فصل سوم : گفتگـو

اعتصاب غذا برای پایان بخشیدن به جنگ داخلی

* اعتصاب غذای خرداد سال 1354 شمسی امام صدر در مسجد الصفاء بیروت، در  تاریخ مبارزات روحانیت شیعه، حرکتی بسیار کم‌نظیر بود. چه شد که ایشان به چنین  اقدامی دست زدند؟

‏حقیقت آن است که با آغاز جنگ داخلی لبنان در سال 1975 میلادی مصادف با ‏‎ ‎‏فروردین سال 1354 شمسی، تمامی تلاشهای دایی‌جان مصروف پایان دادن به این ‏‎ ‎‏بحران شد. جنگ داخلی لبنان یک فتنه کاملاً اسرائیلی و یکی از اهداف شوم آن، ‏‎ ‎‏جدایی مسلمانان از مسیحیان و نهایتاً تقسیم لبنان بود. طبیعتاً تز گفتگو و همزیستی ‏‎ ‎‏ادیان دایی‌جان، از اساس با افکار طراحان جنگ مغایرت داشت. آنها و خصوصاً ‏‎ ‎‏اسرائیل سعی داشتند جنگ داخلی لبنان را شدت بخشیده و بدان رنگی طایفه‌ای دهند و این چیزی بود که به وضوح در حال وقوع بود. سوءنیت راست‌گرایان افراطی مسیحی ‏‎ ‎‏که فالانژیست نامیده می‌شدند، و اشتباهات و کوتاه‌بینی‌های فاجعه‌بار احزاب دست ‏‎ ‎‏چپی، رفته رفته به جنگ داخلی لبنان رنگ مذهبی و طایفه‌ای داده بود که با تحریک ‏‎ ‎‏پیوسته احساسات مذهبی مسیحیان و مسلمانان، روز به روز بر شدت آن افزوده می‌شد. اعتصاب غذای دایی‌جان در مسجد الصفای بیروت برای خنثی کردن چنین توطئه‌ای بود. ایشان می‌خواست جنگ داخلی لبنان را متوقف و از تقسیم این کشور جلوگیری کند. از آنجایی که هفته‌ها تلاش ایشان و دیگر دلسوزان برای توقف جنگ با موفقیت ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 100
‏کامل همراه نبود، دایی‌جان با در پیش گرفتن تاکتیکی جدید، دست به تحصن و ‏‎ ‎‏اعتصاب غذای نامحدود زدند تا به پشتوانه مشروعیت کاریزماتیک و مقبولیت وسیع ‏‎ ‎‏خود در میان تمامی طوائف، جنگ را متوقف کنند. دایی‌جان از همان لحظه آغاز ‏‎ ‎‏اعتصاب اهداف اصلی خود را بدین‌شرح اعلان کردند: سقوط حکومت نظامی وقت ‏‎ ‎‏لبنان و روی کار آمدن یک دولت غیرنظامی، بی‌طرف و غیرحزبی؛ توقف جنگ داخلی ‏‎ ‎‏لبنان و گسترش فضای صلح و آرامش.‏

‏اجازه دهید بقیه ماجرا را از زبان امام صدر به نقل از روزنامه‌های الانوار و النهار ‏‎ ‎‏برایتان بگویم:‏

‏«علی‌رغم تمام تلاشهای من، هنوز بمباران متوقف و آرامش برقرار نشده و ‏‎ ‎‏شرایط روزبروز بدتر می‌شود. بنابراین ساعت 2 بعد از ظهر تصمیم گرفتم که ‏‎ ‎‏اعتصاب غذا کنم و روزه بگیرم. اعلام کردم توشه من کتاب خدا و چند جرعه ‏‎ ‎‏آب است. اینجا می‌مانم تا فیض شهادت نصیبم شود یا تا زمانی که کشور به حالت قبلی خود برگردد. با مادر، همسر و فرزندان خود خداحافظی کرده‌ام. به اینجا آمده‌ام تا نماز بخوانم و دعا کنم خدا این کشور را نجات دهد. من با اعتصاب غذای خود می‌خواهم ثابت کنم که در لبنان سلاح دیگری غیر از سلاح تخریب و خونریزی وجود دارد.»‏

‏سپس امام موسی صدر بیانیه اعلام اعتصاب غذا را صادر می‌کنند. اجازه دهید ‏‎ ‎‏قسمتهایی از این بیانیه را برایتان نقل کنم:‏

‏«... متاسفانه در لبنان سیاست دیگر وسیله نیست بلکه تبدیل به هدف شده است، افراد، جماعتها، احزاب و شخصیتها بدان وسیله زندگی خود را ‏‎ ‎‏می‌گذرانند...‏

‏برادران هموطن، من دیگر چیزی جز جان خود ندارم که عرضه کنم و آن را ‏‎ ‎‏نیز به عنوان قربانی برای وطن تقدیم می‌کنم...»‏

‏شدت ناراحتی و اضطراب دایی‌جان برای لبنان و مردم لبنان در تک‌تک کلمات موج می‌زند.‏

* انعکاس اعتصاب امام صدر در میان مردم و جامعه لبنان چگونه بود؟

‏من اگرچه متاسفانه آن ایام در لبنان نبودم و خود از نزدیک جریان را مشاهده ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 101
‏نکردم، اما شرح ماوقع را از طریق خویشاوندان، دوستان و خصوصاً دکتر چمران دنبال ‏‎ ‎‏کردم. به محض آغاز اعتصاب غذا دایی‌جان، بدون اغراق همه لبنان به لرزه درآمد. ‏‎ ‎‏هزاران نفر از جنوب لبنان و بقاع به سمت بیروت راه افتادند تا در اعتصاب غذا شرکت ‏‎ ‎‏کنند. هزاران تن از اهالی خود بیروت به مسجد آمدند و با تحصن در آن‌جا و خیابانهای ‏‎ ‎‏اطراف، در اعتصاب غذا شرکت جستند. این در حالی بود که عوامل حکومت، فروش ‏‎ ‎‏بنزین را در پمپ بنزین‌ها متوقف کرده و همزمان با آن با رادیوها اعلان می‌کردند که ‏‎ ‎‏خیابان‌ها در اختیار تیراندازان است و هر کس در اطراف مسجد ظاهر شود، هدف قرار ‏‎ ‎‏خواهد گرفت. از همان اولین روز اعتصاب اعتبار تبلیغات مسموم فالاتژیست‌ها درهم ‏‎ ‎‏شکست و توده مردم مسیحی به خود آمدند و دریافتند که مسلمانان نه تنها طرفدار ‏‎ ‎‏جنگ و به دریا ریختن مسیحیان نیستند، بلکه برای توقف جنگ و بازگشت صلح و ‏‎ ‎‏آرامش این‌‌چنین فداکاری و از خودگذشتگی می‌کنند. مسیحیت غیرکتائبی لبنان به ‏‎ ‎‏حرکت درآمد و صدها تن از روحانیون و بزرگان مسیحی همراه هزاران تن از مردم ‏‎ ‎‏مسیحی، با اعلام و انجام اعتصاب غذا در کلیساهای خود، به حمایت از مطالبات ‏‎ ‎‏دایی‌جان پرداختند. روزانه ده‌‌ها تن از شخصیت‌های برجسته مسیحی و مسلمان لبنان، ‏‎ ‎‏از قبیل شارل حلو رئیس‌جمهور اسبق، پاتریاک خورش، پاتریاک هزیم، مفتی حسن ‏‎ ‎‏خالد رهبر اهل تسنن، نخست‌وزیران اسبق لبنان چون رشید کرامی، صائب سلام، ‏‎ ‎‏عبدالله الیافی، نمایندگان پارلمان و رهبران احزاب برای دیدار دایی‌جان به مسجد الصفا ‏‎ ‎‏می‌آمدند تا از مطالبات ایشان حمایت کنند. روز سوم اعتصاب بود که مردم بعلبک، ‏‎ ‎‏به‌رغم مخالفت دایی‌جان، به دارالحکومه و ساختمان‌های دولتی و پلیس منطقه ریختند ‏‎ ‎‏و همه آن مواضع را تسخیر کردند. آنان که در تب و تاب انقلابی می‌سوختند و ‏‎ ‎‏اعتصاب غذای رهبرشان برای آنها قابل‌تحمل نبود، اعلان کردند که در صورت ‏‎ ‎‏اعتصاب، مسلحانه به بیروت خواهند آمد...‏

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 102