امام معمولاً هر سال در ایام اربعین چند روزی به کربلا می رفتند. در آن سفر که به عراق رفته بودم قرار شد به همراه خواهرم و حاج احمد آقا به کربلا برویم و به امام بپیوندیم. بعد از ظهر نزدیک غروب رفتم که از ایشان خداحافظی کنم به حادثه ظریفی برخورد کردم که مربوط به دقت نظر و حُسن سلیقه امام می شود که مرا شگفت زده کرد. ایشان وضو گرفته بودند و مشغول خشک کردن دست و رو بودند. بعد قبا پوشیدند. یک جفت جوراب برداشتند که بپوشند ـ حتی یک لنگه را هم پوشیدند ـ ولی آن را تا کردند و کنار گذاشتند و یک جفت جوراب دیگر برداشتند. من تعجب کردم. برایم این سوال بود که جوراب اولی چه اشکالی داشت؟ دقت کردم دیدم جوراب اولی رنگش قهوه ای است و جوراب دوم سرمه ای است. قبای ایشان خاکستری
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 155
بود. اگر با ترکیب رنگها آشنا باشیم می دانیم رنگ سرمه ای با خاکستری تناسب و هماهنگی بیشتری دارد تا رنگ قهوه ای با خاکستری. یعنی امام حتی در نوع پوشاک خودشان دقت می کردند و به این ظرافتها توجه داشتند.
امام در آن سفر جداگانه با یکی از همراهان (به احتمال قوی آقای رضوانی) رفتند ما هم جداگانه با ماشین کرایه رفتیم، امام هم قطعاً به همین شکل رفتند. در کربلا منزلی در اختیار امام بود. در آنجا ما در طبقه بالا بودیم و امام در طبقه پایین بودند. اتفاقاً آن شب من قولنج خیلی سختی کردم که امام چند بار حال مرا سراغ گرفتند.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 156