یکی از بستگان ما که اهل علم بود نامهای به من داد و به اعتبار اینکه خدمت امام شرفیاب میشوم به من گفت: فلانی، نامهای آمده که شبه استفتاء است، این را خدمت امام بده و از امام پاسخ را دریافت کن و به من بده تا به ایران بفرستم. خوب، این موضوع طبیعی است که چون قضیه استفتاء و مسأله شرعی بود نامه هم درش باز بود. نامه را خواندم دیدم نامه مفصلی است از یک دانشجویی از ایران که از امام سؤال کرده که رشته پزشکی را دنبال کردهام و مدرک پزشکی عمومی را دریافت کردهام، الآن برای تحصیل تخصص باید به خارج بروم. آیا حضرتعالی با این اوضاع و احوال زندگی در خارج که اطلاع دارید آیا اجازه میفرمایید ما برای ادامه
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 209
تحصیل برویم و مدرک تخصصی در رشته خاصی از خارج داشته باشیم؟
طبق معمول آقایان مراجع در پاسخ به استفتائات به آن اقل لازم اکتفا میکنند، هم به دلیل مشغله و مراجعات فراوان و هم برای روشن شدن مطلب در ذهن طرف مقابل. شاید نوعاً پاسخ استفتائات هفت ـ هشت کلمه بیشتر نباشد. خیلی خلاصه و مختصر جواب میدادند و مهر و امضاء میکردند. نامه را خدمت امام بردم و جلسه بعد پاسخش را گرفتم، دیدم انگار حضرت امام در جواب نامه یک اطلاعیه نوشتهاند؛ یک صفحه پُر با سطرهای نزدیک به هم و با قلم و دستخط خودشان، نه اینکه بدهند دیگران بنویسند و ایشان امضاء کنند. انگیزه پیدا کردم آن را بخوانم. اجمالاً آن چیزی که بعد از سی سال از محتوای آن نامه به یاد دارم این است که ایشان پس از تقدیر از جوانهای ایرانی و آگاهیشان و اینکه در رشتههای مختلف مشغول تحصیل هستند فرموده بودند که ملت ما باید آگاه و روشن باشد. سفر کردن و رفتن جوانهای ما به خارج صرفاً به این منتهی نمیشود که خارجیها تحصیلاتی را برای جوانان ما ارائه بدهند و بس، بلکه با این رفت و آمدها افراد ما را شستشوی مغزی میکنند. مسؤولین دولت ایران و مخصوصاً وزارت علوم باید توجه داشته باشند و سعی کنند عناصری را که برای ارتقاء سطح علمی جوانان و دریافت تخصصها در رشتههای مختلف به آنها نیاز است از قبیل اساتید و لابراتوارهای لازم و امثال آنها را از خارج جذب کنند و به ایران بیاورند و نیاز به این نباشد که جوانهای ما به خارج بروند. یادم میآید این جمله را مرقوم فرموده بودند از نظر فقهی که بعید نیست اینکه اهل کتاب که ما به پرهیز از معاشرت با آنها مؤظف شدهایم و آنها در شرع مقدس پاک نیستند عدم طهارتشان دلیل و فلسفه عدم معاشرت و آمیزش مسلمانان با آنها باشد تا فرهنگ غربی آنها و فرهنگ غیر اسلامیشان در مسلمانها تأثیر نگذارد و نفوذ نکند، شاید هم دلیل نجاست اهل کتاب و عدم طهارت آنان فاصلهگرفتن مسلمانان از آنهاست، لذا من اجازه نمیدهم جوانان ما به خارج سفر کنند. این آخر جملهاش بود.
این موضوع مثل اینکه در صحیفه هم نیست؟
عرض کردم این موضوع در گفتار نبود، پاسخ به نامه بود. البته من حالا عرض
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 210
میکنم که شاید آنجا توجه نداشتند یا غفلت شده است، باید از آن فتوکپی میگرفتند، سند خیلی مهمی بود.
خاطرات سال های نجـفج. 1صفحه 211