حاج آقا از شب آخری بگویید که حضرت امام میخواستند به پاریس بروند.
من که حضور نداشتم ولی یادم میآید که ایشان صبح زود، بعد از نماز صبح، حرکت کردند. ظاهراً این طور شنیدهام که آنها تا لب مرز میروند اما مأموران با خروج آنها موافقت نمیکنند لذا آنها برمیگردند و شب را در بصره میمانند و فردا صبح به بغداد و کاظمین میآیند و دوباره از آنجا به سمت مرز حرکت میکنند.
آن روز از جلوی منزل امام عبور میکردم بعضی از رفقایی را که معمولاً در بیرونی امام حضور داشتند دیدم. چند نفری دمِ در ایستاده و صحبت میکردند این در حالی بود که من آنها را هیچ وقت در کوچه ندیده بودم. ضمن اینکه شاید بیش از بیست روز قبل از هجرت امام از نجف امنیها دور و بر منزل امام بودند و پیدا بود که افرادی را که به منزل امام رفت و آمد میکردند در کنترل و تحت نظر داشتند البته ما به آنها اهمیتی نمیدادیم.
حاج آقا بعد از هجرت امام به پاریس اداره بیت حضرت امام چگونه بود؟
تا آنجا که من اطلاع دارم حضرت آقای رضوانی مسؤولیت دفتر ایشان را به عهده داشتند و کارها و امور ارباب رجوع و امور بیرونی را اداره میکردند و طبیعی هم بود تا زمانی که حضرت امام در پاریس بودند عراق هیچ برخورد منفی با بیت و دفتر امام نداشت.
برای خانواده امام هم مشکلی ایجاد نمیکرد؟
خیر، آن زمان هیچ مشکلی نبود.
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 192