فصل سوم : گفتگـو

درخواست کنفرانس عرمون : سوریه وارد لبنان شود

حافظ اسد: این یک توطئه است

‏در این شرایط محاصره که به قول شهید چمران نان گرانتر از جان بود، سران جبهه ‏‎ ‎‏اسلامی‌ از جمله یاسر عرفات، صائب سلام نخست‌وزیر اسبق، جنبلاط، رشید کرامی‌ ‏‎ ‎‏نخست‌وزیر اسبق، شیخ حسن خالد مفتی اهل تسنن و امام موسی صدر در منطقه‌ای ‏‎ ‎‏بنام «عرمون» در منزل مفتی حسن خالد جمع شدند. این کنفرانس به ابتکار امام موسی ‏‎ ‎‏و رشید کرامی‌ تشکیل شد تا برای نجات لبنان چاره‌ای اندیشیده شود. به قول شهید ‏‎ ‎‏چمران، همه راه‌ها بسته، همه امیدها شکسته، روحیه‌ها ضعیف، دشمن مسلط و بدون ‏‎ ‎‏رحم! سرگذشت تاثرانگیز مردمی ‌زجردیده و مصیبت‌زده و محروم و مظلوم با آینده‌ای ‏‎ ‎‏مبهم و دردناک، همه و همه یادآور خاطرات شوم فلسطین قبل از تقسیم بود (در حدود ‏‎ ‎‏سال 1948). بزرگان لبنان هر چه فکر کردند، راه نجاتی نیافتند جز این که دست نیاز ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 154
‏به سوی سوریه دراز کنند. حاصل مشاوره‌ها در کنفرانس عرمون این شد که از سوریه ‏‎ ‎‏بخواهند که برای نجات لبنان از خطر تقسیم و نیز مسلمانان و حتی مسیحیهای محروم ‏‎ ‎‏و بینوا از ظلم و خشونت ارتش مارونی و کتائب و کماندو‌های تحت تعلیم اسرائیلی‌ها ‏‎ ‎‏وارد لبنان شود. از طرف کنفرانس رشید کرامی ‌و مفتی سنی‌ها شیخ حسن خالد به ‏‎ ‎‏دمشق رفتند و خواسته کنفرانس عرمون را به اطلاع حافظ اسد رسانیدند. سوریه این ‏‎ ‎‏تقاضا را رد کرد و گفت توطئه‌ای ضد سوریه در شرف انجام است و آمریکا می‌خواهد‏‎ ‎‏سوریه را به مسائل داخلی لبنان بکشاند و بعد بکوبد. به خاطر داشته باشید که بعد از ‏‎ ‎‏جنگ 67، هنری کسینجر توانست قرارداد سینا را به امضای مصر برساند، ولی علیرغم ‏‎ ‎‏رفت وآمد بیش از 65 روز نتوانست در مورد جولان قرارداد مشابه بین اسرائیل و ‏‎ ‎‏سوریه را به سوریه بقبولاند و همه می‌گفتند آمریکا و اسرائیل به همین دلیل سوریه را ‏‎ ‎‏تادیب خواهند کرد و انتقام خواهند گرفت. به هر حال نمایندگان کنفرانس مایوس ‏‎ ‎‏برگشتند. به اصرار بزرگان مسلمانان و نیز سیاسیون شیعه و سنی و بالاخره فشار شدید ‏‎ ‎‏رهبران فلسطینی امام موسی صدر شخصاً عازم دمشق شد. شهید چمران در این مورد ‏‎ ‎‏طی نامه‌ای که حتماً دیده‌اید، زیرا توسط آقای حجتی کرمانی منتشر شده است، به من ‏‎ ‎‏چنین نوشت:‏

‏«امام موسی صدر عازم دمشق شد. در آن روزهای پرمخاطره از همان طریق ‏‎ ‎‏عرمون که مورد بمباران هواپیماهای ارتش لبنان بود به سوریه رفت و حافظ اسد ‏‎ ‎‏را... ملاقات کرد... حافظ اسد همان توطئه بین‌المللی ضد سوریه را مطرح کرد و ‏‎ ‎‏ناراحتی خود را از دخول به لبنان ابراز داشت. امام موسی به او گفت اگر برای ‏‎ ‎‏نجات مسلمانها وارد نشود همه مسلمانان بیروت نابود خواهند شد... بالاخره حافظ ‏‎ ‎‏اسد تقاضای امام را پذیرفت و روز بعد 12 هزار «جیش تحریر فلسطینی» که در ‏‎ ‎‏حقیقت زیر نظر سوریه بودند وارد لبنان شدند. عده‌ای از جنگندگان جیش تحریر ‏‎ ‎‏با سرعت حیرت‌آور خود را به مدخل راه عرمون رسانده و بیروت را از محاصره ‏‎ ‎‏بیرون آوردند و همچنین با تسلط بر کوههای مشرف به فرودگاه بیروت آن را از ‏‎ ‎‏خطر تسلط کتائبی‌ها نجات دادند. زحله راه استراتژیک و لجستیکی کتائب ‏‎ ‎‏محاصره شد... زغرتا پایتخت خانواده فرنجیه و پایگاه قوی مسیحیانِ تقسیم‌طلب‏‎ ‎


خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 155

C:\Users\Asus\Pictures\1.JPG

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 156

‏مورد محاصره و هجوم شدید جیش تحریر قرار گرفت به حدی که در جنگهای ‏‎ ‎‏داخل شهر حدود 120 نفر افسر و رزم‌آوران جیش تحریر به شهادت رسیدند و از ‏‎ ‎‏همه مهمتر دامور شهر بزرگ مسیحی جنوب بیروت سقوط کرد و بیش از هزار ‏‎ ‎‏نفر کشته شدند... سعدیات پایگاه کمیل شمعون سقوط کرد و ویران شد... لذا ‏‎ ‎‏کتائب و مسیحیها پیشنهاد آتش‌بس را پذیرفتند و قراردادی در 14 بند بسته شد... 7 بند این قرارداد مربوط به نظام لبنانی و 7 بند مربوط به فلسطینی‌ها و مقاومت بود... مسلمانان و مسیحیان این موافقتنامه را امضاء کردند ولی اختلافات داخلی احزاب چپ مانع آرامش شد. روزنامه‌های وابسته به عراق بویژه روزنامه‌های محرر و بیروت به دولت سوریه و شخص حافظ اسد شروع به فحاشی کردند.‏

‏مسیحیها نیز که از ترس سکوت کرده بودند به این اختلافات داخلی مسلمانان دامن ‏‎ ‎‏می‌زدند. سازمان صاعقه که یک سازمان فلسطینی وابسته به سوریه بود به دفتر روزنامه ‏‎ ‎‏محرر و بیروت حمله برد و آن را منفجر کرد... اختلافات علنی شد. سازمان جاسوسی ‏‎ ‎‏عراق و همچنین اسرائیلی‌ها شاخه‌هایی از مقاومت فلسطینی را تحریک کردند و آنها ‏‎ ‎‏هم جانب احزاب چپ را گرفتند... رفته رفته ناراحتی‌هایی که از قدیم بین سوریه و ‏‎ ‎‏مقاومت فلسطین وجود داشت، مورد سوءاستفاده احزاب شد و روز به روز مخالفت ‏‎ ‎‏مقاومت با سوریه علنی‌تر و شدیدتر می‌شد.‏

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 157