* درباره رابطه امام موسی صدر با انقلاب اسلامی ایران هم توضیح دهید؟
در این باره در سوالات پیشین درباره امام موسی صدر و شهید بهشتی در بوخوم توضیح دادم فقط اضافه میکنم که امام صدر بسیار خوشحال بود که حرکتی در ایران آغاز شده است و بارها عنوان میکرد که این جنبش به سرانجام خواهد رسید چون همزمان از مسجد و دانشگاه آغاز شده. اغلب سیاسیون و روحانیان مبارز از دوستان ایشان بودند. ذکر کمکهای ایشان به آنان مطلبی نیست که در اینجا بتوانم بدان بپردازم. اغلب کسانی که در خارج از کشور به مبارزه با رژیم اشتغال داشتند، از کمکهای بیدریغ ایشان بهرهمند بودند. در این مورد میتوانید به نامهها و یادداشتهای دکتر چمران مراجعه کنید. قبلاً گفتم که بعد از سرکوب قیام خونین نیمه خرداد از سوی ایادی شاه، ایشان از جمله کسانی بودند که با شهید بهشتی و دیگر رجال دینی و سیاسی، طراحی بلند مدت تاکتیکها و استراتژی مبارزه را بر اساس آرمانهای امام خمینی بررسی و تدوین کردند. نقش ایشان را در بازسازی فرهنگی و عقیدتی جوانان و دانشجویان خصوصاً در خارج از کشور در دیگر فصلهای این کتاب آوردهام. در همین جهت به ما در انجمنهای اسلامی دانشجویان اروپا کمکهای مالی و فکری میکرد، و گهگاه به مناسبتهای مختلف در جلسات انجمن شرکت میکرد و با ایراد سخنرانی و یا طرح مسائل ایدئولوژیک و پرسش و پاسخ، به ارتقاء ایدئولوژیک دانشجویان پرداخت.
در ارتباط با آشنا ساختن مردم لبنان با انقلاب اسلامی و معرفی امام خمینی به جهانیان نیز آقای صدر اقداماتی داشت. از جمله در پی ایجاد محدودیت رژیم بعثی برای امام در نجف، ایشان مقالهای با عنوان «ندای پیامبران» در نشریه لوموند انتشار داد که حدود یک هفته قبل از ربوده شدن ایشان بود.
* امام موسی صدر تا چه حد با حرکت امام خمینی و انقلاب اسلامی ایران هماهنگ بودند؟
اغلب سفرهایی که ما به لبنان میرفتیم، صرفاً در رابطه با مسائل سیاسی ایران بود.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 179
گاهی اوقات ما جلساتمان را عمدا در لبنان تشکیل میدادیم! عدهای از ایران میآمدند، عدهای از جاهای دیگر میآمدند. مبنای ما در رابطه با مسائل ایران، تنها و تنها در جهت حرکت امام خمینی بود. امام موسی در تمامی این موارد و مسائل به ما کمک میکرد! کمکهای مالی در اختیار ما میگذاشت! گاه اتفاق میافتاد که دوستان ما در ارتباط با کنسولگری شاهنشاهی با مشکل گذرنامه مواجه میشدند. کمکهای ایشان در یافتن راههای مناسب ستودنی بود. برقرار کردن ارتباط پارهای از ایرانیان با سازمانهای فلسطینی خصوصاً الفتح از دیگر مصادیق این امر بود. من در همین رابطه خاطرات زیادی دارم که شاید برخی از آنها هنوز صلاح نباشد که بازگو شوند! در عین حال نباید فراموش کرد که ایشان به دلیل جایگاه خاص و تعهدی که نسبت به شیعیان در لبنان داشت باید مصالح آنان را نیز در نظر میداشت.
* برخی مخالفین امام موسی صدر چنین وانمود کردهاند که گویا حضرت امام نسبت به حرکتهای ایشان زیاد خوشبین نبودهاند! آیا حضرتعالی چنین مطلبی را تایید میکنید؟
همانطور که اشاره کردم، من هیچگاه چنین احساسی را نداشتم. اگر چه این مطلب زیاد گفته میشود و ظاهراً برخی مایلند که اینگونه وانمود شود! درست در همان زمانهایی که میگفتند امام خمینی نسبت به حرکتهای امام موسی و یا شخص ایشان خوشبین نیست، میبینیم که ایشان آن تلگراف را به یاسر عرفات میزنند که «من نسبت به سرنوشت آقای صدر نگران هستم مرا هر چه زودتر از سلامت و مکانت ایشان مطلع کنید». من هیچگاه چنین احساسی را نداشتم که امام ذرهای در دلشان نسبت به آقای صدر کدورت داشته باشند! و یا اینکه جهت حرکتهای ایشان را برخلاف مصالح امت اسلام بدانند. قبلاً هم گفتم که امام در تمامی سفرهایی که من خدمتشان میرسیدم، در مورد آقای صدر از من سوال میکردند! احوالپرسی میکردند و سلام ایشان را میرساندند! حتی امام خمینی از بدگویی اطرافیان نسبت به امام موسی صدر ناراحت میشدند. از جمله در سفری به عراق (به نظرم سال 1349 بود)، یک شب منزل آقای شیخ حسن کروبی بودم. عدهای از دوستان روحانی از جمله آقایان محتشمی، شریعتی، معین، فاضل و زیارتی و احتمالاً مرحوم املائی و شیخ احمد نفری هم آنجا بودند. البته
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 180
آقای دعایی مرا به آنجا رساند ولی خودش داخل نیامد، چون زیاد در این جلسات شرکت نمیکرد.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 181