فصل سوم : کنفدراسیون دانشجویان و محصلین ایرانی

فعالیت در آستا (Asta)

‏در اینجا بد نیست به یک دوره فعالیت در هیات اجرایی کمیته امور صنفی دانشگاه ‏‎ ‎‏آخن بنام آستا مختصراً اشاره کنم.‏

‏دانشگاه آخن که در آن زمان حدود 12 هزار دانشجو از 90 کشور مختلف جهان ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 219
‏داشت به دلیل وجود اساتید برجسته و دارندگان متعدد جوائز نوبل ـ همچون امروز ـ ‏‎ ‎‏از اعتبار جهانی خاص برخوردار بود. سازمان امور صنفی و تعاونی دانشگاه«آستا» ‏‎ ‎‏حدود 4 هزار دانشجو را از دانشکده های مختلف در عضویت خود داشت. در سال ‏‎ ‎‏تحصیلی 66/1965 (45/1344) من و یک هم دوره آلمانی ام بنام لودویک لوتز‏‎[1]‎‏ نماینده ‏‎ ‎‏دانشکده شیمی در کنگره سالآنه کمیته امور صنفی دانشگاه بودیم. در مجمع عمومی این کمیته در اکتبر همان سال و در جریان انتخابات اعضای هیات اجرایی، لودویک به ‏‎ ‎‏سمت دبیر امور مالی و من به عنوان دبیر امور فرهنگی و تدارکات به مدت یکسال ‏‎ ‎‏انتخاب شدیم. من از این فرصت طلائی برای طرح مسائل فلسطین و جهان اسلام و نیز ‏‎ ‎‏اوضاع ایران در جلسات سخنرانیها و سمینارهای دانشگاه استفاده شایان بردم. حتی در ‏‎ ‎‏جلسات عمومی و سمینارهای فرهنگی که متجاوز از دو هزار دانشجو در آن شرکت ‏‎ ‎‏می کردند، از امام موسی صدر و دکتر بهشتی برای ایراد سخنرانی و پاسخ به سوالات ‏‎ ‎‏دانشجویان دعوت کردم، که بسیار مورد توجه عموم اساتید و دانشجویان قرار گرفت.‏

‏از جمله وظایف و امکانات این کمیته اعطای وام تحصیلی و کمک های بلاعوض ‏‎ ‎‏مالی به دانشجویان کم بضاعت، تخفیف و یا بخشیدن شهریه ثبت نام و فراهم ساختن ‏‎ ‎‏امکانات و زمینه های کار در تعطیلات و اوقات فراغت برای دانشجویان و خدماتی ‏‎ ‎‏نظایر آن بود. به دلیل ارتباطاتی که در اثر عضویت در هیات اجرایی این کمیته با اساتید ‏‎ ‎‏و مدیران دانشگاه و روسای دانشکده ها و نیز دانشجویان کشورهای مختلف پیدا کرده ‏‎ ‎‏بودم، توانستم از امکانات تبلیغاتی و مالی و چاپخانه ای این کمیته به هنگام سفر شاه و ‏‎ ‎‏فرح در تابستان 46 به آلمان و دیدار آنها از شهر باستانی آخن و بسیج دانشجویان ‏‎ ‎‏آلمانی در تظاهرات علیه میهمانان ملوکانه، ضربه پذیری ایرانیان را از شکار ماموران ‏‎ ‎‏محلی اعزامی ساواک به حداقل برسانم.‏

‏در آن زمان خانم اولریکه ماینهوف‏‎[2]‎‏ که از زنان بسیار شجاع و مبارز آرمان گرای ‏‎ ‎‏آلمانی بود و مجله انتقادی و چپ گرای کنکرت‏‎[3]‎‏ را منتشر می ساخت، با هدایت و ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 220
‏هزینه کمیته آستا، مقاله ای در 20 صفحه علیه شاه و نفوذ آمریکا در ایران و شکنجه های ‏‎ ‎‏مسلمانان و مبارزین در زندان های ساواک منتشر ساخت. در تدارک سفر شاه به آلمان، ‏‎ ‎‏مجله اشپیگل با هزینه سفارت شاهنشاهی، مقاله ای در مورد ایران نوشت که در آن ‏‎ ‎‏اوضاع واقعی ایران به نحو ناشیانه ای تحریف شده بود. علیه مطالب مندرج در مجله ‏‎ ‎‏اشپیگل (اشپیگل به زبان آلمانی یعنی آیینه) مقاله ای تنظیم کردیم و به امضای خانم ‏‎ ‎‏ماینهوف تحت عنوان «در آیینه مقاله اشپیگل» منتشر ساختیم. در خلال سفر شاه به ‏‎ ‎‏شهرهای آلمان حدود 200 هزار نسخه از این مقاله تنها در خیابان های شهر آخن توزیع ‏‎ ‎‏شد. همچنین بهمن نیرومند از سران کنفدراسیون، کتاب افشاگرانه ای در مورد ایران ‏‎ ‎‏نوشته بود که بسیار مورد استقبال قرار گرفت. همین خانم ماینهوف که توسط نیروهای ‏‎ ‎‏کنفدراسیون از اوضاع و شرایط واقعی ایران آگاه می شد، بعدها به اتفاق جوان آلمانی ‏‎ ‎‏دیگری بنام الکساندر بادر‏‎[4]‎‏ سازمان زیرزمینی و مسلحانه «فراکسیون ارتش سرخ»‏‎[5]‎‏ را پی ‏‎ ‎‏افکندند و چند سالی عملیات ایذایی و مسلحانه از جمله هواپیما ربایی و سرقت ‏‎ ‎‏مسلحانه از بانکها، آدم ربایی و ترور هانس مارتین شلایر‏‎[6]‎‏ رئیس سندیکای کارفرمایان و ‏‎ ‎‏بوبک‏‎[7]‎‏ دادستان کل آلمان را در کارنامه خود ثبت کردند. در پی یک عملیات گسترده ‏‎ ‎‏تعقیب و گریز که چند تن از اعضای اصلی این سازمان که به گروه بادر ـ ماینهوف نیز ‏‎ ‎‏معروف شده بودند، به دام افتادند، اعضای دیگر توانستند با ربودن یک هواپیمای لوفت ‏‎ ‎‏هانزا به یمن جنوبی و تهدید به انفجار هواپیما و قتل سرنشینان و گروگان گرفتن ‏‎ ‎‏کشیش آلبرتز‏‎[8]‎‏ عضو برجسته کلیسای شهر برلن، 5 تن از دوستان زندانی خود را آزاد ‏‎ ‎‏سازند. سرانجام با دام گسترده پلیس آلمان و کنترل تمامی وسایل ارتباط جمعی، ‏‎ ‎‏ماینهوف و بادر در آپارتمانی در یکی از برج های بلند فرانکفورت دستگیر شدند. پلیس ‏‎ ‎‏و دستگاه قضایی آلمان پس از این موفقیت در اندک مدتی دیگر اعضای برجسته ‏RAF‎ ‎
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 221
‏را دستگیر و همگی را به زندان های طویل المدت محکوم کرد. بعد از شکست عملیات ‏‎ ‎‏هواپیماربایی در موگادیشو ـ سومالی ـ که برای آزاد کردن بادر و ماینهوف طراحی و ‏‎ ‎‏اجرا شده بود و به دنبال یک سلسله عملیات مشکوک در زندان اشتوتگارت الکساندر ‏‎ ‎‏بادر و خانم ماینهوف ـ طبق اظهارات رسمی پلیس ـ در زمانی واحد با اسلحه کمری ‏‎ ‎‏خودکشی کردند. چگونه آنها در زندان توانسته بودند به اسلحه کمری دست یابند، ‏‎ ‎‏هیچگاه کشف و اعلام نشد.‏

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 222

  • . Ludwig Lutz.
  • . Ulrike Meinhoff.
  • . Konkret.
  • . Alexander Bader.
  • . Rote Armee – Fraktion: RAF.
  • . Hans Martin Schleyer.
  • . Bubeck.
  • . Alberts.