* اگر امکان دارد، قدری پیرامون ارتباط امام موسی صدر با شهید سید محمدباقر صدر صحبت کنید.
داییجان شدیداً به شهید سید محمدباقر صدر علاقمند بود. ایشان را جزو نوادر فقهایی میدانست که اصلاً درک و لمس کردهاند که فقه یعنی چه! و عناصر زمان و مکان چه جایگاهی در آن دارند! خیلی مراقب و مواظب ایشان بودند! حتی در لبنان هم دست به عصا راه میرفتند تا آسیبی به سید محمدباقر صدر در عراق نرسد! مثلا در برخی از درگیریها و خرابکاریهایی که نمایندگان حزب بعث عراق در لبنان داشتند، بسیار با احتیاط عمل میکردند. میگفتند میترسم که در جهت انتقامگیری از من سید محمدباقر را در عراق سر به نیست کنند! اعتقاد امام موسی صدر به توان علمی و فکری آیتالله سید محمد باقر صدر چنان بود که در گفتگویی با مرحوم دکتر بهشتی در مورد آینده جنبش اسلامی در ایران و جانشینی امام خمینی، ایشان را شایستهترین فرد میدانستند.
* فعالیت حزب بعث عراق در لبنان چگونه بود؟
فعالیتهای بعث عراق در لبنان، چند زمینه مختلف داشت. شاخهای از مقاومت فلسطینی، عمدتاً چپهای کمونیست، توسط بعث عراق هدایت میشدند و طبعاً در سازمان آزادیبخش فلسطین هم مشکلاتی را ایجاد میکردند. یکی دو روزنامه هم که توسط عراق و در جهت مصالح بعث عراق منتشر میشد در تمامی زمینههای سیاسی و
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 151
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 152
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 153
اجتماعی مواضع خاص و تفرقهافکنانهای داشت. سازمان جاسوسی عراق هم در لبنان فعال بود و هم دشمنتراشی میکرد، هم بین احزاب و فلسطینیها نفاق میافکند و هم در جهت تخریب روابط سازمان الفتح، که قویترین سازمان در بین دستجات مقاومت فلسطینی بود، با کشورهای دیگر عربی هیچ کاری را فرونمیگذارد. موردی را الان به ذهنم رسید که عرض میکنم. بعد از یک دوره تشدید جنگهای داخلی لبنان بود که علیرغم همه تلاشها، آتش جنگ میان کتائب مسیحی و جنبلاط و شاخههای پراکنده مسلمانان و بالاخره مقاومت فلسطین شعلهور گردیده بود. خطر سقوط دژهای مقاومت و نیز پایگاهای سازمان امل که قویترین حامیان بالفعل و بالقوه فلسطینیها بود رفته رفته زیر آتش توپخانه کماندوهای ارتش مارونیها و چریکهای کتائب و حمایت آشکار اسرائیل به خطر افتاده بود. در حالیکه بیروت تقریباً محاصره کامل شده بود، ارتش کتائب با هجوم کماندویی مناطق مسلمانان را یکی پس از دیگری از هوا و زمین و آتش توپخانه به آتش میکشید و ویران میساخت و ساکنین را قتل عام میکرد، آنهایی که متواری میشدند وضعی بهتر از کشتهشدگان نداشتند.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 154