فصل سوم : گفتگـو

قضاوت آقای هاشمی رفسنجانی درباره امام صدر

‏اما کسانی چون حاج آقا مصطفی و برخی مبارزین ایرانی مقیم لبنان در کوران مشکلات ‏‎ ‎‏این کشور نبودند و توقعات خاصی را داشتند.‏‎[1]‎‏ حاج آقا مصطفی مشی آقای صدر را ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 174
‏اینگونه تعبیر می‌کرد که ایشان اعتقادی به مسایل سیاسی و مبارزه ندارد و صرفاً از ‏‎ ‎‏نزدیکی با مراجع بهره‌برداری می‌کند. برخی از دوستان حاج آقا مصطفی مانند آقای ‏‎ ‎‏زیارتی (سید حمید روحانی) از مخالفین آقای صدر بودند و تلاش می‌کردند ارتباط ‏‎ ‎‏میان امام و آقای صدر را خراب کنند. اما این خرده‌گیریها در میان بقیه یاران و نزدیکان ‏‎ ‎
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 175
‏امام نظیر آقای دعایی و دوستانش وجود نداشت.‏

‏در میان گروههای خارج از کشور، جبهه ملی سوم و آقای بنی‌صدر هر چند بدشان ‏‎ ‎‏نمی‌آمد که آقای صدر را تخطئه کنند و تغذیه اطلاعاتی آنها هم از طریق جلال‌الدین ‏‎ ‎‏فارسی بود. اما روی هم رفته نسبت به آقای صدر و دکتر چمران محتاطانه‌تر و ‏‎ ‎‏منصفانه‌تر برخورد می‌کردند.‏

* آیا امام خمینی(ره) هم تحت تاثیر القائات اطرافیان قرار می‌گرفتند؟

‏با توجه به شبهه‌افکنی‌های فراوان و پیوسته‌ای که علیه آقای صدر صورت ‏‎ ‎‏می‌گرفت، حتی اگر امام ذهنیت منفی هم نسبت به ایشان می‌داشتند، عجیب نبود. اما در ملاقاتهایی که من با امام داشتم چنین استنباطی نکردم. البته این‌طور نبود که این ‏‎ ‎‏فتنه‌گریها هیچ ت‏‏ا‏‏ثیری نداشته باشد. بالاخره ذهن انسان اثرناپذیر نیست، ولی بعضی ‏‎ ‎‏اوقات که من به نجف می‌رفتم و امام را می‌دیدم و نامه‌ای از آقای صدر برایشان ‏‎ ‎‏می‌بردم یا توضیحی می‌دادم، احساس می‌کردم که ایشان شاد می‌شوند و ابهام و یا ‏‎ ‎‏کدورتی که در ذهنشان بود از بین می‌رفت. من خود به دفعات حامل نامه‌هایی از طرف ‏‎ ‎‏ایشان برای امام بودم. در یکی از آنها ظاهراً آقای صدر پیغام داده بود که در لبنان و ‏‎ ‎‏سوریه امکان زندگی برای ایشان فراهم است. (فکر می‌کنم تاریخ این نامه به سال 1351 ‏‎ ‎‏هـ.ش باز می‌گردد.)‏

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 176

  • . آقای هاشمی رفسنجانی در خاطرات خویش شیوه مبارزاتی آقای صدر و اختلاف نظر ایرانیان مبارز را با دید  منصفانه ای بیان کرده است. متن نوشته ایشان به این شرح است: لبنان برای ما آن روزها بیشتر از این جهت  جالب و پرجاذبه بود که در آنجا یک روحانی شیعه و ایرانی یک تشکیلات رسمی به نام مجلس اعلا داشت که  یک نوع حکومت بود. چنین چیزی آن روزها در جای دیگری از دنیا نداشتیم. آقا موسی را هم ما از قبل  می شناختیم، من قسمتی از مطوّل را پیش ایشان خوانده بودم. در منزل آقایان اخوان مرعشی هم رفت و آمد  داشتند، اولین سابقه آشنایی شان با من از آنجا بود. از آنجا اطلاعات خوب و مفیدی در لبنان، سوریه، فعالیتهایی  که در عراق بود و وضع امام به دست آوردم. من در هتل اقامت داشتم و دیدارها در همان مجلس اعلا بود و  محور اصلی گفت وگوها:1ـ مساله فلسطینی ها که دکتر چمران هم آنجا بود و نقش داشت.2ـ تشکیلات امل ـ که به تازگی تشکیل شده بود ـ و شناخت آن برای ما اهمیت داشت.3ـ و از همه مهم تر، بحث های حکومتی.آقای صدر هم  دیدگاه های خاصی در مورد ایران داشت. او ـ بر حسب موقعیت خاصی که داشت ـ از یک سو با  رژیم ایران ناگزیر روابطی داشت و از سویی دیگر با مبارزین هم صمیمی بود. اختلاف نظرهایی هم بین او و  بیت امام بود که از من هم انتظار ایفای نقشی داشتند که در ادامه همان سفر که به عراق رفتم با امام در این  زمینه گفت و گوهایی داشتم که بی تاثیر نبود.در تعدیل پاره ای از مواضع و دیدگاههای تند ـ مثل دیدگاه شهید محمد منتظری ـ هم گفت وگوهای من تاثیر  داشت. طرف اصلی این اختلافها هم بیشتر طیف هواداران امام و مبارزه بودند و بیش از همه مرحوم حاج آقا  مصطفی و ریشه و منشا آن یکی مساله مرجعیت بود که آقا موسی به خاطر مصالح مجلس اعلا و با توجه به  محذوراتی که داشت نمی توانست امام را معرفی کند. و نیز شیوه مبارزه که برای آقای موسی نادیده گرفتن  رژیم امکان پذیر نبود. سفارت ایران در لبنان از سفارتخانه های حساس ایران بود که آقا موسی هم با سفارت  ناگزیر ارتباط داشت. آقا موسی ضمن حفظ روابطش با مسیحی ها، مسلمانها، سنی ها، حکومت و سفارت ایران،  برای خودش در آنجا تشکیلاتی مترقی داشت؛ با اندیشه های جالب.این یک نوع مبارزه بود. مبارزه ما پرخاشگری و قهر و اعتراض بود. طبیعی بود که این دو شیوه ناهماهنگیهایی  پیدا می کرد، ضمن این که هر دو جریان در هدف اصلی و اسلام خواهی مشترک بودند. کسانی که از بچه های ایران آنجا بودند، انتظارشان از آقا موسی موضع گیری صریح بر ضد رژیم، سخنرانی های  تند و احیاناً دادن اعلامیه هایی در هر مناسبت بود که او هم احساس می کرد که برآوردن این انتظارات به قیمت  از دست دادن دست آوردهای بسیار ارزشمندی تمام می شود که به سادگی دست یافتن به آن امکان پذیر نبود.  به علاوه با تکیه بر همین امکانات، حمایتهایی از همین نیروهای ناراضی می کرد که بدون آن امکانات، اینان نیز  پشتوانة مهمی را از دست می دادند.روابط آقا موسی با مبارزین عرب خوب بود و چنین مشکلاتی را با آنها نداشت. مدرسه طلبگی خوبی هم داشت  که از آن نیز بازدید کردم. با همین رابطه خوب بود که به سادگی توانستم با یاسر عرفات در همین سفر ملاقات  کنم. آن روزها موقعیت عرفات موقعیت خوبی بود و به عنوان رئیس چریکها زندگی مخفی داشت. آقا موسی  به سادگی ترتیب این ملاقات را داد و خودش نیز در دیدار و گفت وگوی ما حضور داشت. در آن ملاقات  معلوم شد که دبیران جهاد فلسطین از مساله ترجمه و انتشار کتاب سرگذشت فلسطین توسط من در ایران و  زندانها و شکنجه های من و تاثیری که کتاب در ایران گذاشته مطلع اند و مرا خیلی خوب تحویل گرفتند. برای  آقای صدر هم احترام زیادی قایل بودند؛ از اینجا به خوبی می توان دریافت که امام صدر در میان نیروهای  مبارز لبنان موضع و جایگاهی مترقی داشت. تنها با نیروهای ما دچار کمی ناهماهنگی بود. از دیدگاه کسانی مثل شهید محمد منتظری و بعضی آقایان دیگر، شیوه او نوعی محافظه کاری تلقی می شد. تلاش  من این بود که زمینه تحمل و پذیرش این شیوه ـ بر پایه درک شرایط خاص ایشان ـ فراهم شود و دوستان را  قانع کنم که از پوشش تشکیلات ایشان، ما هم به نفع مبارزه می توانیم بهره مند باشیم. دلیلی نداریم که با نادیده  گرفتن پاره ای واقعیات و محذورات ایشان، در مقام تحمیل شیوه خودمان به او باشیم. این تلاش در مجموع  بی نتیجه نبود و در بهبود روابط آنان با آقا موسی و رفت و آمدشان به مجلس اعلا تاثیری محسوس داشت.  هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه. دفتر نشر معارف، 1376، ص 276 ـ 278.