لطفاً درباره نحوه آشناییتان با امام توضیح دهید؟
درباره امام ترجیح میدهم اولین ملاقات و ارتباطی را که در محضر حضرت امام داشتم بیان کنم. علمای نجف، بر طبق معمول آن ایام، هر پنج ـ شش سال یک بار سفری به ایران میکردند. تصور میکنم سال 1341 یا 1342 شمسی بود که به همراه پدرم به ایران آمدیم و به زیارت مشهد و نیز دیدار اقارب پدرم در قوچان رفتیم، سپس به قم مشرف شدیم. آن ایام همزمان با دورهای بود که حضرت امام از زندان آزاد شده بودند و در قم تشریف داشتند. با اقامت ما در قم چند تن از علمای قم به دیدن ابوی آمدند، حضرت امام نیز برای ملاقات با پدرم به محل اقامت ما تشریف آوردند. به خاطر دارم که آن روز آقایان آیات [حسن] صانعی، [هاشم] رسولی و شاید [محمدرضا] توسلی هم هنگام عصر در خدمت ایشان بودند. پس از دیدار و ملاقات اولیه، پدرم خاطرهای را از امام سؤال کرد و پرسید که آیا شما به خاطر دارید زمانی که به نجف اشرف مشرف شدید و ملاقاتی با آیتالله سید علی آقای قاضی (از علمای بزرگ اخلاق و استاد اخلاق مرحوم ابوی) داشتید؟ حضرت امام در پاسخ گفتند: بله، یادم هست که روزی خدمت ایشان رسیدیم. پدرم دوباره درباره مطالبی که آقای قاضی ذکر فرموده بود سؤال کرد و امام با تأملی فرمودند: چیزی به خاطر ندارم. ولیکن آنچه
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 127
من شخصاً به یاد دارم این است که من و مرحوم ابوی طبق معمول هر روز خدمت آقای قاضی شرفیاب میشدیم. ایشان دو جلسه داشتند؛ یک جلسه برای افراد خاص که یک ساعت به غروب تشکیل میشد و به نماز مغرب و عشاء ختم میشد، جلسهای هم در ساعتهای قبل از ظهر داشتند که در آن جلسات افراد متفرق هم میتوانستند شرکت کنند.
آن روز که خدمت آقای قاضی بودیم سید بزرگواری تشریف آوردند و مرحوم آقای قاضی خیلی از ایشان تجلیل و تکریم کردند و به ایشان احترام فراوانی گذاشتند. ما آن آقا را نمیشناختیم، علیرغم اینکه مرحوم آقای قاضی اغلب از نظر اخلاق و عرف با همه برخورد یکسانی داشت، با آن سید صحبتهایی میکرد که برای ما اصلاً مفهوم نبود. از سلطان و پادشاه و پسر پادشاه و برخورد با مسائل و... صحبت میکرد که خیلی مبهم بود و ما متحیر بودیم که این چه حرفهایی است که آقای قاضی به این آقا میزند. ایام نهضت و پس از سال 1342 شمسی بود. ابوی گفتند که من الآن میفهمم آن مطالبی را که آن روز مرحوم قاضی به ایشان (حضرت امام خمینی) متذکر میشدند اشاره به چنین مسائل امروزی بوده که برای امام پیش آمده است.
در هر صورت، آن روزهایی که ما در قم بودیم خدا بیامرز حاج آقا مصطفی خیلی با پدرم مأنوس شده بود و هر شب به دیدن ایشان میآمد. یعنی آن ده شبی را که در قم اقامت داشتیم مرحوم حاج آقا مصطفی دوـ سه شبی پیش ما بودند. شبی بعد از نماز مغرب و عشاء هم ما خدمت امام شرفیاب شدیم و زیارت من از امام در قم در همان دو جلسه بود و لاغیر.
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 128