* آیا هیچگاه شد که امام موسی صدر و مرحوم حاج آقا مصطفی را در جلسهای در کنار هم دیده باشید؟
من در دو جلسه این دو بزرگوار را کنار یکدیگر مشاهده کردم. یک بار در لبنان بود و یک بار در سوریه! این قضیه به سال 1356 بر میگردد و گویا حاج آقا مصطفی از
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 197
سفر حج بازمیگشت. دیدار اول در کیفون بود که کوتاه بود و بیشتر جنبه تشریفاتی داشت! دیدار دوم که مفصلتر بود، در دمشق و در دفتر آقای صدر انجام گرفت! عدهای از جمله آقای بجنوردی همراه حاج آقا مصطفی بودند. حاج احمد آقا هم حضور داشت و رفتار ایشان به گونهای بود که من احساس میکردم ایشان میزبان هست! شاید هم سعی داشت که روابط عاطفی را تحکیم بخشد! در آن جلسه گفتگوها بسیار صمیمانه بودند. بحث درباره لبنان، فلسطینیها و همچنین درباره ایران بود. آقای صدر گله کوچکی کردند که برخی از ایران میآیند و بدون اینکه شرایط اینجا را بدانند، توقعاتی دارند که متناسب با اوضاع لبنان نیست! یادم هست که در مورد اهل سنت لبنان میگفتند: «اینها اگر عمر را قبول میداشتند، من دستشان را میبوسیدم!». اوضاع پیچیده لبنان، وضعیت طوایف آن و انگیزههای تاسیس مجلس اعلای اسلامی شیعه را تشریح کردند و آنگاه محذورات و ملاحظاتی را که داشتند بیان کردند. ایشان تاکید داشتند که تا کسی به لبنان نیاید و مسائل آنجا را از نزدیک لمس نکند، نمیتواند ابعاد گسترده مشکلات را درک کند. آقا مصطفی هم گوش میدادند و مرتب تایید میکردند.
* بسیاری از منتقدین امام موسی صدر، به واسطه برخی برخوردهای باز و همچنین دیدگاههای روشنفکرانهای که آقای صدر داشتند، با ایشان مخالفت میکردند! آیا احتمال میدهید که این مسائل نیز در ارزیابی حاج آقا مصطفی تاثیر گذاشته باشند؟
من بعید میدانم! اینها در آن مسائلی که به مذاق و مشرب فقهی ارتباط داشت، هیچ مشکلی با هم نداشتند! برای اینکه هر کدام بر اساس استنباطی که داشتند، به رای و نظری رسیده بودند. چه بسا که خود حاج آقا مصطفی هم به چنین نظراتی رسیده بود! منتها به جهت ملاحظه شرایط نجف اظهار نکرده بود! بنابراین حتی اگر در چنین مسائلی هم با یکدیگر اختلافنظر داشتند، هیچگاه آنها را مطرح نمیکردند. یعنی چیزی نبود که به توان به آن خرده گرفت! هیچگاه کسی نگفت که آقا موسی از روی لاابالیگری موسیقی گوش کرده و یا از روی لاابالیگری اهل کتاب و حتی ذبیحه آنان را حلال میداند! چون همه فقاهت ایشان را پذیرفته بودند و مراتب تعهد، تعبد و تشرع ایشان را هم میدانستند. به همین جهت هم به آراء ایشان احترام میگذاشتند. من از
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 198
آقای بهشتی شنیدم که داییجان قبل از اینکه به لبنان برود، در یک جلسه چند ساعته پیرامون عدم حرمت موسیقی برای دوستانشان صحبت کرده بود. آقای بهشتی تعریف میکرد که داییجان تمامی روایاتی را که فقها بر اساس آن به حرمت موسیقی رسیده بودند، به دو یا سه مبنا برگرداند و بر همه آنها خدشه وارد نمود! تاکید ایشان بر آن بود که آراء داییجان مبنای فقهی دارد. بنابراین اینگونه مباحث و احیاناً اختلافنظرها، در روابط امثال حاج آقا مصطفی با آقای صدر تاثیری نداشتند. به نظر من تنها مشکلی که حاج آقا مصطفی با داییجان داشتند، مساله مرجعیت امام بود.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 199