فصل سوم : گفتگـو

امام موسی صدر و انقلاب اسلامی

* درباره رابطه امام موسی صدر با انقلاب اسلامی ‌ایران هم توضیح دهید؟

‏در این‌ باره در سوالات پیشین درباره امام موسی صدر و شهید بهشتی در بوخوم ‏‎ ‎‏توضیح دادم فقط اضافه می‌کنم که امام صدر بسیار خوشحال بود که حرکتی در ایران ‏‎ ‎‏آغاز شده است و بارها عنوان می‌کرد که این جنبش به سرانجام خواهد رسید چون ‏‎ ‎‏همزمان از مسجد و دانشگاه آغاز شده. اغلب سیاسیون و روحانیان مبارز از دوستان ‏‎ ‎‏ایشان بودند. ذکر کمک‌های ایشان به آنان مطلبی نیست که در اینجا بتوانم بدان بپردازم. ‏‎ ‎‏اغلب کسانی که در خارج از کشور به مبارزه با رژیم اشتغال داشتند، از کمک‌های ‏‎ ‎‏بی‌دریغ ایشان بهره‌مند بودند. در این مورد می‌توانید به نامه‌ها و یادداشت‌های دکتر ‏‎ ‎‏چمران مراجعه کنید. قبلاً گفتم که بعد از سرکوب قیام خونین نیمه خرداد از سوی ‏‎ ‎‏ایادی شاه، ایشان از جمله کسانی بودند که با شهید بهشتی و دیگر رجال دینی و ‏‎ ‎‏سیاسی، طراحی بلند مدت تاکتیک‌ها و استراتژی مبارزه را بر اساس آرمان‌های امام ‏‎ ‎‏خمینی بررسی و تدوین کردند. نقش ایشان را در بازسازی فرهنگی و عقیدتی جوانان و ‏‎ ‎‏دانشجویان خصوصاً در خارج از کشور در دیگر فصل‌های این کتاب آورده‌ام. در همین ‏‎ ‎‏جهت به ما در انجمنهای اسلامی ‌دانشجویان اروپا کمکهای مالی و فکری می‌کرد، و ‏‎ ‎‏گهگاه به مناسبت‌های مختلف در جلسات انجمن شرکت می‌کرد و با ایراد سخنرانی و ‏‎ ‎‏یا طرح مسائل ایدئولوژیک و پرسش و پاسخ، به ارتقاء ایدئولوژیک دانشجویان ‏‎ ‎‏پرداخت.‏

‏در ارتباط با آشنا ساختن مردم لبنان با انقلاب اسلامی ‌و معرفی امام خمینی به ‏‎ ‎‏جهانیان نیز آقای صدر اقداماتی داشت. از جمله در پی ایجاد محدودیت رژیم بعثی ‏‎ ‎‏برای امام در نجف، ایشان مقاله‌ای با عنوان «ندای پیامبران» در نشریه لوموند انتشار داد ‏‎ ‎‏که حدود یک هفته قبل از ربوده شدن ایشان بود.‏

* امام موسی صدر تا چه حد با حرکت امام خمینی و انقلاب اسلامی ‌ایران هماهنگ  بودند؟

‏اغلب سفرهایی که ما به لبنان می‌رفتیم، صرفاً در رابطه با مسائل سیاسی ایران بود. ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 179
‏گاهی اوقات ما جلسات‌مان را عمدا در لبنان تشکیل می‌دادیم! عده‌ای از ایران می‌آمدند، ‏‎ ‎‏عده‌ای از جاهای دیگر می‌آمدند. مبنای ما در رابطه با مسائل ایران، تنها و تنها در جهت ‏‎ ‎‏حرکت امام خمینی بود. امام موسی در تمامی ‌این موارد و مسائل به ما کمک می‌کرد! ‏‎ ‎‏کمک‌های مالی در اختیار ما می‌گذاشت! گاه اتفاق می‌افتاد که دوستان ما در ارتباط با ‏‎ ‎‏کنسولگری شاهنشاهی با مشکل گذرنامه مواجه می‌شدند. کمک‌های ایشان در یافتن ‏‎ ‎‏راههای مناسب ستودنی بود. برقرار کردن ارتباط پاره‌ای از ایرانیان با سازمان‌های ‏‎ ‎‏فلسطینی خصوصاً الفتح از دیگر مصادیق این امر بود. من در همین رابطه خاطرات ‏‎ ‎‏زیادی دارم که شاید برخی از آنها هنوز صلاح نباشد که بازگو شوند! در عین حال نباید ‏‎ ‎‏فراموش کرد که ایشان به دلیل جایگاه خاص و تعهدی که نسبت به شیعیان در لبنان ‏‎ ‎‏داشت باید مصالح آنان را نیز در نظر می‌داشت.‏

* برخی مخالفین امام موسی صدر چنین وانمود کرده‌اند که گویا حضرت امام نسبت به حرکت‌های ایشان زیاد خوشبین نبوده‌اند! آیا حضرتعالی چنین مطلبی را تایید می‌کنید؟

‏همانطور که اشاره کردم، من هیچگاه چنین احساسی را نداشتم. اگر چه این مطلب ‏‎ ‎‏زیاد گفته می‌شود و ظاهراً برخی مایلند که اینگونه وانمود شود! درست در همان ‏‎ ‎‏زمانهایی که می‌گفتند امام خمینی نسبت به حرکت‌های امام موسی و یا شخص ایشان ‏‎ ‎‏خوشبین نیست، می‌بینیم که ایشان آن تلگراف را به یاسر عرفات می‌زنند که «من نسبت به سرنوشت آقای صدر نگران هستم مرا هر چه زودتر از سلامت و مکانت ایشان مطلع کنید». من هیچگاه چنین احساسی را نداشتم که امام ذره‌ای در دلشان نسبت به آقای صدر کدورت داشته باشند! و یا اینکه جهت حرکت‌های ایشان را برخلاف مصالح امت ‏‎ ‎‏اسلام بدانند. قبلاً هم گفتم که امام در تمامی ‌سفر‌هایی که من خدمتشان می‌رسیدم، در مورد آقای صدر از من س‏‏و‏‏ال می‌کردند! احوالپرسی می‌کردند و سلام ایشان را ‏‎ ‎‏می‌رساندند! حتی امام خمینی از بدگویی اطرافیان نسبت به امام موسی صدر ناراحت ‏‎ ‎‏می‌شدند. از جمله در سفری به عراق (به نظرم سال 1349 بود)، یک شب منزل آقای ‏‎ ‎‏شیخ حسن کروبی بودم. عده‌ای از دوستان روحانی از جمله آقایان محتشمی، شریعتی، ‏‎ ‎‏معین، فاضل و زیارتی و احتمالاً مرحوم املائی و شیخ احمد نفری هم آنجا بودند. البته ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 180
‏آقای دعایی مرا به آنجا رساند ولی خودش داخل نیامد، چون زیاد در این جلسات ‏‎ ‎‏شرکت نمی‌کرد.‏

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 181