در مورد حزب التحریر بگویم که یک شاخه آن وابسته به اردن بود. متاسفانه آنها توانسته بودند بعضی از دوستان ایرانی را جذب بکنند. در ظاهر به تعبد مذهبی و پرورش دانشجویان اهمیت زیادی می دادند، اما در باطن به دنبال اهداف سیاسی بودند. ضمناً مخالف گروهی از شاخه اخوان المسلمین بودند که در مصر و عربستان، فعالیت می کردند. اخوان المسلمین هم بعد از دستگیری و اعدام سید قطب و برادرش محمدقطب مرام روشنی نداشتند. در یک مقطعی مخالف جنبش فلسطین و در تعارض با سازمان آزادیبخش فلسطین بودند، با جمال عبدالناصر مخالف بودند. یکی از رهبران آنها به نام عصام العطار که تحت تعقیب دولت سوریه بود، به شهر آخن آمد و سرپرستی مسجد این شهر و جنبش دانشجویان ایمسو را عهده دار شد. او یک متفکر
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 74
معتدل و مسلمان با ارزشی بود و ظاهراً جزء معدود افراد سطح بالای اخوان المسلمین به حساب می آمد. خواهر او که بکلی دارای تفکری مخالف برادرش بود، چند دوره وزیر فرهنگ سوریه شد. با این حال همین آقای عطار مخالف دولت سوریه بود و نسبت به جنبش فلسطین نظرات روشنی ابراز نمی کرد. به هرحال مسائلی وجود داشت که ما را به شک انداخته بود و ما نمی خواستیم آلت دست قرار بگیریم، بنابراین رفته رفته فعالیت دانشجویی مان را از سازمان اُمسو جدا کردیم. وقتی این موضوع را با مرحوم دکتر بهشتی در میان گذاشتیم، ایشان هم به نوعی کار ما را تایید کردند.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 75