فصل سوم : گفتگـو

آیا آقای صدر با شاه مدارا می کرد ؟

* یکی از انتقادات مخالفین آن است که می‌گویند، آقای صدر با رژیم شاه مدارا  می‌کردند! آیا حضرتعالی هیچگاه صحبتی در این مورد از ایشان شنیده بودید؟

‏آقای صدر می‌گفتند که من در لبنان در وضعیتی قرار گرفته‌ام که باید بطور همزمان ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 208
‏در چند جبهه تلاش کنم. یکی از سخت‌ترین این جبهه‌ها، خنثی کردن اثرات منفی ‏‎ ‎‏آخوندهای مرتجعی است که در لبنان هستند و به طور سنتی می‌اندیشند. اینها روشها و ‏‎ ‎‏شیوه‌های عوام‌فریبانه خود را دارند و وجود مرا از دریچه دیگری مانع منافع خودشان ‏‎ ‎‏می‌دانند. به همین جهت هم با روش‌های اعتقادی خودشان عمل می‌کنند و من باید ‏‎ ‎‏مردم را نسبت به این دریچه هوشیار نگه دارم. همانطوریکه قبلاً اشاره کردم، ایشان از ‏‎ ‎‏کلمه عوام فریب خوششان نمی‌آمد و می‌گفتند که وجدان اجتماعی مردم را نمی‌توان ‏‎ ‎‏فریب داد...‏

* یعنی تا این حد به مردم اعتماد داشتند؟

‏بله. دقیقاً، همانطوریکه قبلاً تعریف کردم، ایشان در موقع خداحافظی‌شان با آقا سید ‏‎ ‎‏محمدباقر صدر گفته بودند که ما باید 100 سال به عقب برگردیم و برخی از اشتباهات ‏‎ ‎‏مرحوم سید جمال را اصلاح کنیم! اشتباه سید جمال، که خودش هم در آخر عمر بدان ‏‎ ‎‏اشاره داشت، این بود که به سران اعتماد کرده و از بالا کار را شروع نموده بود! آقای ‏‎ ‎‏صدر می‌گفتند که ما باید از پایین و از دل مردم کار را شروع نماییم...‏

‏مخالفت آخوندهای لبنان را می‌گفتم! آقای صدر می‌گفتند آخوند‌های لبنان ایران را ‏‎ ‎‏یک کشور شیعه و شاه را تنها رئیس شیعه می‌دانستند که می‌تواند در بحران‌های مختلف از آنها حمایت به عمل آورد. آخوندهای مرتبط با سفارت ایران نیز طی سال‌ها تبلیغات، اذهان مردم فقیر را در این جهت شکل داده‌اند. ایشان می‌گفتند که اگر من در اوایل کارم علناً با شاه درگیر می‌شدم، اینها تصور می‌کردند من آنها را از کمک‌های شاه ‏‎ ‎‏محروم کرده‌ام. و می‌پنداشتند که شاه برای آنها سفره‌ای گسترده انداخته و من مانع آنها ‏‎ ‎‏در استفاده از این سفره هستم! به همین جهت زمان می‌خواست تا من به اینها حالی ‏‎ ‎‏کنم، که هر یک ریالی که شاه به فرض محال برای شما خرج کند، صد ریال برای ‏‎ ‎‏خودش عواید و تبلیغات خواهد خواست، وانگهی همین یک ریال را هم به شما ‏‎ ‎‏نخواهد داد! آقای صدر می‌گفتند که آشنا کردن مردم با واقعیات، زمان می‌برد. به همین ‏‎ ‎‏جهت هم چاره‌ای نداشتند جز اینکه یک مقداری با اعتدال بیشتر در لبنان حرکت ‏‎ ‎‏نمایند. به هر حال طبیعی بود که در اینجا برخی پیدا شوند، مثل مولف کتاب «نهضت ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 209
‏امام خمینی»، که نسبت به این دیدگاه ایراد بگیرند. من یادم هست که مرحوم احمد آقا ‏‎ ‎‏به من می‌گفت: «کسانی که به آقای صدر می‌تازند چرا با شاه ملاقات کرده است ـ ‏‎ ‎‏صرف‌نظر از اینکه مقدمات این ملاقات را بدانند یا ندانند ـ دقیقاً همان کسانی هستند ‏‎ ‎‏که مرحوم علامه مجلسی را امام سیزدهم می‌دانند! تمجیدی که علامه مجلسی در مقدمه کتاب بحارالانوار از حاکم وقت تمجید کرده است، او را در حد امام زمان(ع) بالا برده ‏‎ ‎‏است! آیا اینها حاضرند که همین ایراد‌ها را به مرحوم مجلسی نیز بگیرند؟». این یکی از ‏‎ ‎‏تعابیر مرحوم احمد آقا بود... .‏

* این تعبیر مربوط به قبل از انقلاب است و یا بعد از آن؟

‏خیر، این تعبیر مربوط به قبل از انقلاب و دورانی است که احمد آقا به نجف آمده بود.‏

* یکی از مسائلی که موجب گله‌مندی برخی شده بود، ملاقات امام موسی صدر با  شاه است! آیا ممکن است زمینه‌ها و مقدمات این ملاقات را قدری بیشتر برای ما باز  بفرمایید؟

‏البته! پس از صدور حکم اعدام کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق (حنیف‌نژاد، ‏‎ ‎‏بدیع‌زادگان، سعید محسن، علی باکری و ناصر صادق) در سفری که آقای صدر به ایران ‏‎ ‎‏آمده بود، به درخواست آقایان مطهری، بهشتی، بازرگان، سحابی و خانواده‌های آنها با ‏‎ ‎‏شاه در مورد تخفیف حکم اعدام آنها گفتگو کرد. آقای صدر این موضوع را برای من و ‏‎ ‎‏عده زیادی از دوستان نقل کردند و حتی در نامه‌ای خطاب به مرحوم علی حجتی ‏‎ ‎‏کرمانی هم نوشته‌اند. ماجرا از این قرار بود که خانواده این افراد در منزل خاله من با ‏‎ ‎‏آقای صدر دیدار کردند. آقایان بهشتی و بازرگان به امام موسی صدر می‌گویند: ‏‎ ‎‏روحانیت ایران در حال حاضر با شاه درگیر هستند اما شما به عنوان روحانیت ایران ‏‎ ‎‏مطرح نیستید. از طرفی دارای اعتبار جهانی می‌باشید، اگر می‌توانید ملاقاتی با شاه بکنید و به او فشار بیاورید که احساس کند به مصلحت او نیست که تقاضای شما را برآورده نکند شاید حکم اعدام اجرا نشود. آقای صدر می‌گویند من بعید می‌دانم که شاه موافقت بکند و اگر به من قول هم بدهد بعید می‌دانم که پایبند به قولش باشد. اما با پافشاری ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 210
‏آقایان ایشان می‌پذیرد و به ملاقات شاه می‌رود. نمی‌دانم در کجا خواندم که خانم آقای‌ ‏‎ ‎‏هاشمی ‌رفسنجانی هم به ایشان مراجعه می‌کند و برای نجات ایشان استمداد می‌کند. در آن دیدار مطالب زیادی عنوان می‌شود و آقای صدر صریحاً درخواست فوق را مطرح ‏‎ ‎‏می‌کند. در این دیدار که اسدالله علم هم حضور داشته شاه قول می‌دهد که یک درجه ‏‎ ‎‏تخفیف بدهد و حکم اعدام اجرا نشود. اما همانطور که آقای صدر پیش‌بینی می‌کرد و ‏‎ ‎‏پس از ملاقات به علم گفته بود، شاه به وعده‌اش عمل نکرد. همیشه هم می‌گفت که منبه آقایان گفتم فایده‌ای ندارد، اما چون اصرار کردند، با خود گفتم اگر چند درصد هم‏‎ ‎‏احتمال داده شود که اثری داشته باشد باید این کار را بکنم ولو به حیثیت من لطمه بزند.‏

* موضع شهید بهشتی درباره این ملاقات چگونه بود؟

‏من موضع خاصی از ایشان به یاد ندارم؛ ولی اشاره کردم که ایشان هم در زمره ‏‎ ‎‏کسانی بودند که اصرار بر انجام این دیدار داشتند.‏

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 211