صف بندی و تقسیم گروه های سیاسی در کنفدراسیون به تشکیل سازمان کادرهای توده انقلابی ختم نشد، بلکه بدون اغراق هر چند ماه یکبار یک انشعابی دیگر در صفوف مارکسیست ها رخ می داد. منشاء اختلافات هم بسیار کودکانه بود. مثلاً هنگامی که اعلام شد پیشگام مبارزات خلق باید حزب طبقه کارگر باشد و لذا باید به طرف ایجاد و تقویت حزب طبقه کارگر رفت، دسته ای اعلام کردند، اعلام ایجاد حزب طبقه کارگر، نفی مبارزات دکتر تقی ارانی و یاران او را در پی دارد.
در حالی که گروه موسوم به 53 نفر یاران دکتر ارانی که در زمان رضاشاه و قبل از جنگ جهانی دوم فعالیت های کمونیستی را در ایران آغاز کردند، حزب متکی به طبقه کارگر را پی افکندند. اگر اعلام شود که هدف ما ایجاد حزب طبقه کارگر است، در جهت اهداف رژیم حرکت کرده، مبارزات گروه ارانی را نفی کرده ایم. لذا نباید گفت ایجاد حزب طبقه کارگر بلکه باید گفت «احیای حزب طبقه کارگر» همین ایجاد یا احیای حزب طبقه کارگر آنان را به دو گروه موسوم به «ایجادی ها» و «احیایی ها» تقسیم کرد. و یا مثلاً در مورد مشی مبارزه مسلحانه و انتخاب تاکتیک مناسب به پیروی از
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 212
مائو که در چین با محاصره دهات مانع رسیدن آذوقه به شهرها گردید و در نتیجه موجب سقوط شهرها شد. گروهی همین روش را برای ایران در نظر گرفتند. محاصره شهرها از طریق دهات. در مقابل عده ای ـ با تحریک زیرکانه و نامرئی حسن حبیبی ـ عنوان می کردند که اگر ما دهات را محاصره کنیم تا ارتباطی با شهر نداشته باشند اولین جایی که سقوط می کند، خود دهات است. زیرا برخلاف گذشته که محصولات زراعی و لبنی از ده به شهر می رفت، به برکت انقلاب سفید و اصلاحات ارضی، اینک کره دانمارکی و گندم کانادایی و برنج تایلندی و پنیر بلغاری است که از شهرها به ده می رود. لذا باید شهرها را محاصره کرد. همین مسئله محاصره دهات از طریق شهرها، یا محاصره شهرها از طریق دهات، رفقا را به دو گروه متخاصم تقسیم می کرد. همچنین اختلاف بر سر معنای کلمه پرولتاریا، که آیا «زحمت کشان» فقط شامل کارگران کارخانجات است؟ آیا زارعین را نیز در بر می گیرد؟ و آیا روشنفکران را نیز شامل می شود که نیروی دماغی آن ها مانند نیروی کارگران به استثمار کشیده می شود یا کارگران به اضافه زارعین و یا بالاخره کارگران و زارعین و روشنفکران با هم خود عامل ایجاد دستجات انقلابی! می گردند؟ در مورد مشی مسلحانه نیز آیا روش چه گوارا و هوشی مینه کارساز است ـ چریک نامنظم شهری ـ و یا اینکه ایجاد ارتش خلقی، به سان اقدام مائوتسه تونگ در چین با شرایط ایران همخوانی دارد. در تعریف جایگاه تاریخی ایران «بر اساس تئوری مراحل تکوین جوامع طبقاتی توسط رفیق لنین!» باید بررسی کرد که ایران در چه مقطع تاریخی و طبقاتی قرار دارد. آیا ایران کشوری است در مرحله نظام ارباب و رعیتی ـ فئودالیته ـ یا ارتقاء پیدا کرده به مرحله بورژوازی وارد شده است؟ آیا ایران کشوری مستعمره است آیا در مرحله نئوکلینالیسم قرار گرفته است؟ آیا بورژوازی ایرانی از نوع کمپرادور است یا نیمه وابسته؟! بحث در مورد این موضوعات که عمده وقت جلسات و سمینارها و کنگره ها را می گرفت، در کنار رشد مبارزات مردم و ضرورت پرداختن به واقعیت مبارزه در داخل کشور عملاً عرصه کار
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 213
را برای امثال ما در کنفدراسیون تنگ می کرد. در کنار همه اینها، حالت ذاتی ـ و البته نه در ظاهر ـ مبارزه با روحانیت و مذهب که روح غالب بر کنفدراسیون بود، به لحاظ روحی و عقیدتی نیز ما را با تنگناهایی مواجه ساخته بود. به عنوان مثال هنگامی که در سمیناری در شهر کلن ـ آلمان که از طرف فدراسیون آلمان برای بررسی قیام مشروطیت برگزار شده بود ـ در پاییز سال 44 ـ من و چند نفر که از سازمان شهر آخن در آن سمینار شرکت کرده بودیم و به مبارزات علمای بزرگ و رهبران روحانی اشاره می کردیم، با استهزاء اکثریت حاضرین مواجه می شدیم. حتی محمد معین که از بچه مسلمان های شهر آخن بود و جزو اولین کسانی بود که انجمن اسلامی دانشجویان شهر آخن را پایه ریزی کردیم، در دفاع از نیروهای مسلمان و رهبران مذهبی انقلاب مشروطه؛ به نقل قول از کسروی پرداخت، با مخالفت و هوچی گری رفقای مارکسیست و انقلابی مواجه شد. آنها می گفتند روحانیت ایران یک دست وابسته به امپرلیسم انگلیس و فراماسونری است و شخصیت های منحصر به فردی نظیر آیت الله خمینی را نباید از زمره روحانیان به حساب آورد. زیرا آنها استثناء هستند. متاسفانه موضعگیری پاره ای از حوزویان نجف و قم نیز بهانه کافی را به دست آنان می داد. حتی اعلامیه های سران نهضت آزادی و امام خمینی در نهیب زدن به روحانیت خاموش و عافیت طلب نیز در مقاطعی، خوراک تبلیغاتی علیه مسلمانان و حوزه های علمیه را برای آنان فراهم می ساخت.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 214