فصل چهارم: خاطرات آیت الله محمود قوچانی

خاطره ای از دیدار امام و آیت الله سید علی قاضی

‏ لطفاً درباره نحوه آشنایی‏‏‌‏‏تان با امام توضیح دهید؟‏

‏ درباره امام ترجیح می‏‏‌‏‏دهم اولین ملاقات و ارتباطی را که در محضر حضرت امام ‏‎ ‎‏داشتم بیان کنم. علمای نجف، بر طبق معمول آن ایام، هر پنج ـ شش سال یک بار ‏‎ ‎‏سفری به ایران می‏‏‌‏‏کردند. تصور می‏‏‌‏‏کنم سال 1341 یا 1342 شمسی بود که به همراه ‏‎ ‎‏پدرم به ایران آمدیم و به زیارت مشهد و نیز دیدار اقارب پدرم در قوچان رفتیم، سپس ‏‎ ‎‏به قم مشرف شدیم. آن ایام هم‌زمان با دوره‏‏‌‏‏ای بود که حضرت امام از زندان آزاد شده ‏‎ ‎‏بودند و در قم تشریف داشتند‏‎[1]‎‏. با اقامت ما در قم چند تن از علمای قم به دیدن ابوی ‏‎ ‎‏آمدند، حضرت امام نیز برای ملاقات با پدرم به محل اقامت ما تشریف آوردند. ‏‎ ‎‏به خاطر دارم که آن روز آقایان آیات [حسن] صانعی، [هاشم] رسولی و شاید ‏‎ ‎‏[محمدرضا] توسلی هم هنگام عصر در خدمت ایشان بودند. پس از دیدار و ملاقات ‏‎ ‎‏اولیه، پدرم خاطره‏‏‌‏‏ای را از امام سؤال کرد و پرسید که آیا شما به خاطر دارید زمانی که ‏‎ ‎‏به نجف اشرف مشرف شدید و ملاقاتی با آیت‏‏‌‏‏الله سید علی آقای قاضی (از علمای ‏‎ ‎‏بزرگ اخلاق و استاد اخلاق مرحوم ابوی) داشتید؟ حضرت امام در پاسخ گفتند: بله، ‏‎ ‎‏یادم هست که روزی خدمت ایشان رسیدیم. پدرم دوباره درباره مطالبی که آقای قاضی ‏‎ ‎‏ذکر فرموده بود سؤال کرد و امام با تأملی فرمودند: چیزی به خاطر ندارم. ولیکن آن‏‏‌‏‏چه ‏


خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 127
‏من شخصاً به یاد دارم این است که من و مرحوم ابوی طبق معمول هر روز خدمت ‏‎ ‎‏آقای قاضی شرفیاب می‏‏‌‏‏شدیم. ایشان دو جلسه داشتند؛ یک جلسه برای افراد خاص که ‏‎ ‎‏یک ساعت به غروب تشکیل می‏‏‌‏‏شد و به نماز مغرب و عشاء ختم می‏‏‌‏‏شد، جلسه‏‏‌‏‏ای هم ‏‎ ‎‏در ساعت‏‏‌‏‏های قبل از ظهر داشتند که در آن جلسات افراد متفرق هم می‏‏‌‏‏توانستند ‏‎ ‎‏شرکت کنند.‏

‏آن روز که خدمت آقای قاضی بودیم سید بزرگواری تشریف آوردند و مرحوم آقای ‏‎ ‎‏قاضی خیلی از ایشان تجلیل و تکریم کردند و به ایشان احترام فراوانی گذاشتند. ما آن ‏‎ ‎‏آقا را نمی‏‏‌‏‏شناختیم، علی‏‏‌‏‏رغم این‏‏‌‏‏که مرحوم آقای قاضی اغلب از نظر اخلاق و عرف با ‏‎ ‎‏همه برخورد یکسانی داشت، با آن سید صحبت‏‏‌‏‏هایی می‏‏‌‏‏کرد که برای ما اصلاً مفهوم ‏‎ ‎‏نبود. از سلطان و پادشاه و پسر پادشاه و برخورد با مسائل و... صحبت می‏‏‌‏‏کرد که خیلی ‏‎ ‎‏مبهم بود و ما متحیر بودیم که این چه حرف‏‏‌‏‏هایی است که آقای قاضی به این آقا ‏‎ ‎‏می‏‏‌‏‏زند. ایام نهضت و پس از سال 1342 شمسی بود. ابوی گفتند که من الآن می‏‏‌‏‏فهمم ‏‎ ‎‏آن مطالبی را که آن روز مرحوم قاضی به ایشان (حضرت امام خمینی) متذکر می‏‏‌‏‏شدند ‏‎ ‎‏اشاره به چنین مسائل امروزی بوده که برای امام پیش آمده است.‏

‏در هر صورت، آن روزهایی که ما در قم بودیم خدا بیامرز حاج آقا مصطفی‏‎[2]‎‏ خیلی ‏‎ ‎‏با پدرم مأنوس شده بود و هر شب به دیدن ایشان می‏‏‌‏‏آمد. یعنی آن ده شبی را که در قم ‏‎ ‎‏اقامت داشتیم مرحوم حاج آقا مصطفی دوـ سه شبی پیش ما بودند. شبی بعد از نماز ‏‎ ‎‏مغرب و عشاء هم ما خدمت امام شرفیاب شدیم و زیارت من از امام در قم در همان ‏‎ ‎‏دو جلسه بود و لاغیر.‏

خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 128

  • . حضرت امام خمینی در تاریخ 21 / 1 / 43 از حصر آزاد و به قم آمدند. بنابراین ذکر سال های 41 و 42 اشتباه  است.
  • . آیت الله حاج سید مصطفی خمینی فرزند ارشد امام خمینی در 1309 شمسی در قم متولد شد. در 15 سالگی به  تحصیل علوم دینی مشغول شد و در 27 سالگی به درجه اجتهاد رسید. در دوران تحصیل از محضر آیات عظام  بروجردی، محقق داماد و حضرت امام بهره های زیادی برد. در 13 آبان 1343 دستگیر و پس از 58 روز اسارت  در زندان قزل قلعه آزاد گردید و به قم بازگشت و مورد استقبال با شکوه مردم قرار گرفت. همان روز دوباره  دستگیر گردید و به ترکیه تبعید شد و پس از چندی به همراه امام خمینی به عراق تبعید گردید. در نجف  ضمن همراهی با ابوی گرامی اش در امر مبارزه، به تدریس در حوزه علمیه نجف مشغول گردید و سرانجام در  شب اول آبان 1356 در 47 سالگی به طرز مشکوکی به شهادت رسید.