* اعتصاب غذای خرداد سال 1354 شمسی امام صدر در مسجد الصفاء بیروت، در تاریخ مبارزات روحانیت شیعه، حرکتی بسیار کمنظیر بود. چه شد که ایشان به چنین اقدامی دست زدند؟
حقیقت آن است که با آغاز جنگ داخلی لبنان در سال 1975 میلادی مصادف با فروردین سال 1354 شمسی، تمامی تلاشهای داییجان مصروف پایان دادن به این بحران شد. جنگ داخلی لبنان یک فتنه کاملاً اسرائیلی و یکی از اهداف شوم آن، جدایی مسلمانان از مسیحیان و نهایتاً تقسیم لبنان بود. طبیعتاً تز گفتگو و همزیستی ادیان داییجان، از اساس با افکار طراحان جنگ مغایرت داشت. آنها و خصوصاً اسرائیل سعی داشتند جنگ داخلی لبنان را شدت بخشیده و بدان رنگی طایفهای دهند و این چیزی بود که به وضوح در حال وقوع بود. سوءنیت راستگرایان افراطی مسیحی که فالانژیست نامیده میشدند، و اشتباهات و کوتاهبینیهای فاجعهبار احزاب دست چپی، رفته رفته به جنگ داخلی لبنان رنگ مذهبی و طایفهای داده بود که با تحریک پیوسته احساسات مذهبی مسیحیان و مسلمانان، روز به روز بر شدت آن افزوده میشد. اعتصاب غذای داییجان در مسجد الصفای بیروت برای خنثی کردن چنین توطئهای بود. ایشان میخواست جنگ داخلی لبنان را متوقف و از تقسیم این کشور جلوگیری کند. از آنجایی که هفتهها تلاش ایشان و دیگر دلسوزان برای توقف جنگ با موفقیت
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 100
کامل همراه نبود، داییجان با در پیش گرفتن تاکتیکی جدید، دست به تحصن و اعتصاب غذای نامحدود زدند تا به پشتوانه مشروعیت کاریزماتیک و مقبولیت وسیع خود در میان تمامی طوائف، جنگ را متوقف کنند. داییجان از همان لحظه آغاز اعتصاب اهداف اصلی خود را بدینشرح اعلان کردند: سقوط حکومت نظامی وقت لبنان و روی کار آمدن یک دولت غیرنظامی، بیطرف و غیرحزبی؛ توقف جنگ داخلی لبنان و گسترش فضای صلح و آرامش.
اجازه دهید بقیه ماجرا را از زبان امام صدر به نقل از روزنامههای الانوار و النهار برایتان بگویم:
«علیرغم تمام تلاشهای من، هنوز بمباران متوقف و آرامش برقرار نشده و شرایط روزبروز بدتر میشود. بنابراین ساعت 2 بعد از ظهر تصمیم گرفتم که اعتصاب غذا کنم و روزه بگیرم. اعلام کردم توشه من کتاب خدا و چند جرعه آب است. اینجا میمانم تا فیض شهادت نصیبم شود یا تا زمانی که کشور به حالت قبلی خود برگردد. با مادر، همسر و فرزندان خود خداحافظی کردهام. به اینجا آمدهام تا نماز بخوانم و دعا کنم خدا این کشور را نجات دهد. من با اعتصاب غذای خود میخواهم ثابت کنم که در لبنان سلاح دیگری غیر از سلاح تخریب و خونریزی وجود دارد.»
سپس امام موسی صدر بیانیه اعلام اعتصاب غذا را صادر میکنند. اجازه دهید قسمتهایی از این بیانیه را برایتان نقل کنم:
«... متاسفانه در لبنان سیاست دیگر وسیله نیست بلکه تبدیل به هدف شده است، افراد، جماعتها، احزاب و شخصیتها بدان وسیله زندگی خود را میگذرانند...
برادران هموطن، من دیگر چیزی جز جان خود ندارم که عرضه کنم و آن را نیز به عنوان قربانی برای وطن تقدیم میکنم...»
شدت ناراحتی و اضطراب داییجان برای لبنان و مردم لبنان در تکتک کلمات موج میزند.
* انعکاس اعتصاب امام صدر در میان مردم و جامعه لبنان چگونه بود؟
من اگرچه متاسفانه آن ایام در لبنان نبودم و خود از نزدیک جریان را مشاهده
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 101
نکردم، اما شرح ماوقع را از طریق خویشاوندان، دوستان و خصوصاً دکتر چمران دنبال کردم. به محض آغاز اعتصاب غذا داییجان، بدون اغراق همه لبنان به لرزه درآمد. هزاران نفر از جنوب لبنان و بقاع به سمت بیروت راه افتادند تا در اعتصاب غذا شرکت کنند. هزاران تن از اهالی خود بیروت به مسجد آمدند و با تحصن در آنجا و خیابانهای اطراف، در اعتصاب غذا شرکت جستند. این در حالی بود که عوامل حکومت، فروش بنزین را در پمپ بنزینها متوقف کرده و همزمان با آن با رادیوها اعلان میکردند که خیابانها در اختیار تیراندازان است و هر کس در اطراف مسجد ظاهر شود، هدف قرار خواهد گرفت. از همان اولین روز اعتصاب اعتبار تبلیغات مسموم فالاتژیستها درهم شکست و توده مردم مسیحی به خود آمدند و دریافتند که مسلمانان نه تنها طرفدار جنگ و به دریا ریختن مسیحیان نیستند، بلکه برای توقف جنگ و بازگشت صلح و آرامش اینچنین فداکاری و از خودگذشتگی میکنند. مسیحیت غیرکتائبی لبنان به حرکت درآمد و صدها تن از روحانیون و بزرگان مسیحی همراه هزاران تن از مردم مسیحی، با اعلام و انجام اعتصاب غذا در کلیساهای خود، به حمایت از مطالبات داییجان پرداختند. روزانه دهها تن از شخصیتهای برجسته مسیحی و مسلمان لبنان، از قبیل شارل حلو رئیسجمهور اسبق، پاتریاک خورش، پاتریاک هزیم، مفتی حسن خالد رهبر اهل تسنن، نخستوزیران اسبق لبنان چون رشید کرامی، صائب سلام، عبدالله الیافی، نمایندگان پارلمان و رهبران احزاب برای دیدار داییجان به مسجد الصفا میآمدند تا از مطالبات ایشان حمایت کنند. روز سوم اعتصاب بود که مردم بعلبک، بهرغم مخالفت داییجان، به دارالحکومه و ساختمانهای دولتی و پلیس منطقه ریختند و همه آن مواضع را تسخیر کردند. آنان که در تب و تاب انقلابی میسوختند و اعتصاب غذای رهبرشان برای آنها قابلتحمل نبود، اعلان کردند که در صورت اعتصاب، مسلحانه به بیروت خواهند آمد...
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 102