فصل سوم : گفتگـو

حاج سید مصطفی خمینی در لبنان

* آیا هیچگاه شد که امام موسی صدر و مرحوم حاج آقا مصطفی را در جلسه‌ای در  کنار هم دیده باشید؟

‏من در دو جلسه این دو بزرگوار را کنار یکدیگر مشاهده کردم. یک بار در لبنان بود ‏‎ ‎‏و یک بار در سوریه! این قضیه به سال 1356 بر می‌گردد و گویا حاج آقا مصطفی از ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 197
‏سفر حج بازمی‌گشت. دیدار اول در کیفون بود که کوتاه بود و بیشتر جنبه تشریفاتی ‏‎ ‎‏داشت! دیدار دوم که مفصل‌تر بود، در دمشق و در دفتر آقای صدر انجام گرفت! عده‌ای ‏‎ ‎‏از جمله آقای بجنوردی همراه حاج آقا مصطفی بودند. حاج احمد آقا هم حضور ‏‎ ‎‏داشت و رفتار ایشان به گونه‌ای بود که من احساس می‌کردم ایشان میزبان هست! شاید هم سعی داشت که روابط عاطفی را تحکیم بخشد! در آن جلسه گفتگو‌ها بسیار ‏‎ ‎‏صمیمانه بودند. بحث درباره لبنان، فلسطینی‌ها و همچنین درباره ایران بود. آقای صدر ‏‎ ‎‏گله کوچکی کردند که برخی از ایران می‌آیند و بدون اینکه شرایط اینجا را بدانند، ‏‎ ‎‏توقعاتی دارند که متناسب با اوضاع لبنان نیست! یادم هست که در مورد اهل سنت لبنان ‏‎ ‎‏می‌گفتند: «اینها اگر عمر را قبول می‌داشتند، من دستشان را می‌بوسیدم!». اوضاع پیچیده لبنان، وضعیت طوایف آن و انگیزه‌های تاسیس مجلس اعلای اسلامی‌ شیعه را تشریح کردند و آنگاه محذورات و ملاحظاتی را که داشتند بیان کردند. ایشان تاکید داشتند که تا کسی به لبنان نیاید و مسائل آنجا را از نزدیک لمس نکند، نمی‌تواند ابعاد گسترده ‏‎ ‎‏مشکلات را درک کند. آقا مصطفی هم گوش می‌دادند و مرتب تایید می‌کردند.‏

* بسیاری از منتقدین امام موسی صدر، به واسطه برخی برخورد‌های باز و همچنین دیدگاه‌های روشنفکرانه‌ای که آقای صدر داشتند، با ایشان مخالفت می‌کردند! آیا احتمال می‌دهید که این مسائل نیز در ارزیابی حاج آقا مصطفی تاثیر گذاشته باشند؟

‏من بعید می‌دانم! اینها در آن مسائلی که به مذاق و مشرب فقهی ارتباط داشت، هیچ ‏‎ ‎‏مشکلی با هم نداشتند! برای اینکه هر کدام بر اساس استنباطی که داشتند، به ر‏‏ا‏‏ی و ‏‎ ‎‏نظری رسیده بودند. چه بسا که خود حاج آقا مصطفی هم به چنین نظراتی رسیده بود! ‏‎ ‎‏منتها به جهت ملاحظه شرایط نجف اظهار نکرده بود! بنابراین حتی اگر در چنین ‏‎ ‎‏مسائلی هم با یکدیگر اختلاف‌نظر داشتند، هیچگاه آنها را مطرح نمی‌کردند. یعنی چیزی ‏‎ ‎‏نبود که به توان به آن خرده گرفت! هیچگاه کسی نگفت که آقا موسی از روی ‏‎ ‎‏لاابالی‌گری موسیقی گوش کرده و یا از روی لاابالی‌گری اهل کتاب و حتی ذبیحه آنان ‏‎ ‎‏را حلال می‌داند! چون همه فقاهت ایشان را پذیرفته بودند و مراتب تعهد، تعبد و تشرع ‏‎ ‎‏ایشان را هم می‌دانستند. به همین جهت هم به آراء ایشان احترام می‌گذاشتند. من از ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 198
‏آقای بهشتی شنیدم که دایی‌جان قبل از اینکه به لبنان برود، در یک جلسه چند ساعته ‏‎ ‎‏پیرامون عدم حرمت موسیقی برای دوستانشان صحبت کرده بود. آقای بهشتی تعریف ‏‎ ‎‏می‌کرد که دایی‌جان تمامی ‌روایاتی را که فقها بر اساس آن به حرمت موسیقی رسیده ‏‎ ‎‏بودند، به دو یا سه مبنا برگرداند و بر همه آنها خدشه وارد نمود! ت‏‏ا‏‏کید ایشان بر آن بود ‏‎ ‎‏که آراء دایی‌جان مبنای فقهی دارد. بنابراین اینگونه مباحث و احیاناً اختلاف‌نظر‌ها، در ‏‎ ‎‏روابط امثال حاج آقا مصطفی با آقای صدر ت‏‏ا‏‏ثیری نداشتند. به نظر من تنها مشکلی که ‏‎ ‎‏حاج آقا مصطفی با دایی‌جان داشتند، مس‏‏ا‏‏له مرجعیت امام بود.‏

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 199