در فرودگاه بینالمللی دمشق امام موسی صدر، دکتر چمران، نماینده آقای حافظ اسد، وزیر اوقاف سوریه، و نیز حجت الاسلام دکتر محمد مفتح که درآن موقع در دمشق بود و از نجف آقای سید محمود دعایی منتظر ما بودند.
حوالی اذان صبح بود که هواپیما در دمشق بر زمین نشست.
تالم و تاثر غیرقابل وصفی همه ما را در برگرفته بود. به میزبانی وزیر اوقاف سوریه
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 67
و امام صدر به سالن تشریفات ریاست جمهوری هدایت شدیم. پیام تسلیت آقای حافظ اسد توسط وزیر اوقاف سوریه به همه ما و خصوصاً به احسان شریعتی ابلاغ گردید.
همه ما مشغول صرف قهوه عربی و چای بودیم که یکی از ماموران فرودگاه مطلبی را در گوشی به آقای صدر گفت. لحظهای بعد آقای صدر با اشاره مرا خواستند و آهسته به من گفتند ظاهراً در هواپیما از جنازه خبری نیست. و اضافه کردند بر خود مسلط باشم تا چند دقیقه دیگر که ببینیم چه اتفاقی افتاده است.
صادق قطبزاده که متوجه جریان شده و حالت بهت و حیرت مرا تشخیص داده بود، مرا به کناری کشید و جویای موضوع شد. من نیز همان مطلب را برای او بازگو کردم. سخت برآشفته شد، خصوصاً که او عهدهدار حفاظت از جنازه بود.
دقایق سختی بر ما گذشت تا این که صدای تلاوت آیات قرآن بلندشد. داییجان اشاره کردند که نگران نباشیم.
بعداً معلوم شد که چون جسد مومیایی شده بود آن را در قسمت مرسلههای دیپلماتیک جای داده بودند. مامورین تخلیه بار که در قسمت مخصوص حمل اجساد، جنازه را نیافته بودند موضوع را به آقای صدر خبر دادند. زمانی که برای تخلیه سایر مرسلهها و بارها به دیگر قسمتها مراجعه کردند با جعبه حاوی پیکر دکتر مواجه شدند.
بعد از انجام مراسم احترام در فرودگاه، همگی به دنبال پیکر پاک دکتر به زینبیه رفتیم. در آنجا تنی چند از روحانیون مبارز مقیم دمشق و حجتالاسلام سید محمود دعایی که شبانه خود را از نجف به دمشق رسانده بود و نیز حجتالاسلام دکتر محمد مفتح و تعدادی از اعضای انجمن اسلامی دانشگاههای بیروت در انتظار ما بودند.
به امامت آقای صدر نماز بر میت خوانده شد و سپس جنازه بر دوش حاضران تا آرامگاه مورد نظر تشییع گردید.
حال و روزگار عاطفی ما در آن لحظات قابل بیان نیست. به یاد دارم که دفن جسد به دلیل قرائت دعاهای مخصوص، به ویژه مرثیهای که مصطفی چمران (به شرح زیر) قرائت کرد به طول انجامید.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 68
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 69