* نظر مرحوم پدرتان درباره مساله ذبیحه چه بود؟
خوب شد که این سوال را کردید! گرچه قبلاً بدان اشارهای کوتاه داشتم. سال گذشته و در آخرین سفری که آقاجون به اروپا آمدند، من و ایشان به اتفاق یکی از دوستان
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 38
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 39
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 40
مرحوم حاج احمد آقا، به سوئیس رفتیم. روزی در منزل یکی از دوستان ایرانی من میهمان شدیم. قبل از اینکه سر میز غذا حاضر شویم، از آقاجون پرسید: «حاج آقا! اینجا غذاها چه حکمی دارند؟». آقاجان گفتند: «اینجا که صاحب خانه مسلمان است، بنابراین اجازه نداری که حتی در ذهنت هم سوال و تشکیک کنی!». بعد که جدا شدیم، من موضوع را باز کردم. آقاجون خیلی اهل جلسه و گعده بودند. یعنی همیشه آخرین نفری بودند که جلسه را برای از هم پاشیدن ترک میکردند. من گفتم که بعضی از علما درباره اهل کتاب چنین میگویند! ایشان جواب دادند: «آنهایی که تنها مقدار کمی هم به سیره پایبند هستند، وقتی که میخوانند که امام رضا یک کنیز مسیحی داشت که کارهای منزل را انجام میداد، چه میگویند؟ این اگر نجس بود، امام چطور میتوانست تحمل کند؟ غذای امام را میبرد. سفره امام را میچید. آب برای امام میآورد.» بعد اضافه کردند: «من خودم هم ذبیحه اهل کتاب را پاک و جایز میدانم؛ منتها الآن از من چیزی نپرسید! چون الآن فرصت مناسبی نیست، برگشتیم، بیایید تا مبانی آن را برایتان شرح دهم». من میدانم که در برخی موارد که از ایشان کتباً یا شفاهاً سوالی میکردم، مثلاً در مورد دست دادن با خانمها و این قبیل مسائل، هیچگاه به من تذکر ندادند که در مورد ذبیحه مراعات کن یا... یادم هست که در آلمان سال دوم اقامت من بود که پیرامون دست دادن به زنان نامهای نوشتم و از ایشان سوال کردم. نوشتم که محیط اینجا با قم فرق میکند! ادب اجتماعی اقتضا میکند که وقتی به کسی بر میخوریم، اولاً سرمان را پایین نیندازیم، چشمها را نبندیم، ثانیاً باید دست داد. نمیتوانیم بگوییم که ببخشید، ما مسلمانیم و دین اسلام اجازه نمیدهد، فرهنگ آنجا طوری است که به عنوان یک آدم بیادب تلقی میشوم. ایشان در جواب نوشتند: «مسالهای نیست و میتوانی شرایط ادب و عرف را بهجا آوری و دست بدهی. در این مورد، داییجان، مرحوم شهید سید محمدباقر صدر و شهید بهشتی نیز همین نظر را داشتند.
*آیا احتمال میدهید تجربیات امام موسی صدر در سفرهای اروپا، ایشان را به چنین جمعبندیهای فقهی رسانده باشد؟
بعید میدانم! علتش هم مشاهداتی است که قبل از سفرهای ایشان به آلمان از ایشان
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 41
داشتهام. به عنوان مثال من در سال 1340 که میخواستم به اروپا بروم، اول به لبنان رفتم. آن نواری که در روزنامه اطلاعات چاپ گردید، مربوط به آخرین شب اقامت من در لبنان است. داییجان تا آن زمان هنوز به اروپا نیامده بودند. در این بیست و چند روزی که آنجا بودم، برخورد ایشان را با خانمها میدیدم. جلسات مذهبی زیادی تشکیل میشد که خانمها هم میآمدند. هم محجبه بودند و هم غیرمحجبه! آقای صدر در تمامی این برخوردها بسیار خوشرو، خوشبرخورد و خوشبیان بودند! یعنی خیلی باز برخورد میکردند. آموزش موسیقی را هم اشاره کردم که در دوران دبیرستان به من توصیه کردند! به موضوع طهارت اهل کتاب هم در آن سالهای دور ـ نه امروز که تقریباً اکثر فقها بدان فتوی میدهند ـ اشاره داشتم. احکامی دیگر نظیر دیه زن و مرد، مقوله ارث، قضاوت زنان و...هستند که انشاءالله بعداً بدان میپردازم. بنابراین همانطور که میبینید ایشان قبل از سفرهای خود به اروپا به بسیاری از این نظرات رسیده بودند.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 42