قبل از اینکه اتحادیه انجمن اسلامی دانشجویان ایرانی به این صورت شکل بگیرد، دبیرخانه یک سازمان بین المللی دانشجویان در شهر آخن وجود داشت به نام سازمان Umso(اُمسو). چون من در این شهر تحصیل می کردم و مرکزیت این سازمان هم در آنجا بود، طبیعتاً فعالیت های خودم را از آن سازمان شروع کردم. در این سازمان عمدتاً دانشجویان مسلمان عرب (مصر، تونس، سودان، اردن، لبنان و دیگر کشورهای آفریقایی...) و تعدادی پاکستانی حضور داشتند. در یک مقطعی این سازمان به شدت تحت تاثیر افکار سید قطب و «اخوان المسلمین» بود. دانشجویان مسلمان پاکستانی هم متاثر از «جماعت اسلامی» پاکستان بودند. با این حال این سازمان فعالیت های سیاسی گسترده ای نداشت زیرا دانشجویان جهت گیری سیاسی و وجه اشتراک خاصی نداشتند. لذا فعالیت های این سازمان بیشتر جنبه عقیدتی داشت، به مناسبت اعیاد اسلامی برنامه هایی بود و گاهی سخنرانی هایی با دعوت از شخصیت های کشورهای مختلف اسلامی صورت می گرفت.
ما در اوایل در این سازمان قدرتی نداشتیم و افراد معدودی بودیم. مثلاً در آخن تنها
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 71
من و یک نفر دیگر از ایرانی هایی که البته بیشتر به تجارت و کسب اشتغال داشت تا تحصیل و نیز تعدادی هم از شهرهای دیگر آلمان غربی در آن حضور داشتیم. در آن سال ها به ویژه بعد از جنگ 1967 اعراب و اسرائیل، امام موسی صدر مکرراً به آلمان می آمد و جلسات متعددی از ایشان برای سخنرانی دعوت می شد و دانشجویان رفته رفته با مکتب تشیع آشنا شدند و با وجود تبلیغات زهرآگینی که وجود داشت با دانشجویان شیعه ارتباط برقرار کردند. از جمله القائاتی که شده بود و دانشجویان مسلمان نسبت به شیعیان حساسیت ویژه داشتند این بود که ما اصلاً قرآن را قبول نداریم، حضرت رسول(ص) را قبول نداریم و معتقدیم فرشته وحی برای حضرت امیر(ع) آمده یا به عدل الهی اعتقاد نداریم و یک سری خرافات را هم به شیعه منتسب می کردند. خوشبختانه حضور همین تعداد اندک دانشجویان شیعه و دعوت تعدادی از اندیشمندان این مکتب باعث شد تا این القائات زدوده شود. از جمله افرادی که از آن ها برای سخنرانی دعوت می کردیم آقای سید هادی خسروشاهی بود که یکی دو بار آمدند و سخنرانی کردند. آقای صدر که هر سال به کنگره الجزایر می رفتند در بازگشت به آخن می آمدند و یکی دو برنامه سخنرانی در آن جلسات برایشان می گذاشتیم. از دیگر چهره های ایرانی که بدین منظور دعوت می شدند می توان از شهید بهشتی و سپس استاد مجتهد شبستری و دکتر مصطفی چمران نام برد. واحد آخن اُمسو به نام ایمسو موسوم بود. ما در کنگره سالآنه ایمسو به صورت فعال ظاهر می شدیم. قبل از سال 1967 یکی از دوستان به نام مصطفی حقیقی به عضویت هیات مدیره یا هیات دبیران اُمسو انتخاب شد. در کنگره ای که در سال 1967 در شهر وُرمز برگزار شد تعدادی از دوستان مرا به عنوان یکی از اعضای هیات دبیران پیشنهاد کردند که با مخالفت پاره ای از برادران سعودی و اردنی روبه رو شد. ما پی بردیم که یک تشکیلات حزبی وابسته به «حزبالتحریر» و شاخه ای از اخوان المسلمین در این سازمان در حال رشد و قبضه امور است، در همین کنگره مشخص شد که عده ای درصددند، سیستم انتخابات را الغاء
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 72
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 73
و سیستم خلیفه گری را دایر کنند، لذا با دوستان ایرانی تبادل نظر کردیم و به این نتیجه رسیدیم که چنانچه قرار باشد یک سیستم خلیفه گری آن هم تحت نظر یک حزب زیرزمینی در یک کشور عربی هدایت سازمان اُمسو را برعهده بگیرد نه تنها عضویت در کادر مرکزی این سازمان به صلاح ما نیست، بلکه ما می توانیم از توانایی خودمان در جای دیگری بهره بگیریم.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 74