به عنوان مثال به برخورد ایشان با فرقهها، مذاهب و مکاتب مختلف اشاره میکنم. جامعه مورد نظر ایشان جامعهای بود که مبتنی بر آراء و آرمانهای اسلامی باشد. اما جامعه دینی و یا حکومت اسلامی را تا آنجایی که من از ایشان برداشت کردم، به این نمیدانستند که تمام افراد و آحادی که در تحت این پرچم زندگی میکنند، مسلمانهای حزباللهی دو آتشه باشند! خود جامعه لبنان هم به عنوان نمونه کوچکی از مجموعه جهان، آراء گوناگون، ادیان ومکاتب مختلفی را در برگرفته بود. روش برخورد ایشان یک روش متعالی مبتنی بر آموزههای قرآنی و توام با لطف و مرحمت و زیبایی و سعهصدر و کاملاً آگاهانه و هوشیارانه، و در عین حال استوار بر شناخت دقیق از وضعیت زمانه بود. حرکتهایی که ایشان کردند و آثار و سخنرانیهایی که از ایشان باقی مانده است، همه موید این نظریه هستند. بنابراین ویژگی ممتاز و هنر و توانایی ایشان در هر دو بخش بود. ایشان صاحب فکر و اندیشههای نوینی بودند که بر اساس استنباط های فقهی خود به آنها رسیده بودند آن هم در چهل سال پیش. در زمره نظرات فقهی خلاف مشهور ایشان، میتوانم نمونههایی را اینجا ذکر کنم. مثلاً یک مورد مساله طهارت اهل کتاب بود، آن هم زمانی که هنوز کسی جرات ابراز آن را نداشت! یا مورد دیگری که من هنوز در جایی ندیدم مطرح شده باشد، پاک بودن ذبیحه اهل کتاب بود! البته مرحوم پدر من هم در آخرین سفری که به آلمان آمدند، در جلسهای با حضور
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 32
برخی از فضلا عنوان کردند که ذبیحه اهل کتاب را پاک میدانند! نمونه دیگر، آراء ایشان در مورد موسیقی میباشد. شما در کتاب «اسلام و فرهنگ قرن بیستم» میتوانید فشردهای از مبانی احکام و اندیشههای ایشان را پیدا کنید که برخاسته از یک اندیشه و تفکر نو بود. و همیشه هم اعتقاد داشتند که روحانیت باید پیشگام و پیشقراول نوآوریها باشد. این تعبیر را همیشه داشتند که ما در برخورد با مسائل نو آنقدر صبر میکنیم و صبر میکنیم، که آن چیز نو خودش را با همه خصوصیاتش بر ما تحمیل نماید و بعد عکسالعمل نشان میدهیم. مثلاً تعریف میکردند که وقتی تازه پنکه آمده بود، یکی از بزرگان قم تعریف کرده بود که امروز برای من چیزی آورده بودند که فوت تعبیه میکرد! و این چون از غرب آمده چهبسا که یک گرفتاری برای جامعه اسلامی ایجاد کند! به همین جهت گفته بود که آن را بیرون ببرند! و همینطور درباره رادیو، تلویزیون، سینما و موارد دیگر! ایشان میگفتند که چون حوزههای ما از جریانات روز به دور هستند و در مسیر نوآوریها قرار ندارند، نه تنها از آنها بهرهای نمیبرند، بلکه اول آنها را تحریم میکنند و بعد که آن امور خود را بر آنها تحمیل کردند جبراً میپذیرند! یعنی بعد از آنکه خودشان را با همه خصوصیات بر ما تحمیل کردند و اثرشان را گذاشتند، چون چارهای نداریم با آنها کنار میآییم! هنر دیگر آقای صدر این بود که درصدد تطبیق شرائط موجود با وضع آرمانی و مطلوب بودند.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 33