فصل اول : سابقه خانوادگی و تحصیلات

سفر خانواده چمران به آلمان

‏در همین زمینه ذکر ماجرایی از سفر دکتر چمران و خانواده اش از آمریکا به آلمان خالی ‏‎ ‎‏از لطف نیست. در فصل آتی به چگونگی انتخاب دکتر چمران برای سرپرستی ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 56
‏موسسات علمی و آموزشی امام صدر در لبنان به تفصیل اشاره کرده ام. در این جا به ‏‎ ‎‏ذکر خاطره ای مرتبط با شرایط مالی مان می پردازم.‏

‏وقتی مصطفی با خانواده پنج نفری‌اش آخن آمد، چند روزی را در منزل ما بود در ‏‎ ‎‏همان آپارتمان دو اطاقه خود از آن شش نفر پذیرایی می کردیم. در آن ایام اوضاع پولی، ‏‎ ‎‏زیاد جالب نبود، به طوری که مثلاً به شوخی به پلوی عدس می گفتیم: «عدس پلو». ‏‎ ‎‏چون نسبت عدس به برنج در آن تقریباً پنج به یک بود. دلیل آن هم ارزان تر بودن ‏‎ ‎‏عدس نسبت به برنج بود. یا به آب گوشت بی گوشت می گفتیم. آبگوشت بدون ‏‎ ‎‏پروتئین، چون گوشت باعث سوءهاضمه می شود. به هر حال برای آماده شدن جهت ‏‎ ‎‏پذیرایی از آن میهمانان عزیز، قطعه قالیچه ای داشتیم و آن را فروختیم. ظاهراً روز ‏‎ ‎‏چهارم یا پنجم پول ما ته کشید. در فکر تهیه یا قرض پول بودم که فاطی نگرانیم را بر ‏‎ ‎‏طرف کرد. بدون اطلاع من تنها انگشتر خود را فروخته بود. وقتی از این ماجرا خبردار ‏‎ ‎‏شدم ضمن ناراحتی آمیخته با سپاس به او گفتم:‏‏ «انگشتانت بدون انگشتر هم زیبا هستند».‏

‏ذکر مجدد این مطلب را بی فایده نمی بینم که این شرایط مالی در حالی بود که پدرم ‏‎ ‎‏به عنوان یکی از بزرگان عالی‌مقام حوزه قم، ماهانه به طلاب کمک مالی می دادند و ‏‎ ‎‏وجوهات شرعی مردم را دریافت می کردند، ولی صرف آن را طبق ضوابط و مقررات ‏‎ ‎‏شرعی فقط در موارد تعیین شده مجاز می دانستند. زندگی خود ایشان هم در قم در ‏‎ ‎‏نهایت سادگی می گذشت. به دانشگاه بوخوم باز گردیم.‏

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 57