* ارتباط امام موسی صدر با جوانان دانشجو در اروپا و کلاً انجمنهای اسلامی دانشجویی چگونه بود؟
آقای صدر سفرهای زیادی به اروپا آمدند و در همه این سفرها مورد توجه انجمنهای اسلامی بودند. یعنی در تمامی این سفرها، لااقل در یکی دو جلسه چند ساعته سخنرانی
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 120
از ایشان استفاده میکردیم. علاوه بر آن مسوولان اتحادیه و انجمنها از جمله خود من با ایشان مرتبط بودیم و از نظراتشان بهره میبردیم. ما همه سخنرانیها را ضبط میکردیم. به احتمال زیاد تعدادی از این سخنرانیها در میان نوارهای من موجود هستند. اتفاقاً چندی پیش به یکی از این نوارها برخورد کردم! وقتی که ایشان به آلمان میآمدند، ما از قبل بچهها را خبر میکردیم که ایشان میآیند. بچهها هم خوشحال میشدند و برنامه را تنظیم میکردند. معمولاً هم طوری وقت جلسات را میگذاشتیم که از طرف انتها باز باشند. مثلاً ساعت 5 یا 6 بعد از ظهر جلسه شروع میشد و تا ساعت 2 یا 3 بعد از نیمه شب ادامه مییافت. مجموعاً در بسیاری از جلسات انجمن و یا سمینارهایمان از ایشان دعوت میگردید تا در مورد یکی از مباحث ایدئولوژیک که در درگیری با کمونیستها در آن روزها برای ما مطرح بود سخنرانی کنند. باید توجه داشت که در دهه 50 تا 70 میلادی همزمان با رشد آرمانگرایی تفکرات الحادی و کمونیستی هم گسترش یافته بود و امام صدر از معدود کسانی بود که میتوانست پاسخگوی هر دو جریان باشد. یعنی بر آرمانگرایی و مبارزه برای رفع تبعیض و بیعدالتی بر مبنای تفکرات اسلامی تاکید داشت و با دانش و تسلطی که بر مباحث فکری و اعتقادی داشتند میتوانستند پاسخگوی سئوالات و شبهات الحادی باشند. یادم هست که ایشان همیشه یک جملهای را در اول جلسه بیان میکردند و آن این بود: «درها را بستیم. پس دلها و دهانها را باز کنید. بگویید! بگویید! هر چه دوست دارید بگویید، شاید خود من بیشتر از شماها بگویم». یک جوانی را یادم هست که در انجمن ما بود به عنوان آدم «نه» معروف شده بود. هرکس هرچه میگفت، او مخالف بود! بطوریکه اگر یک لحظه غافلش میکردیم و بعد حرف خودش را عنوان مینمودیم، فوراً با آن مخالفت میکرد. یک چنین آدمی بود. برخورد آقای صدر به گونهای بود که حتی این برادرمان هم تحتتاثیر قرار گرفته بود و رام شده بود.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 121