فصل سوم : گفتگـو

اظهارات سید حمید روحانی علیه شهید سید محمدباقر صدر و امام موسی صدر

‏آن شب آقای زیارتی (سید حمید روحانی) سخنان تندی علیه امام موسی صدر و سید ‏‎ ‎‏محمدباقر صدر اظهار کرد. از جمله اینکه آقای موسی صدر عامل و جیره‌خوار ‏‎ ‎‏امپریالیسم و صهیونیسم است و طوری هم حرکت کرده که هیچ ردپایی از خودش به ‏‎ ‎‏جا نگذاشته است. دلیل هم این که ایشان مروّج آقای خویی است نه امام خمینی. آقای ‏‎ ‎‏سید محمدباقر صدر هم که در اینجا (نجف) است همینطور. دلایلی که آقای زیارتی ‏‎ ‎‏علیه آیت‌الله صدر اقامه می‌کرد این بود که: روزی که امام مبحث ولایت فقیه را شروع ‏‎ ‎‏کردند، جا داشت که آقای صدر هم آن مبحث را دنبال می‌کردند. دوم اینکه ایشان در ‏‎ ‎‏قید و بند مرجعیت است، در حالی که ما مرجع داریم. سوم اینکه آقای صدر طهارت ‏‎ ‎‏اهل کتاب را به آقایان حکیم و خویی تحمیل کرده است و این موضوع در راستای ‏‎ ‎‏خواسته سید موسی صدر بوده زیرا او در ارتباط با غربی‌هاست و می‌خواهد راه آنها را ‏‎ ‎‏به جهان اسلام باز کند و از طریق طهارت اهل کتاب می‌خواهد مقاومتی از سوی ‏‎ ‎‏مسلمانان نسبت به کفار بروز داده نشود.‏

‏البته در آن جلسه ما بحث‌ها و‏‎ ‎‏صحبتهای دیگری راجع به اوضاع سیاسی خارج از ‏‎ ‎‏کشور و مسایل انجمنهای اسلامی ‌دانشجویان هم داشتیم. ‏

‏آن شب من برگشتم منزل خاله‌ام و با آقای صدر (شهید سید محمدباقر) این ‏‎ ‎‏انتقادات را در میان گذاشتم. ایشان خنده‌ای کرد با همان لبخند و لحن شیرین فارسی ‏‎ ‎‏که داشت ـ چون فارسی درست بلد نبود ولی مطلب را می‌رساند ـ ابتدا تشکر کردند از ‏‎ ‎‏اینکه من به لحاظ لطف و علاقه‌ای که به ایشان دارم این مطالب را مطرح کردم بلکه با ‏‎ ‎‏روشن شدن مسایل مقداری از اختلاف‌سلیقه‌ها و کدورتها از بین برود. در مورد مسئله ‏‎ ‎‏طهارت اهل کتاب گفتند: کسی که این ادعا را می‌کند که یک طلبه‌ای مثل من ـ حالا در ‏‎ ‎‏هر سطح مهم نیست ـ بتواند اصل مرجعیت و فتاوای مراجع شیعه را شکل دهد، در ‏‎ ‎‏اصل قداست و حرمت فقاهت و اجتهاد این بزرگواران را که یک عمر در فقه تتبع ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 181
‏کردند از بین می‌برد؟ اگر این موضوع حقیقت داشته باشد آیا دیگران نمی‌توانند فتاوای ‏‎ ‎‏آیت‌الله خمینی را زیر سوال ببرند؟ اما اینکه من عقیده‌ام این است که اهل کتاب پاک ‏‎ ‎‏هستند، آن نجاستی را که بعضی از آقایان برای اهل کتاب قائل هستند، بر آن مبنا من ‏‎ ‎‏خیلی از مسلمانها را نجس‌تر می‌دانم و در این زمینه دلایلی را عنوان کردند. ایشان هم ‏‎ ‎‏چنین گفت من و آقا موسی و تنی چند از دوستانمان مدتهاست به این عقیده رسیده‌ایم. ‏‎ ‎‏و البته بعید نیست با آن دو مرجع بزرگوار هم بحثهایی کرده باشیم، اما اینگونه نبوده که ‏‎ ‎‏ما نظراتمان را به آنها تحمیل کرده باشیم. درخصوص در قید و بند مرجعیت بودن و ‏‎ ‎‏بالاخره ترویج از آیت‌الله خویی ایشان گفتند: اولاً آیا هر طلبه‌ای که وارد حوزه علمیه ‏‎ ‎‏می‌شود و شهریه امام زمان(عج) را می‌گیرد، مگر به این قصد نیست که روزی بتواند ‏‎ ‎‏خودش استنباط از احکام بکند؟ اگر این قصد را نداشته باشد، شهریه‌ای که می‌گیرد ‏‎ ‎‏حرام است. اگر من در این جهت حرکت نکنم اشکال دارد. این چه اتهامی‌ است؟ ‏‎ ‎‏وانگهی مگر کسی می‌تواند خودش خودش را مرجع بکند؟ مردم باید به او رجوع ‏‎ ‎‏بکنند. ‏

‏در ارتباط با آقای خویی این‌جور نیست که من اختلاف ‌سلیقه و اختلاف ر‏‏ا‏‏ی و ‏‎ ‎‏ذائقه با ایشان نداشته باشم. البته ایشان استاد بزرگوار من بودند و هستند و من احترام ‏‎ ‎‏فوق‌العاده‌ای برای ایشان قائل هستم، اما این‌طور نیست که اختلاف مشرب و مذاق ‏‎ ‎‏فکری نداشته باشم ـ در این زمینه به مواردی هم اشاره کردند ـ اما در ارتباط با آیت‌الله ‏‎ ‎‏خمینی وقتی ایشان درس ولایت فقیه را شروع کردند و به صورت جزواتی منتشر شد، ‏‎ ‎‏دوستان آقای خمینی این جزوه‌ها را در جلسات درس دیگر آقایان و اساتید حوزه ‏‎ ‎‏بردند، همه به اتفاق نپذیرفتند و رد کردند، فقط من بودم که نه تنها گفتم جزوات را ‏‎ ‎‏توزیع کنند بین افراد حاضر در درس، بلکه در آن جلسه درسم یک فرصت کوتاهی باز ‏‎ ‎‏کردم وبه مبحث ولایت فقیه پرداختم و گفتم که در آینده به این امر مبسوطاً خواهم ‏‎ ‎‏پرداخت.‏

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 182