فصل دوم : فعالیت های سیاسی ، اجتماعی و دانشجویی

پیام 12 ماده ‌ای امام‌

‏ما به عنوان انجمن اسلامی در مقطعی از مبارزات شعار اتحاد همه نیروها و گروه های ‏‎ ‎‏مخالف رژیم را سرلوحه فعالیت هایمان قرار داده بودیم. از دیدگاه ما شرایط ایجاب ‏‎ ‎‏می کرد که مجموعه گروه ها در یک جهت متشکل بشوند و آن افشای فساد خاندان ‏‎ ‎‏پهلوی و روشن کردن مردم و در مرحله بعد فعالیت در جهت شکستن دیوار ترس ‏‎ ‎‏مردم بود که حمایت از فعالیت های مسلحانه در این مقطع مورد ارزیابی قرار می گیرد، ‏‎ ‎‏البته ما ضمن همکاری با سایر گروه ها، هویت اسلامی خودمان را نیز حفظ کرده ‏‎ ‎‏بودیم.‏


خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 149
‏پس از جریان تغییر ایدئولوژیک سازمان مجاهدین خلق و خسارت فراوانی که از ‏‎ ‎‏ناحیه مارکسیست ها و عناصر چپ به هویت اسلامی مبارزه وارد شده بود، لازم بود در ‏‎ ‎‏همکاری و شعار اتحاد با گروه های سیاسی بخصوص گروه های چپ دقت بیشتر و ‏‎ ‎‏تجدیدنظر صورت گیرد. البته در انجمن اسلامی کماکان افرادی معتقد بودند که ‏‎ ‎‏همچنان به همکاری ادامه دهیم، اما عده ای از جمله خود من اعتقاد داشتیم باید مسیر ‏‎ ‎‏خودمان را ـ هر چند هم باعث کاهش نیرو و توانمان گردد ـ از چپی ها جدا کنیم و ‏‎ ‎‏هرچه بیشتر در جهت ارتقاء فکری و اسلامی اعضاء تلاش نماییم. زیرا پیداست که ‏‎ ‎‏هرچه جلوتر می رویم وجوه اشتراک ما با گروه های چپ کمتر می شود، پس چه بهتر که ‏‎ ‎‏از اکنون صف خودمان را از صف آنها متمایز و جدا کنیم.‏

‏در پاییز سال 56 من به عراق رفتم و خدمت امام رسیدم تا برای استقلال ‏‎ ‎‏فعالیت ها و مبارزه از امام تاییدیه ای بگیرم. من معتقد بودم حتی ما باید صف خودمان ‏‎ ‎‏را از صف گروه هایی مثل جبهه ملی که راهکارهایشان را از اسلام نمی گیرند، جدا ‏‎ ‎‏کنیم، منتها در بین اعضای انجمن، عقاید و نظرات دیگری هم وجود داشت. در همین ‏‎ ‎‏سفر بود که مصادف با اربعین بود و من به همراه حاج احمد آقا و فاطی خواهرم در ‏‎ ‎‏کربلا همسفر امام بودیم که سفر شیرینی بود و در جای خودش خاطرات آن سفر را ‏‎ ‎‏بازگو کرده ام.‏

‏در آن سفر من به امام شرایط خارج از کشور را توضیح دادم و احساس کردم ایشان ‏‎ ‎‏با من هم عقیده هستند که بچه مسلمان ها ضمن عدم مخالفت و کارشکنی علیه ‏‎ ‎‏دسته جات دیگر، باید همکاری هایشان را با آنها محدود کنند و بیشتر به انسجام درونی ‏‎ ‎‏و ارتقاء بینش عقیدتی و ایدئولوژیک خودشان بپردازند. من از ایشان تقاضا کردم چون ‏‎ ‎‏به زودی کنگره سالآنه انجمن های اسلامی در پیش است ـ و هر سال برای کنگره پیام ‏‎ ‎‏می فرستادند ـ در پیامشان این مسئله را قید کنند که ما به عنوان یک دستورالعمل ‏‎ ‎‏اجرایی سرلوحه فعالیت هایمان قرار دهیم. این پیام که حاوی نکات بدیعی از طرف امام ‏‎ ‎‏خطاب به اتحادیه انجمن های اسلامی بود در تاریخ 24 بهمن 1356 صادر شد که ‏‎ ‎‏حاوی 12 بند بود و به پیام 12 ماده ای معروف شد.‏


خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 150
‏بسم الله الرحمن الرحیم ‏

‏اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا ـ ایدهم الله تعالی ‏

‏مرقوم محترم ضمیمه گزارشات جلسه سال گذشته و تصمیمات سال آینده واصل و ‏‎ ‎‏موجب تقدیر گردید. در این سال که در عین خونین بودن و مواجه شدن ملت ایران با ‏‎ ‎‏سخت ترین وحشیگری های قرون وسطایی رژیم منحط پهلوی، نمودهای بارزی از ‏‎ ‎‏ضعف و سستی پایه های لرزان حکومت طاغوتی به چشم می خورد، به هم پیوستگی ‏‎ ‎‏قشرهای بیدار ملت و طبقات مختلف از روحانی تا دانشگاهی، از خطیب تا نویسنده، از ‏‎ ‎‏بازاری تا کارگر و دهقان چنان لرزه بر اندام رژیم افکنده؛ و چنان بر اعصاب شاه خائن ‏‎ ‎‏فشار آورده و ضربه زده که با حمله های سبعانه به ملتی که سلاحش اسلام و پناهش ‏‎ ‎‏قرآن مجید و شعارش کلمه توحید است، و به حوزه علمیه قم که دژ محکم وحی و ‏‎ ‎‏عدالت و ملجامسلمین عدالتخواه است، و به مردم مسلم محترم قم که هماره سرباز ‏‎ ‎‏فداکار اسلام و پشتیبان مکتب قرآن است، و بالاخره با حمله به فرهنگ نجاتبخش ‏‎ ‎‏شیعه، خواست به فشار و حمله عصبی تخفیف دهد.‏

‏مفتضح ترین حرکات مذبوحانه، بوق های تبلیغاتی و تظاهرات ساختگی است از ‏‎ ‎‏عده ای سازمانی و نفع طلب؛ و افرادی که مجبور به شرکت شده اند در حالی که در بوق ‏‎ ‎‏رادیویی به صراحت اعتراف کردند که در تظاهرات شش بهمن بیش از یک ششم از ‏‎ ‎‏دعوت شده ها شرکت نکردند؛ در صورتی که همه می دانند که این دعوی جز لاف و ‏‎ ‎‏گزافه گویی نیست و در بین ملت مسلم کسی موافق ندارد و نمی تواند داشته باشد. ‏

‏جنایتکاری که علیه تمام شعائر مذهبی و اسلامی مبارزه می کند و با همه مظاهر ‏‎ ‎‏اسلامی مخالف است، نمی تواند در بین مسلمین موافق داشته باشد. جنایتکاری که ‏‎ ‎‏می گوید مذهب در حکومت من نقشی ندارد، چطور ممکن است موافق داشته باشد؟ ‏‎ ‎‏شخص منحرف و کهنه پرستی که در سفر اخیرش به هند، زرتشتی ها و گبرها را نوازش ‏‎ ‎‏و احترام می کند و از آتش پرستان و آتش پرستی تایید می کند، و به خاطر مرام ارتجاعی ‏‎ ‎‏آن ها تاریخ پر ارزش و مترقی اسلام را تغییر می دهد، چگونه ممکن است موافق داشته ‏‎ ‎‏باشد؛ جز همان فرقه کهنه پرست؟ اکنون بر شما جوانان روشنفکر و بر تمام طبقات ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 151
‏ملت است که: ‏

‏1ـ سرلوحه هدفتان اسلام و احکام عدالت پرور آن باشد؛ و ناچار بدون حکومت ‏‎ ‎‏اسلامی عدالتخواه، رسیدن به این هدف محال است...‏

‏2ـ باید قشرهای غیراسلامی را که عقیده و عملشان برخلاف اسلام است و دارای ‏‎ ‎‏گرایش به مکتب های دیگرند، هر نوع از آن باشد، به مکتب مترقی عدالت پرور اسلام ‏‎ ‎‏دعوت کنید و در صورت نپذیرفتن، از آن ها هر نوع که باشد و هر شخصیت که هست ‏‎ ‎‏تبرّا یا لااقل احتراز کنید... ‏

‏3ـ باید جوانان روحانی و دانشگاهی قسمتی از وقت را صرف کنند در شناخت ‏‎ ‎‏اصول اساسی اسلام که در راس آن توحید و عدل و شناخت انبیای بزرگ، پایه گذاران ‏‎ ‎‏عدالت و آزادی است، از ابراهیم خلیل تا رسول خاتم ـ صلی الله علیه و آله و علیهم ‏‎ ‎‏اجمعین ـ و در شناخت طرز تفکر آن ها از نقطه اقصای معنویت و توحید تا تنظیم ‏‎ ‎‏جامعه و نوع حکومت و شرایط امام و اولی الامر و طبقات دیگر، از امرا و ولات و ‏‎ ‎‏قضات و فرهنگیان که علماء هستند و متصدیان مالیات اسلامی و شرایط آن ها تا برسد ‏‎ ‎‏به شُرطه و کارمندان شهربانی؛ و ببینند اسلام چه کسانی را برای حکومت و کارمندان ‏‎ ‎‏آن به رسمیت شناخته و چه کسانی از شغل حکومت و شاخه های آن مطرود است.‏

‏4ـ باید شما دانشجویان دانشگاه ها و سایر طبقات روحانی و غیره از دخالت دادن ‏‎ ‎‏سلیقه و آرای شخصی خود در تفسیر آیات کریمه قرآن مجید و در تاویل احکام اسلام ‏‎ ‎‏و مدارک آن جداً خودداری کنید، و متلزم به احکام اسلام به همه ابعادش باشید...‏

‏5 ـ باید برنامه ها و نشریات همه جناح ها بدون ابهام متکی به اسلام و حکومت ‏‎ ‎‏اسلامی باشد و در مقدمه، سرنگون کردن طاغوت و شاخ ها و شاخه های آن، که در ‏‎ ‎‏کشور ما رژیم دست نشانده پهلوی است، و جداً از خواست هایی که لازمه اش تایید ‏‎ ‎‏رژیم طاغوتی پهلوی است اجتناب کنید...‏

‏6ـ باید در هر فرصت در نشریات حزبی و غیرحزبی و در خطابه ها و تظاهرات، ‏‎ ‎‏اعمال ضد اسلامی و انسانی شاه تذکر داده شود. خصوصاً تغییر تاریخ اسلام که اهانت ‏‎ ‎‏جبران ناپذیر به شخصیت معظم پیغمبر اکرم (ص) و اسلام و مسلمین و گرایش به ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 152
‏زرتشتی گری و پشت کردن به اسلام و خداپرستی است...‏

‏7 ـ از این که در دستور اتحادیه، به هم پیوستگی همه دانشجویان مسلمان است، در ‏‎ ‎‏هر نقطه هستند مثل آمریکا و کانادا و هند و فیلیپین و دیگر جاها و می خواهید همه ‏‎ ‎‏همکار و هم صدا به فعالیت های اسلامی ـ انسانی خود ادامه دهید، تقدیر می کنم و ‏‎ ‎‏توفیق همه را از خداوند تعالی خواهانم. لازم است پایگاه های اسلامی برای معرفی ‏‎ ‎‏اسلام و نشر حقایق نجات بخشش در هر نقطه ای از جهان که امکان است برقرار باشد...‏

‏8 ـ لازم است فعالیت های اسلامی و نشریات شما در ایران خصوصاً حوزه علمیه ‏‎ ‎‏زنده قم و دانشگاه های بیدار، نشر و منعکس گردد تا قشر داخل و خارج به پشتیبانی ‏‎ ‎‏هم دلگرم و با هم، هم صدا شوند و به همکاری با هم برخیزند. و لازم است پایگاه هایی ‏‎ ‎‏در داخل کشور به هر نحو ممکن و عملی است ایجاد شود برای فعالیت با هدف ‏‎ ‎‏واحد...‏

‏9 ـ باید با کمال هوشیاری و مراقبت، سایر انجمن ها را به مراقبت از راه و روش ‏‎ ‎‏اعضای انجمن ها و گروه ها [دعوت کنید] که اشخاص مرموز و منحرف، یا ‏‎ ‎‏محتمل الانحراف در داخل انجمن ها و گروه ها راه نیابند و اگر راه یافتند، آن ها را طرد ‏‎ ‎‏کنند. لازم است دشمن را سخت مراقب و هوشیار فرض کنید و گمان اهمال و غفلت ‏‎ ‎‏در او ندهید که در مراقبت سهل انگاری نمایید. ‏

‏10ـ از اختلافات مطلقاً به طور حتم خودداری کنید که آن چون سرطان ساری و ‏‎ ‎‏مهلک قشرها را فرا می گیرد و فعالیت ها را فلج می کند و هدف را از یاد می برد؛ و چه ‏‎ ‎‏بسا که مسیر را عوض و جریان به ضد هدف [مبدّل ] می شود...‏

‏11ـ لازم است طبقات محترم روحانی و دانشگاهی، با هم احترام متقابل داشته ‏‎ ‎‏باشند. جوانان روشنفکر دانشگاه ها به روحانیت و روحانیون احترام بگذارند. خداوند ‏‎ ‎‏تعالی آن ها را محترم شمرده و اهل بیت وحی، سفارش آن ها را به ملت فرموده اند...‏

‏12ـ باید چه طبقه جوان روحانی و چه دانشگاهی، با کمال جدیت به تحصیل علم، ‏‎ ‎‏هر یک در محیط خود ادامه دهند. این زمزمه بسیار ناراحت کننده که اخیراً بین بعضی ‏‎ ‎‏جوانان شایع شده که درس خواندن چه فایده ای دارد، مطلبی است انحرافی و مطمئناً یا ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 153
‏از روی جهالت و بی خبری است و یا با سوءنیت و از القائات طاغوتی شیطانی است که ‏‎ ‎‏می خواهند طلاب علوم دینی را از علوم اسلامی بازدارند که احکام اسلام به طاق نسیان ‏‎ ‎‏سپرده شود و محو آثار دیانت به دست خودمان تحقق پیدا کند، و جوانان دانشگاهی ما ‏‎ ‎‏را انگل و متکی به قشرهای استعماری بار بیاورند که همه کس چون همه چیز وارداتی ‏‎ ‎‏باشد...‏‎[1]‎

‏به این ترتیب از حدود یک سال قبل از پیروزی انقلاب و حتی مدتی پیش از آن، ما ‏‎ ‎‏به خاطر شرایط سیاسی و رهنمودهای امام دیگر هیچگونه همکاری مبارزاتی با ‏‎ ‎‏گروه های چپ نداشتیم.‏

‏البته در این مقطع انجمن های اسلامی صاحب قدرت و نفوذ و اعتبار کافی هم در ‏‎ ‎‏اروپا و آمریکا هم در خاورمیانه و هم در جنوب شرقی آسیا شده بودند. واحدهای ‏‎ ‎‏انجمن اسلامی دانشجویان در شهرهای زیادی تاسیس شده بود. اتحادیه انجمن های ‏‎ ‎‏اسلامی در اروپا و آمریکا از کنگره ششم و هفتم با هم متحد شده بودند و نشریات، ‏‎ ‎‏خط مشی و برنامه هایشان یکی شده بود. در سال 1355 و 1356 من دو سفر به هند و ‏‎ ‎‏فیلیپین کردم. پیش از این انجمن اسلامی دانشجویان در شبه قاره هند تشکیل شده بود ‏‎ ‎‏و دارای اساسنامه بودند.‏

‏در سال 56 به اتفاق سید احمد آقا و فاطی و حسن که از ایران به لبنان آمده بودند، ‏‎ ‎‏به نجف رفتیم. دیروقت بود که رسیدیم من گفتم خجالت می کشم این موقع شب به ‏‎ ‎‏منزل آقا بیایم، اجازه بدهید به منزل خاله ام (منزل آقای صدر) بروم، فاطی گفت نه، ‏‎ ‎‏برویم آقا هم خوشحال می شوند. به هر حال آن شب ما رفتیم منزل امام، ایشان ظاهراً ‏‎ ‎‏بیدار بودند، بعد که رفتیم داخل آمدند و نیم ساعتی نشستند پیش ما که محیط بسیار ‏‎ ‎‏گرم و صمیمانه ای بود، بعد هم که خواستند برای اقامه نماز شب بروند، رو کردند به ‏‎ ‎‏فاطی و گفتند: برادرت را بردار و برو اتاق بالا که کولر هم دارد، آنجا برای ایشان خانم ‏‎ ‎‏جا را آماده کرده اند، خودت هم سرکشی کن که راحت باشند. من چند روزی در آنجا ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 154
‏بودم، قبل از ظهرها معمولاً حدود یک ساعت امام می آمدند اتاق بالا و می نشستیم و ‏‎ ‎‏صحبت می کردیم. من گزارشات اروپا را می دادم و مطالب ایشان را ضبط می کردم.‏‎[2]‎‎ ‎‏سعی می کردم بیشترین اطلاعات را در کمترین زمان به ایشان بدهم و بعد هم ‏‎ ‎‏خواسته هایمان را مطرح کنم و ببینم جهت گیری های ما در انجمن اسلامی مورد تایید ‏‎ ‎‏ایشان هست یا نه. روز سوم قبل از اینکه امام بالا بیایند من سیگار می کشیدم و یک زیر ‏‎ ‎‏سیگاری را کنار گذاشته بودم، احمد آقا هم گاهی سیگار می کشید، بوی سیگار در ‏‎ ‎‏فضای اتاق پیچیده بود. موقع صحبت من سید احمد آقا بلند شد و رفت یک ‏‎ ‎‏زیرسیگاری تمیز آورد و گذاشت جلوی من. خوب با وجود میل شدیدی که داشتم ‏‎ ‎‏نتوانستم جلوی امام سیگار بکشم. بعد که امام رفتند حاج احمد آقا آمد بالا گفت: آقا ‏‎ ‎‏می گویند وقتی آقا صادق دارد حرف می زند باید دوید تا به حرف های او رسید! یعنی ‏‎ ‎‏همین طور مسلسل وار حرف می زند. معلوم شد سیداحمد آقا که زیرسیگاری را آورده ‏‎ ‎‏بود می خواسته من چند دقیقه ای سکوت بکنم که تسلسل حرف من شکسته شود!‏

‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 155

  • . صحیفه امام، جلد سوم، ص 321.
  • .سخنان امام را در اختیار اتحادیه قرار می دادم و بعضاً در نشریات اتحادیه مانند مکتب مبارز، مجموعه کرامه  که اختصاص به مسائل فلسطین داشت و یا ماهنامه قدس، چاپ می کردیم.