قبل از شروع به تحصیل ابتدا دو سال به مکتب خانه ای که در نزدیکی منزل ما قرار داشت می رفتم. در آن جا روزها با خواندن قرآن و نیز از حفظ کردن اشعاری که هرگز معانی آن را درک نمی کردم می گذشت.
هر سوره ای را که از قرآن حفظ می کردم برای پدربزرگم، مرحوم آیت الله صدر می خواندم و به تناسب جایزه ای دریافت می کردم.
هنوز به هفت سالگی نرسیده بودم که وارد دبستان باقریه قم شدم، مدرسه، در پشت مدرسه فیضیه و در مجاور دارالشفاء قم قرار دشت، به طوری که رفت و آمد بچه ها اجباراً از حیاط مدرسه فیضیه می گذشت. به علت آموزش های مکتب خانه، از همان کلاس اول از هم دوره ای هایم جلوتر بودم به طوری که به پیشنهاد آموزگار کلاس دوم،از اواسط سال تحصیلی به کلاس سوم راه یافتم و در حقیقت دو کلاس را در یک سال گذراندم. هنگامی که دوره ابتدایی را به پایان رساندم، دبیرستان دین و دانش قم به همت مرحوم دکتر بهشتی تاسیس شده بود، لذا وارد دبیرستان دین و دانش شدم. شهید بهشتی پیوسته در تلاش بود بهترین دبیران قم را دعوت به کار کند. شهید مفتح و آیت الله مکارم شیرازی، همچنین استاد محمد علی فقیهی و مرحوم جزّی و مرحوم رضوانی در زمره دبیرانی بودند که درکلاس های اول تا سوم دبیرستان ما تدریس می کردند.
تاریخ و جغرافیای اسلام نیز جزو برنامه های درسی قرار داشت، که در واقع خارج از برنامه های مدون وزارت فرهنگ آن زمان بود. از ویژگی های مدیریتی شهید بهشتی، که خود زبان انگلیسی را تدریس می کرد، سوق دادن دانش آموزان مستعد به برنامه های اجتماعی و فوق برنامه ای بود.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 24
به عنوان مثال در کلاس دوم دبیرستان بودم که یک مسابقه مقاله نویسی، تحت عنوان «بهترین صفات یک انسان کدام است؟» با مدیریت آقای مکارم ترتیب داده شد. موضوعی که من انتخاب کرده بودم، «استقامت و پایداری» بود که به عنوان مقاله برتر شناخته شد و با قرائت آن در جشن مبعث در همان سال، جایزه ای که عبارت از یک دوره کامل سخنرانی های مرحوم راشد بود به من تعلّق گرفت.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 25