در خرداد همان سال به لبنان رفتم و با گزارشی از اوضاع اروپا و نامه ای از امام صدر برای امام به نجف مسافرت کردم. البته این بار هم در بیروت سفارت عراق از دادن ویزای ورود به من خودداری کرد. لذا با توسل به یاسر عرفات و گرفتن معرفی نامه ای از سازمان آزادی بخش فلسطین و نیز یک توصیه نامه از منیر شفیق که سرپرستی مرکز مطالعات و بررسی های استراتژیک فلسطین را عهده دار بود، به بغداد پرواز کردم. در آن فرودگاه با مشکلات اولیه ای مواجه شدم که شرح آن را در جای دیگر داده ام. در نجف هنگام ورود ابتدا به منزل آیت الله سید محمدباقر صدر رفتم. ماموری که از بغداد همراه من اعزام شده بود تصور می کرد مستقیم منزل امام خواهم رفت، زیرا در فرودگاه طی
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 322
سوال و جوابی که با مامورین عالی رتبه امنیتی داشتم، هدف از سفر را دیدار امام و همچنین خاله ام ذکر کرده بودم. لذا مامور عراقی در نجف، از علت تغییر تصمیم من سوال کرد، که در پاسخ گفتم، تغییر تصمیم نداده ام، منزل آقای صدر منزل خاله ام هست. به هر حال با کمی معطلی و تماس او ـ ظاهراً ـ با مقامات امنیتی شهر، با رفتن من به منزل آقای صدر، مامور همراه از من جدا شد. برخلاف انتظار و روال جاری در عراق حتی حاضر به قبول مقداری پول هم نشد. در نجف از امام شنیدم که ماموران عراقی مجدداً به ایشان در مورد فعالیت های سیاسی و هدایت انقلاب معترض بوده اند. هنگام خروج از عراق هم اگر آقای دعایی همراه من در فرودگاه نبود و با چند تن از افسران فرودگاه که ظاهراً از شیعیان بودند آشنایی نمی داشت حتماً با مشکلاتی از جمله کنترل اثاث و ضبط نامه ها و اعلامیه ها و نوار سخنرانی امام مواجه شده بودم. والله اعلم.
امام از روند مبارزات خیلی خرسند بودند. حضور احمدآقا در کنار امام امکان ارتباط قابل اعتماد با ایران را برای ایشان فراهم کرده بود. در فصل دیگر به نقش احمد آقا در این مقطع از مبارزه به تفصیل پرداخته ام. در طول چند جلسه دیدار با امام، ایشان نظر من را در مورد چند شخصیت سیاسی از جمله دکتر سنجابی و فروهر و نیز اطلاعاتی را که از ارتشبد جم که در آن زمان در انگلیس می زیست داشتم، جویا شدند. همچنین من گله دوستان را در اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان در اروپا از موضع گیری های نرم و نه چندان انقلابی مهندس بازرگان به ایشان رساندم. پیدا بود که امام از توهین به ایشان ناخرسند هستند. گفتند «مسئله آقای بازرگان را به من واگذار کنید.» این مطلب برای ما در انجمن های اسلامی از آن جهت حائز اهمیت بود که نهضت آزادی خارج از کشور خاصه شاخه اروپایی آن که زیر نظر صادق قطب زاده اداره می شد هم سو و در جهت بیانیه های امام اتخاذ موضع می کرد و حتی گه وگاهی هم تندتر از شاخه نهضت در آمریکا می رفت.
در سفری اواسط اردیبهشت همان سال دکتر چمران به آلمان آمد. هم زمان با او مهندس فریدون سحابی از ایران و دکتر یزدی از آمریکا هم آمده بودند. برنامه جلسه ظاهراً هماهنگی فعالیت های نهضت آزادی در داخل و خارج از کشور بود. در جلسات
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 323
برادران نهضتی در اروپا که من هم به دعوت صادق قطب زاده در آن شرکت می کردم بحث مفصلی صورت گرفت. البته در آن زمان هنوز روند حوادث شتاب لازم را نگرفته بود و جز امام کسی حذف شاه را به عنوان چاره اساسی مطرح نکرده بود. اگر اشکال فقط در ملاحظات امنیتی خلاصه می شد، قابل فهم بود، ولی اظهارات برخی از علما و خصوصاً آقای شریعتمداری و همچنین اعضاء و سیاسیون وابسته به گروه های جبهه ملی حکایت از بینش سیاسی و نه مصلحتهای تاکتیکی می کرد. گرچه در همان دوران مهندس بازرگان در مصاحبه ای با تلویزیون بلژیک ـ همان طور که اشاره کردم ـ حل مشکل و بحران ایران را با حضور شاه غیرممکن می دانست، اما بیانیه های دیگر رهبران سیاسی صراحت لازم را برای جوانان پرشور در خارج از کشور نداشت و از آن اعلامیه ها و اظهارات نمی شد نفی سلطنت را به طور مطلق استنباط نمود. مهندس سحابی همچنین از اوضاع آشفته اقتصادی و فشارهایی که بر اثر تداوم اعتصابات می توانست برای مردم مشکل ساز باشد، سخن می گفت. همان طور که در جای دیگر به تفصیل گفته ام امام موسی صدر که از نتایج حرکت های طراحی شده توسط خود و دوستان خود در ایران مطلع بودند و معتقد بودند جامعه ایران دارد به بزنگاه تاریخی خود برای تغییرات اساسی نزدیک می شود، طی مذاکراتی با حافظ اسد، آمادگی او را برای تامین نیازمندی های تشکیلات مبارزات قهریه نهضت، بدست آورده و آن را به اطلاع مرحوم مطهری و شهید بهشتی رسانده بودند. من احتمال می دهم نامه ایشان به امام در مورد همین آمادگی برادران سوریه بوده است.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 324