فصل دوم : فعالیت های سیاسی ، اجتماعی و دانشجویی

جنبش مسلحانه و نهضت دانشجویی

‏بعد از حادثه سیاهکل و ظهور سازمان چریک های فدایی خلق، یک حالتی نسبت به ‏‎ ‎‏اندیشه مارکسیسم و مشی مسلحانه بروز کرد و یک تبی بوجود آمد که به دانشجویان ‏‎ ‎‏دانشگاه ها و به خارج از کشور سرایت کرد و در جنبش دانشجویی رخنه کرد. ما برای ‏‎ ‎‏اینکه دانشجویان مسلمان دچار عقده نشوند، ضمن اینکه نمی توانستیم آن کار را ‏‎ ‎‏محکوم کنیم چرا که قدمی بود برای مبارزه با نظام پهلوی، در دو جبهه مشغول فعالیت ‏‎ ‎‏بودیم یکی در جبهه عقیدتی و دیگر در جبهه سیاسی. وقتی سازمان مجاهدین خلق در ‏‎ ‎‏مدت کوتاهی بعد از آن اعلام موجودیت کرد. این مسئله به ما به میزان زیادی کمک ‏‎ ‎‏کرد که در مقابل جناح مارکسیست در جنبش دانشجویی احساس ضعف نکنیم. در آن ‏‎ ‎‏شرایط حرکت مجاهدین خلق، یک نشاط و امیدی در داخل و خارج از کشور ایجاد ‏‎ ‎‏کرده بود. برای ما این حرکت از آن جهت حائز اهمیت بود که نگرانی مان از اینکه ‏‎ ‎‏افتخار مبارزه مسلحانه علیه رژیم نصیب گروه های چپ شود، برطرف شده بود. امام ‏‎ ‎‏اصولاً با مبارزه مسلحانه مخالف بودند. ما در موارد مختلفی برای تشکیل هسته های ‏‎ ‎‏مسلحانه با ایشان بحث کرده بودیم. استدلال ما این بود که هر چند با مبارزه مسلحانه ‏‎ ‎‏نمی توان حکومت شاه را سرنگون کرد، اما این شیوه برای شکستن دیوار ترس مردم ‏‎ ‎‏موثر است و اثرات روانی مثبتی دارد و رژیم را در موضع انفعالی قرار می دهد، اما ‏‎ ‎‏ایشان اجازه نمی دادند. به هیچ وجه حاضر نبودند حتی بطور تلویحی مبارزات و اعضاء ‏‎ ‎‏سازمان مجاهدین خلق را تایید کنند. یک بار که من خیلی مصرّ شدم روی این مسئله ـ ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 130
‏و شاید جسارت هم کردم ـ ایشان بار دگر گفت: من یک نکته کوچکی به شما بگویم. ‏‎ ‎‏شما اگر به مسلمان های دو آتشه مسلمان تر از حضرت امیر(ع) برخورد کردید، یک ‏‎ ‎‏خرده شک کنید. اگر داغتر از حضرت علی (ع) مسلمان دیدید یک خرده مکث کنید. ‏‎ ‎‏گفتم آقا این برای من کافی نیست، من این را به هیچکس نمی توانم بگویم. بعد امام ‏‎ ‎‏گفت این کتاب شناخت را بخوانید. گفتم همه اش را خوانده ایم هیچی در این کتاب ‏‎ ‎‏نیست. گفتند: خود شما این کتاب را بخوانید، نمی شود اخلاق اسلامی را با اقتصاد ‏‎ ‎‏مارکسیسم درهم آمیخت. این لبّ کلام آقایان است.‏

‏اتفاقاً سه ـ چهار هفته بعد قضیه ترور شریف واقفی پیش آمد و بیانیه تغییر مواضع ‏‎ ‎‏ایدئولوژیک منتشر شد. البته قبل از اینکه این بیانیه منتشر بشود، دکتر چمران از لبنان به ‏‎ ‎‏ما اطلاع داده بود که این سازمان یک سازمان مارکسیستی است. ما بلافاصله در بوخوم ‏‎ ‎‏جلسه ای تشکیل دادیم، سران اتحادیه را دعوت کردیم عده ای از دوستان دیگر را هم ‏‎ ‎‏دعوت کردیم. فکر می کنم آقای دکتر حبیبی و قطب زاده هم آمدند و تبادل نظر کردیم ‏‎ ‎‏که این قضیه تاثیر منفی بر دانشجویان مسلمان نگذارد. زیرا به محض انتشار بیانیه ‏‎ ‎‏جدید این سازمان و تحولات ایدئولوژیکی درون سازمانی که صراحتاً نفی اسلام و عدم ‏‎ ‎‏کارآیی ایدئولوژی اسلامی را مطرح کرده و صراحتاً بیان داشته بود که این سازمان ‏‎ ‎‏اصولاً از ابتدای امر یک سازمان مارکسیست ـ لنینیستی بوده است، طبیعتاً مخالفین ‏‎ ‎‏انجمن های اسلامی به ویژه وابستگان به کنفدراسیون دانشجویان ایرانی و شاخه های ‏‎ ‎‏افراطی کمونیستی دانشجویان تبلیغات و هجوم سیاسی سنگینی را علیه اتحادیه آغاز ‏‎ ‎‏می کردند. لذا لازم به نظر رسید که اولاً اعضای اتحادیه قبل از انتشار رسمی بیانیه در ‏‎ ‎‏جریان قرار گرفته باشند و شوک حاصله از این مطلب خنثی شده باشد و ثالثاً روش ‏‎ ‎‏برخورد با هجوم تبلیغاتی مخالفان به اعضاء تعلیم داده شود. هرکدام مامور شدیم که به ‏‎ ‎‏کشورهای دیگر اروپایی سفر کنیم و ذهن دانشجویان را آماده بکنیم. خود من به چند ‏‎ ‎‏شهر انگلستان و فرانسه رفتم. خوشبختانه با پادزهری که ما زدیم حالت سرخوردگی نه ‏‎ ‎‏تنها بوجود نیامد، بلکه کینه ای در دل اعضای انجمن نسبت به کسانی که این وضع را به ‏‎ ‎‏وجود آورده بودند پیدا شد. ضمن آنکه ما به موضع امام استناد می کردیم و در مقابل ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 131
‏چپی ها ایستادگی می کردیم.‏

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 132