شبی که فردای آن عازم آلمان بودم. دایی جان مطالبی را به عنوان اندرز به من گوشزد کردند که روی نوار ضبط کردم و همواره در دوران اقامت در آلمان راهنمای من بود. از آنجاکه فکر میکنم آن رهنمودها برای جوانان و خصوصاً نسل سوم انقلاب بسیار آموزنده است، تمام متن آن را عیناً نقل میکنم:
بسم الله الرحمن الرحیم
صادق عزیز؛ شب سه شنبهای است که تصور میرود، فردای آن ما را ترک کرده و به سوی آلمان، یعنی کشوری که تا حد زیادی فعالیت در آن در سرنوشت تو موثر است، بشتابی.
حالت فعلی ما را که مشاهده میکنی: شبی است و نیمه شب، همه در خواب برفتند و شب از نیمه گذشت، میزی است و چراغی، اجتماعی است و سیگار همایی! تصور میکنی که این منظره، این صدا و این حالت، با گذشت امشب محو میشود؟ ابداً! خود این ضبط صوت بهترین سند و گویاترین شاهد برای ابدی بودن موجودات در این جهان است. صدای من را این ضبط صوت در خود ثبت میکند و به همراه تو، و در شبهای تو، و در روزهای تو، به گوش تو فرو میخواند. جهان ما ضبط صوت بزرگی است که صدای ما، و هر کلمه ای که از ما صادر میشود، را ثبت میکند. هر حالتی را که از ما به وقوع بپیوندد ضبط میکند، و هر عملی را که از ما صادر شود، در خود نگاه میدارد. در قرآن به این آیه بر میخوریم: «و ما تکون فی شان و ماتتلوا منه من قرآن ولا تعملون من عمل
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 4
الا کنا علیکم شهودا». همه افعال و اقوال و حالات، در کتاب الهی، یعنی این ضبط صوت بزرگی که همه چیز را در خود ضبط میکند، مسجل و یادداشت میشود. همه چیز محفوظ میماند تا روز حساب.
مقصود من از روز حساب نه تنها حساب قیامت است و جزای الهی!، مقصود حساب زندگی نیز هست.
تصور کنیم که دو نفر راهی را میپیمایند. اولی قدمی برمیدارد و قدمی میگذارد؛ گاهی میخوابد و گاهی باز میگردد؛ گاهی چرت میزند و گاهی آرام میرود. دیگری ساعات خود را هدر نمیدهد و به سوی هدف خود میشتابد. بدیهی است که دومی زودتر به مقصد میرسد و اولی یا به هدف نمیرسد و یا دیرتر! آیا میتوان شک کرد ساعاتی که بر این دو گذشته، و حالاتی که این دو در این ساعاتداشتهاند، در سرنوشت آنها بیتاثیر بوده است؟ چگونه میتوان فرض کرد گامی را که یکی از این دو تن در آن لحظه برداشته است، در حساب آخر و در روز برداشت محصول بیاثر بوده است؟
به طور کلی آنچه از ما صادر میشود، آنچه میگوییم و آنچه میشنویم، مجسم و متبلور شده، و به صورت جزای اعمال در این جهان و ان جهان بدست ما داده میشود. آن روز است که به تعبیر قرآن میگوییم: «ما لهذا الکتاب لایغادر صغیرة و لاکبیرة الا احصاها». امتحانات خود نمونه زندهای از حساب الهی است. و همچنین شاهد صدقی بر نتیجه اعمال ما در سعادت زندگی ماست.
تصور میکنم که دقت در این بحث اگر با اقتناع توام باشد، و اگر طغیان و عنفوان جوانی بر این تفکر پردهای نیندازد، با کمال وضوح نشان دهد، سفری را که با این رنج برای تو فراهم شده است، ایامی را که با نهایت تلخی بر خویشان تو میگذرد، بسیار گرانبهاتر است از انکه به هدر رود، و یا در ترسیم آینده تو بیتاثیر باشد. فکر میکنم که اگر ممکن بود کسی تمام عمر را به تلاش و فعالیت، و به قدم برداشتن در راه حق و خیر و صلاح صرف نماید، حتماً جز این شیوه عقل
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 5
و آیین منطق نبود. ولی چه باید کرد که انسان خسته میشود. انسان نشاط هم لازم دارد. ولی به قدری که نمکی در طعام باشد، نه آنقدر که غذا را شور کند! و نه آنقدر که هدف از زندگی انس و تفریح باشد، و درس چون آبی و چون صورتی و ماسکی بر زندگی انسان قرار گیرد.
درباره مسائل دینی، تصور میکنم همین مقدمهای که گفتم کافی باشد. مطالعه و رعایت صلاح ابدی همان قدر مهم است که رعایت صلاح و آینده زندگی. و چه بسا سعادت ابدی بسیار پر اهمیتتر از سعادت 50 سال یا 40 سال زندگی به حساب آید. هر چند که این دو مصلحت با یکدیگر تفاوتی ندارند. در دین اسلام دنیا و آخرت یک مفهوم و یک واحد را تشکیل میدهند. در قرآن کریم به این موضوع چنین اشاره شده است:«من عمل صالحا من ذکرٍ او انثی و هو مومن فلنحیینه حیوه طیبه و لنجزینّهم اجرهم باحسن ما کانوا یعملون» آنانکه رفتار نیک و ایمان به خدا دارند، زندگی گوارا و جزای مطبوع آخرت در انتظار آنان است.دنیا و آخرت در نظر اسلام از هم جدا نیست. راه صحیح راهی است که سعادت آینده انسان و سعادت ابدی او را در آن واحد، تحصیل کند. بسیار آسان است که انسان راهی را که میرود، با قصد صالح به جای آورد. همانطور که روزی میگفتم، انسان نقاط گوناگون و عناصر مختلفی در وجود خود دارد. اگر بتواند راهی را انتخاب کند که تمام عناصر او ارضاء شود، آن راه موفقیتآمیزتر است. چه با نیروی بیشتر و متمرکزتری به سوی هدف میشتابد. طبیعی است که اگر از درس خواندن، کار کردن، مدرسه رفتن و حتی از خانهدار شدن و اداری بودن قصد صالح داشته باشیم، همه این کارها را میتوانیم در سلک عبادت قرار دهیم.
عبادت به نماز و روزه منحصر نیست. پیغمبر اسلام(ص) به ابیذر که یکی از نزدیکترین صحابه اوست میگوید: «حتی در خواب و خوراک قصد قربت داشته باش». آری؛ خواب و خوراک از لوازم زندگی انسان است. سبب تامین نیرو برای انسان میشود و موجب میگرددکه انسان بتواند با نشاط بیشتری در راه خیر،
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 6
در راه اصلاح مردم، در راه کمک به همنوع قدم بردارد. پس خواب و خوراکی که باقصد قربت و با تصمیم بر کار نیک انجام گیرد، عبادت است. سفر کردن برای تحصیل، اگر با قصد قربت و قصد خدمت به جامعه و همنوع و خانواده همراه باشد، واگر به قصد حفظ حیثیت انسان و تامین آسایش همنوعان صورت گیرد، جهاد در راه خدا محسوب میشود. آنگاه این قصد سبب میگردد که انسان در این راه با دقت بیشتری قدم بردارد.چه بسا وجود این قصد انسان را محدود میکند، ولی راه، موفقیتآمیزتر و نتیجه بخشتر است. در آیه دیگر میخوانیم: «یا ایها الذین آمنوا استجیبوالله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم». دعوت پیغمبر(ص) را سبب زندگی شمرده است. با کمال تاسف متدینین امروز معتقدند که دین فقط برای مرگ است. به این سبب، جوانان که تصور میکنند دین با راه زندگی، با کار و کوشش، و با تلاش برای تامین آینده هماهنگی ندارد، از دین اعراض میکنند. در حالیکه به طور مسلم میتوان گفت، اسلام و یا هر دین خدایی، هیچ یک از غرائز اصلی و احتیاجات ضروری انسان را منع نکرده است! از خوردن و آشامیدن جلوگیری نکرده است. بلکه گفته است، راه صحیح را برای خوردن و آشامیدن انتخاب کنید! تجاوز نکنید! اسراف در خوردن نکنید! عیناً همان ترتیب را در غریزه جنسی انسان مشاهده میکنیم. به هیچوجه از این غریزه منع نشده است. در اسلام جلوگیری از این غریزه، و سایر غریزههای زندگی انسانی، رهبانیت نامیده شده و گفته شده است: لا رهبانیة فی الاسلام. لیکن از تجاوز به ناموس غیر و از افراط در این امر منع شده است. این غریزه نیز مانند خوردن و آشامیدن است. بهره بردن از زیباییهای زندگی، و بهره بردن از نعمتهای الهی، به طور معقول و منطقی نه تنها بی اشکال است، بلکه در بسیاری از آثار وارده از اهل بیت دیده میشود که مرغوب و محبوب خداوند است. پس میتوان راهی را رفت که بدن انسان لذت برد، روح انسان شاد باشد، افکار انسان آرامش یابد، و در عین حال خویشان انسان خوشنود باشند. چه امتیازی میشود داد به کسانیکه یک قسمت بزرگ از وجود خود، یعنی فطرت خداجویی را کنار گذارند، و یا غرق
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 7
در شهوات شوند، و یا از حریم اجتماع و زندگی اجتماعی کناره گیرند؟
درس باید خواند؛ مرد اجتماع باید بود؛ در عین حال مرد دیندار هم میتوان بود! همه اینها با هم جمع میشوند. بلکه همه اینها یک راه است. آرامشی که در نتیجه نماز، و رضایتی در نتیجه روزه، برای انسان حاصل میآید، نه تنها زحمت مختصری را که در راه به پا داشتن این عبادات میکشد جبران میکند، بلکه آرامش، آسایس و نوری در قلب انسان پدید میآورد، که توفیق وی را در هدفهای تحصیلی نیز تامین میکند. تصور میکنم که با کمال وضوح میتوان دریافت که عبادات با تمرین بسیار آسان میشود. انسانی که خاشع بود، با کمال سهولت به عبادات مختصری که از طرف خداوند بزرگ به او تکلیف شده است، گردن مینهد.
آنچه میتوانم بر مطالب گذشته خود بیفزایم این است که هرگاه اشکالی در یکی از بحثهای دینی بر تو و یا برای یکی از دوستانت پیش آمد، با نهایت خوشوقتی آماده جواب دادن به آنها هستم. اصولاً این قسمت از مکاتبات را از بهترین وظایف خود میدانم. تو خود میدانی که در هفته متجاوز از 7 ساعت در مدارس اینجا و بیروت با جوانان سر و کله میزنم. به آنها گفتهام که درب سالن را میبندیم و دهانها را میگشاییم. آنچه میتوانید سوال کنید. و من آماده پاسخ دادن به آنها هستم. به نظر من، سعی در اصلاح جوانها بسیار ارزشمندتر از سعی در اصلاح بزرگسالان است. چه آنها با عبادت خوی گرفتهاند. وچه از آنها امیدی برای ساختن مستقبل نیست. آینده ما به دست تو و امثال تو از جوانهاست. امیدواریم که از تنگ نظری قدیمیان، و از تندروی امروزیان، که نتیجه و عکسالعمل آن افراط بوده است بر حذر باشی. امیدواریم که دنیایی که نسل شما میسازد دنیایی آزاد و آباد و آسوده باشد. دنیایی باشد که در آن عدل و حق و خیر، همراه ایمان و علم دیده شود. دنیایی که ما بتوانیم ایام پیری خود را با کمال راحتی و آرامش در آن بگذرانیم، و امیدوار باشیم که فرزندانمان آیندهای سعادتمند دارند.
تو را به خدا میسپارم، و با این جمله از تو خداحافظی میکنم: امیدوارم که همیشه خوش و موفق باشی، و ما را فراموش نکنی! این آیه را به وسیله این نوار در
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 8
گوش تو فرو میخوانم: «ان الذی فرض علیک القرآن لرادک الی معاد» «و الله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین». این آیه خطاب به پیغمبر(ص) است و او را بشارت میدهد، خدایی که قرآن را بر تو نازل و واجب کرده است، به طور حتم تو را به سرانجام مقصود میرساند. او بهترین پناهنده و مهربانترین مهربانان است. آری؛ راهی که پیغمبر(ص) میرود، راهی که در راه حق و خیر و عدل باشد، قدمهایی که با تدبیر و با علم توام باشند، حتما به سرانجام خواهند رسید.این آیه برای ما تفالی است از وضع آینده تو؛خداحافظ و نگهدار تو!
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 9