اینکه آقای جلالالدین فارسی چنین موضعی را نسبت به آقای صدر و دکتر چمران دارد، به خصلتها و خلقیات روحی خودش برمیگشت! ایشان و دوستانشان علیه آقای صدر کم کارشکنی نکردند! من دو نمونه را برایتان ذکر میکنم که مستقیماً در جریان هر دو آنها قرار داشتم.
قبلاً گفتم که دولت لبنان در پی یک اقدام مشکوک 12 نفر از ایرانیان مقیم لبنان را بازداشت کرده و حکم اخراج و تحویل آنها به ایران را صادر میکند. ساعت 12 شب آقای صدر مطلع میگردد. ایشان همان موقع با رئیسجمهور تماس میگیرد و میگوید، محکمه عالی چنین حکمی را صادر کرده است و برای امضاء پیش شما فرستادهاند. شما امضاء نکنید تا من شما را ببینم! فردا این ملاقات صورت میگیرد. رئیسجمهور لبنان در آن زمان آقای شارل حلو بود. زمانی که دکتر چمران تازه به لبنان آمده بود. سفیر آن زمان لبنان در ایران هم آقای کاظم الخلیل بود که به قول دکتر چمران، یکی از پستترین چهرههای موجود در دنیای شیعه است! رئیسجمهور که ظاهرا شارل حلو بود، علاقه خاصی به آقای صدر داشت. داییجان با رئیسجمهور صحبت کردند و ایشان هم بنا بر درخواست آقای صدر، از تحویل افراد بازداشت شده به ایران منصرف
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 200
گردید. تنها درخواست رئیسجمهور آن بود که برای آنکه حکم محکمه در ظاهر اجرا شود، این افراد به طور صوری و موقت به سوریه فرستاده شوند. آقای صدر در سوریه علاوه بر شخص حافظ اسد، دوستان زیادی داشتند! یکی از این دوستان، از مقامات بلند پایه امنیتی سوریه بود. آقای صدر با دوستانشان تماس گرفتند و سفارش کردند که به اینها کاری نداشته باشید! به آنها گفتند که بگذارید اینها کارشان را انجام دهند. گفتند که اگر چه اینها شلوغ هستند، اما به هیچوجه مخل امنیت شما نخواهند بود! آنها را قانع کردند که اگر اینها در زینبیه شلوغ کردند و حتی اسلحه هم با خود حمل کردند، کاری به شما نخواهند داشت و تنها بر ضد شاه و اسرائیل فعالیت خواهند کرد! آقای صدر به گونهای مقامات سوریه را نسبت به اینها مطمئن کرده بودند که دست این افراد در سوریه کاملاً باز بود! مثلاً آقای محمد منتظری تنها کاری که در سوریه نمیکرد، آن بود که علیه آن کشور قیام مسلحانه کند! امثال او در سوریه دستشان برای هر کاری کاملاً باز بود! خوب! شما تصور میکنید که این اقدامات آقای صدر نزد آقای جلال فارسی چه انعکاسی داشت؟ مروت و قدرشناسی و قضاوت ایشان اینگونه بود که گفتند: «آقای صدر از وجود ما در لبنان احساس خطر کرد و نگران بود که موقعیتش متزلزل شود! به همین جهت زمینهچینی کرد که ما را از لبنان اخراج کنند!».
و اما نمونه دوم. در آن آشوب لبنان که به قول آقای صدر اوضاع خیلی «در هم و بر هم» شده بود، امثال آقا جلال خیلی کارشکنی میکردند. برای ما واقعاً ملموس بود که آقای صدر تا چه حد در ثبات لبنان، حفظ فلسطینیها و جلوگیری از آشوب بر ضد فلسطینیها دخیل هستند. در خیلی از ملاقاتها من خود حضور داشتم و شاهد بودم که ایشان چگونه با فلسطینیها، مسیحیها و سایر جناحهای درگیر صحبت میکنند. دکتر چمران بیش از همه ماها در جریان فعالیتهای ایشان قرار داشت و بیشتر از همه ما ناظر ظلم و ستمی بود که در اینباره بر آقای صدر میرفت! این در شرایطی است که ما انجمنهای اسلامی اروپا را در مقیاسی جهانی گسترش داده بودیم. مثلاً در یکی دو سفر که خود من به هند و فیلیپین رفته بودم، با کمک دوستان آنجا سازمان انجمنهای اسلامی شبهقاره هند را تشکیل دادیم. دوستان ما در آمریکا انجمن اسلامی شاخه آمریکا
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 201
و کانادا را به وجود آورده بودند. خود ما هم که اتحادیه [انجمنهای اسلامی شاخه] اروپا را تشکیل داده بودیم. یک سازمان واحد مرکزی را هم به وجود آوردیم که به اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان معروف بود.
ارگان آن نشریه «مکتب مبارز» بود. ماهنامه «قدس» نشریه سیاسی آن بود و یک سری جزوات ایدئولوژیک و یک فصلنامه هم تحت عنوان «مجموعه کرامه» منتشر میکردیم. در آن موقعیت و به موازات پر و بال گرفتن انجمنهای اسلامی، با نفوذ ساواک روند تضعیف کنفدراسیون در میان دانشجویان شروع گردیده بود. کنفدراسیون یک سازمان صنفی، سیاسی و پرجاذبه بود که اعضاء آن نوعاً ضدمذهبی و یا غیرمذهبی بودند. در مقابل اینها یک مرتبه اتحادیه انجمنهای اسلامی به قدرت رسید. آن هم یک سازمان مذهبی که علیه آن فعالیت میکردند. این دو سازمان روبروی هم ایستاده بودند.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 202