در همان مقطع شهید سید محمد باقر صدر نیز که از رشد مبارزات اسلامی در ایران به وجد آمده بود، پیوسته در مورد مسائل مبتلا به نهضت از ناحیه مبانی فقهی و حتی مسائل اولیه حکومت اسلامی سرگرم تدوین رسالات مختلف بود. ایشان همان طور که در جای دیگر گفته ام اصولاً نگرش حکومتی به فقه داشت و مسائل را بر اساس مصلحت های سیال جامعه مورد دقت نظر قرار می داد. تالیفات ایشان در زمینه اصول بانکداری بدون ربا و اقتصاد اسلامی و همچنین مبانی نظری ایشان درباره جامعه و
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 324
ارگان های آن، قبلاً نشر یافته بود. ولی مباحث و مسائلی هم بود که به دلیل عدم مصلحت و عدم اقتضای سیاسی زمانی منتشر نشده بود. چند هفته بعد از پیروزی انقلاب که همسر ایشان ـ خاله ام ـ به ایران آمد، حدود 14 یا 15 رساله درباره موضوعات و مشکلات حکومتی و راه حل های فقهی آن را برای امام و شهید بهشتی آورده بود ـ و تا آنجا که به خاطر دارم با لیست بلند بالایی از موضوعات مهم که باید مورد مطالعه قرار می گرفت به نجف بازگشت. زمانی که مراودات ایشان با امام و ایران افزایش یافت خصوصاً بعد از ربودن امام موسی صدر، امام نسبت به بقای ایشان در نجف اظهار نگرانی کردند. به ویژه آنکه در چند مرحله مزاحمت ها و حتی بازداشت های موقتی هم از طرف عمال رژیم بعثی در عراق در مورد ایشان اعمال شده بود. در زمانی که آخرین بازداشت ایشان ـ قبل از شهادت ـ تمام شد و به نجف بازگشتند به توصیه امام مقدمات هجرت ایشان از عراق فراهم گردید. این امر باید بدون اطلاع مقامات عراقی صورت می گرفت. مشکل مهاجرت ایشان علاوه بر دست و پاگیر بودن اعضای خانواده به هنگام چنین سفری تحت هیچ عنوان ـ ولو سفر حج ـ نمی توانست بدون قبول خطر باشد. از سوی دیگر دولت عراق نگران اوضاع داخلی خود و قیام شیعیان و عشایر دجله و فرات بود. آن هم تحت تاثیر پیروزی انقلاب اسلامی در ایران. به هر حال من در آن موقع در وزارت کشور بودم با کمک برادر مجاهدمان سید محمود دعایی که سفارت ایران در بغداد را بعد از انقلاب اداره می کرد، با تماس های متناسب با مصالح ایشان موفق شدیم گذرنامه های الجزایری برای ایشان تهیه کنیم. این گذرنامه که ممهور به اجازه اقامت و چند مرحله ورود و خروج به ایران بود با عکسی که ایشان را در لباس محلی عشایری نشان می داد تهیه شد و مقدمات سفر ایشان از طریق کردستان عراق به سرحد ایران توسط آقای دعایی فراهم گشت.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 325