فصل اول : سابقه خانوادگی و تحصیلات

دوران تحصیل در آلمان

‏انتخاب آلمان برای ادامه تحصیل دو دلیل داشت. مهم ترین آن حضور عمویم دکتر ‏‎ ‎‏مسعود بود که تا آن زمان بیش از ده سال را در آلمان گذرانده و در دانشگاه ماربورگ ‏‎ ‎‏در رشته بیماری های زنان به طبابت و تحقیق اشتغال داشت. دلیل دوم رایگان بودن ‏‎ ‎‏تحصیلات دانشگاهی و عدم پرداخت شهریه بود؛ که آلمان غربی ‏‏ـ‏‏ آن زمان ‏‏ـ‏‏ را تا ‏‎ ‎‏امروز از دیگر کشورهای اروپایی و حتی آمریکایی متمایز ساخته بود.‏

‏در جایی دیگر نیز اشاره کرده ام که پدرم امکان تامین هزینه تحصیل مرا نداشتند و ‏‎ ‎‏از این رو باید با کار و دیگر فعالیت هایی که بدانها اشاره خواهم کرد، زندگی خود را ‏‎ ‎‏اداره می کردم. در چنین شرایطی رایگان بودن تحصیلات عالیه و عدم پرداخت ‏‎ ‎‏هزینه های نسبتاً بالا ‏‏ـ‏‏ که در دیگر کشورهای اروپایی و خصوصاً آمریکا، امری رایج بود ‏‎ ‎‏و هست، موهبتی بزرگ بود.‏

‏هنگامی که در دی ماه 1340 به قصد آلمان از ایران خارج شدم، ابتدا به لبنان رفته و ‏‎ ‎‏متجاوز از سه هفته را نزد امام موسی صدر گذراندم. ایشان تلاش زیادی کردند در ‏‎ ‎‏بیروت نزد ایشان بمانم و در دانشگاه آمریکایی ها ادامه تحصیل دهم، ولی شوق آلمان و ‏‎ ‎‏امکانات علمی آن مرا به سوی خود می کشاند.‏

‏زمانی که وارد آلمان شدم، طبعاً به شهر ماربورگ رفتم که عمویم در آن جا سکونت ‏‎ ‎‏داشت. از آن جا که وسط ترم زمستانی بود، با یک معلم خصوصی فرا گرفتن زبان ‏‎ ‎‏آلمانی را آغاز کردم. البته در آن زمان تسلط نسبتاً خوبی به زبان انگلیسی داشتم، چون ‏‎ ‎‏در دبیرستان علاوه بر برنامه های معمول آموزشی از یک معلم خصوصی که طلبه ای بود ‏‎ ‎‏پاکستانی و از مترجمین تشکیلات مرحوم آیت الله بروجردی بود بهره کافی می بردم. این ‏‎ ‎‏طلبه جوان به درخواست پدرم هفته ای سه شب منزل ما می آمد. حدود دو ماه از اقامتم ‏‎ ‎‏در آلمان می گذشت و همچنان به فراگیری زبان مشغول بودم که یک روز استادم گفت: ‏‎ ‎‏هفته آینده امتحان زبان آلمانی برای داوطلبین خارجی به صورت شفاهی برگزار می شود ‏‎ ‎‏و به من توصیه کرد به عنوان ناظر در جلسه امتحان شرکت کنم تا تجربه ای باشد برای ‏‎ ‎‏ترم بعد که نوبت من خواهد بود؛ در روز موعود به اتفاق او در جلسه شفاهی شرکت ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 29
‏کردم. حدود 40 نفر داوطلب بودند. ممتحن که یکی از اساتید دانشگاه بود به همراه دو ‏‎ ‎‏خانم منشی وارد سالن شد و به ترتیب از هر یک از حاضرین در مورد نام و ملّیت و ‏‎ ‎‏هدف از تحصیل و دلیل انتخاب رشته تحصیلی و چند موضوع دیگر سوال می کرد. من ‏‎ ‎‏و معلم زبان آلمانی ام در انتهای سالن نشسته بودیم. بعد از چند سوال از هر یک از ‏‎ ‎‏حاضرین، رو به من کرد و همان سوال ها را نیز از من پرسید، من هم با نهایت اعتماد به ‏‎ ‎‏نفس به سوالات او پاسخ دادم. بعد از چند دقیقه استاد به اتفاق همراهانش از سالن ‏‎ ‎‏خارج شد و از داوطلبین درخواست کرد منتظر او بمانند. بعد از حدود 30 دقیقه مجدداً ‏‎ ‎‏به کلاس بازگشت و به هر یک از داوطلبین از جمله من یک ورقه کتبی گواهی نامه ‏‎ ‎‏شرکت و موفقیت در امتحان ورودی زبان آلمانی را اعطا کرد. این موضوع هم برای من ‏‎ ‎‏و هم برای آموزگار زبان آلمانی ام در عین شگفت زدگی موجب خوشحالی نیز شد. ‏‎ ‎‏درعین حال خودم می دانستم که آن مقدار زبان، کافی برای بهره بردن از کلاس های ‏‎ ‎‏درس نبود، لذا آموختن زبان را همچنان ادامه دادم؛ ولی به استناد همان گواهی نامه از ‏‎ ‎‏چندین دانشگاه درخواست پذیرش کردم. با وجود علاقه زیادی که به رشته شیمی ‏‎ ‎‏داشتم، ولی چون گفته می شد، دوره دانشگاهی آن رشته بسیار طولانی است و حتی ‏‎ ‎‏یکی دو ترم هم از دوره پزشکی بیشتر زمان می برد برای من که می بایست هزینه زندگی ‏‎ ‎‏خود را از طریق کار تامین می کردم، مسئله ای مهم بود. لذا از رشته کان شناسی و شیمی فلزات‏‎[1]‎‏، درخواست پذیرش کردم. از دانشگاه آخن علیرغم آن که گفته می شد شرایط پذیرش آن برای دانشجویان از دانشگاه های دیگر مشکل تر است، بعد از گذشت چند هفته جواب مساعد برای ترم پاییز همان سال دریافت کردم. اما شرط دیگر آن گذراندن یک دوره شش ماهه کارآموزی در یکی از معادن بود. که لااقل سه ماه آن می‌بایست قبل از شروع به تحصیل باشد از این رو اواخر بهار همان سال به شهر آخن رفتم و بلافاصله با مراجعه به یک معدن زغال سنگ که در دهکده ای به نام «باس وایلر»‏‎[2]‎‏ در هفده کیلومتری شهر آخن قرار داشت درخواست کار کردم.‏


خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 30
‏حقوقی که به یک کارآموز می پرداختند چندان زیاد نبود، لذا به عنوان کارگر معمولی ‏‎ ‎‏تقاضای اشتغال کردم و از روز بعد، مجهز به لباس کارگر معدن و کلاه مخصوص و دیگر ‏‎ ‎‏لوازم فنی که از طرف کارگزینی آن معدن در اختیارم قرار داده شد، شروع به کار کردم.‏

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 31

  • .metallurgie.
  • . Baesweiler.