فصل دوم : فعالیت های سیاسی ، اجتماعی و دانشجویی

خاطراتی از سفر به کربلا

‏امام معمولاً هر سال در ایام اربعین چند روزی به کربلا می رفتند. در آن سفر که به ‏‎ ‎‏عراق رفته بودم قرار شد به همراه خواهرم و حاج احمد آقا به کربلا برویم و به امام ‏‎ ‎‏بپیوندیم. بعد از ظهر نزدیک غروب رفتم که از ایشان خداحافظی کنم به حادثه ظریفی ‏‎ ‎‏برخورد کردم که مربوط به دقت نظر و حُسن سلیقه امام می شود که مرا شگفت زده ‏‎ ‎‏کرد. ایشان وضو گرفته بودند و مشغول خشک کردن دست و رو بودند. بعد قبا ‏‎ ‎‏پوشیدند. یک جفت جوراب برداشتند که بپوشند ـ حتی یک لنگه را هم پوشیدند ـ ‏‎ ‎‏ولی آن را تا کردند و کنار گذاشتند و یک جفت جوراب دیگر برداشتند. من تعجب ‏‎ ‎‏کردم. برایم این سوال بود که جوراب اولی چه اشکالی داشت؟ دقت کردم دیدم ‏‎ ‎‏جوراب اولی رنگش قهوه ای است و جوراب دوم سرمه ای است. قبای ایشان خاکستری ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 155
‏بود. اگر با ترکیب رنگها آشنا باشیم می دانیم رنگ سرمه ای با خاکستری تناسب و ‏‎ ‎‏هماهنگی بیشتری دارد تا رنگ قهوه ای با خاکستری. یعنی امام حتی در نوع پوشاک ‏‎ ‎‏خودشان دقت می کردند و به این ظرافتها توجه داشتند.‏

‏امام در آن سفر جداگانه با یکی از همراهان (به احتمال قوی آقای رضوانی) رفتند ما ‏‎ ‎‏هم جداگانه با ماشین کرایه رفتیم، امام هم قطعاً به همین شکل رفتند. در کربلا منزلی ‏‎ ‎‏در اختیار امام بود. در آنجا ما در طبقه بالا بودیم و امام در طبقه پایین بودند. اتفاقاً آن ‏‎ ‎‏شب من قولنج خیلی سختی کردم که امام چند بار حال مرا سراغ گرفتند.‏

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 156