* در مورد امام موسی صدر دو جور قضاوت کردهاند! گروه اول که نوعاً ایرانی بوده و با اقدامات ایشان در لبنان چندان آشنا نیستند، معتقدند که ایشان یک شخصیت انقلابی تند و تیز نبود! اینها میگویند که آقای صدر یک شخصیت اصلاحگری بود که ترجیح میداد با لطافت و روشهای آرام به اهداف مورد نظر خویش دست یابد!...
آقای صدر در مقطعی از دوران مبارزات خود علیه دولت لبنان، شعار «فلیسقط النظام» را سر داده بودند. آیا این مساله دال بر انقلابی بودن روش برخورد ایشان نیست؟
* گروه دوم ـ لبنانیها ـ که صحنههایی چون اعتصاب بیروت، تظاهرات مسلحانه بعلبک، صور و عملیات شهادتطلبانه جوانان حرکةالمحرومین را مشاهده کردهاند، ایشان را شخصیتی بسیار انقلابی ارزیابی مینمایند! نظر شما چیست؟
آقای صدر هیچگاه استراتژی را فدای تاکتیک نمیکرد. ایشان تاکتیک را برای رسیدن به هدف به کار میبرد. من در مناسبتهای مختلف گفتهام که آقای صدر لجبازی را به معنای قاطعیت تلقی نمیکرد. لجبازی یک امر است، و قاطعیت امری دیگر. چه بسا که در برخی مواقع، نشان دادن یک خلقوخوی نرم، انقلابیترین روش باشد، در همین زمینه خاطرهای را برایتان تعریف کردم که خیلی در من اثر گذاشت. قبلاً گفتم که در یک مقطعی میخواستند فلسطینیها را به عناوین مختلف تحریک کنند تا لبنان را به آشوب بکشانند. این قضیه در ابتدای جنگ داخلی لبنان بود. فالانژیستها یک اتوبوسی حامل فلسطینیها را به رگبار بسته بودند و میخواستند آنها را به
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 217
عکسالعمل وادارند تا رسماً جنگ را بر ضد فلسطینیها شروع کنند. داییجان خیلی به یاسر عرفات تاکید کردند که چنین دامی را برای شما گستردهاند و باید مواظب باشید. همانطور که قبلاً گفتم یاسر عرفات یک شب در حدود ساعت 5 / 1 بعد از نیمه شب بود که به ایشان تلفن میکند و درخواست ملاقات مینماید. داییجان علیرغم این که میهمان داشتند و وضعشان نامساعد بود، به میهمانان میگویند که بمانند تا برگردند. وقتی که به دفتر عرفات رسیدیم، دیدیم که عرفات دست به کمر در دفترش راه میرود و بسیار برافروخته هست. عرفات به آقای صدر گفته بود که مولانا! من حرف تو را قبول دارم؛ اما چگونه افراد خودم را نگه دارم؟ داییجان پرسیدند که چه شده؟ عرفات هم پاسخ داد که یک کادو برایم فرستادهاند، بعد آن را نشان ما داد. در جعبه باز بود و داخل آن سر بریده یک کودک فلسطینی به همراه یک چفیه خونین گذاشته بودند. اینجا داییجان تعبیر زیبایی کردند و گفتند: «در اینگونه موارد است که نجنگیدن خیلی سختتر از جنگیدن است، در اینجا جهاد، نجنگیدن است». انصافاً در چنین مواقعی یک آدم انقلابی چکار میکند؟ و از آن طرف مصلحت چه میگوید؟ ما نمونههای متعددی از این نوع برخورد را در تاریخ مشاهده میکنیم. یکی از زیباترین آنها مربوط به حضرت علی ابن ابیطالب(ع) است. امام علی(ع) کسی بود که وقتی در میادین جنگ به عنوان فرمانده نامش برده میشد، سرداران و رشیدترین جنگجویان عرب همه میلرزیدند، و در همان حال عواطفش به گونهای بود که وقتی داستان آن زن یهودی را میشنود، بیاختیار گریه میکند. همچنین مشاهده میکنیم که یک چنین شخصیتی با آن همه شجاعت و با آن همه عاطفه، وقتی که سیلی به صورت همسرش میزنند رویش را بر میگرداند، یعنی تنها و تنها به خاطر مصلحت اسلام سکوت میکند. آیا این امر به معنای سازشکاری و عدول از مشی انقلابیگری به حساب میآید؟
* گروه اول معتقدند که اگر آقای صدردر ایران میبودند، به این شدت با آمریکا در نمیافتادند! البته این گروه اذعان دارند که ایشان نهایتاً کار را به همانجایی میرساندند که مطلوب است! منتها نه با درگیری و روشهای معمول انقلابی!...
این دقیقاً بیانگر قدرت عقل و شیوه موفق تعامل ایشان بود. ببینید! اگر در برابر
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 218
اشغال و تجاوز دشمن به خانهامان غیر از جنگیدن راهحلهای دیگری هم وجود دارند، چرا حتماً خود و خانواده و دیگران را به کشتن دهیم و یا خانهامان را به آتش بکشیم تا دشمن به بیرون رانده شود؟ چرا حتماً هستی مان به یغما برود تا دشمن از ترس آتش فرار کند و برود؟ اگر راههای دیگری وجود دارند، چرا از آنها استفاده نشود؟
آقای صدر مجموعاً دارای طبعی بود که کمتر نیاز پیدا میکرد تا از خشونتش استفاده نماید. ایشان نوعاً از قدرت بیان و استدلال خود، از اخلاق و همچنین از آن ابهت و کاریزمایی که داشت، برای حل مسائل استفاده مینمود. اگرچه گاهی اوقات هم پیش میآمد که ایشان مجبور میشد، از روشهای تندتر و به قول شما «انقلابی» استفاده نماید. بسیاری از اقدامات ایشان در لبنان، از جمله مواردی را که در سوالتان بر شمردید، از مصادیق رفتار انقلابی بودند! در رابطه با مسائل ایران نیز برخوردهای انقلابی فراوانی داشتند! اینجا هم در حقیقت زمان و مکان هستند که نوع حرکت و تاکتیک را تعیین میکنند! اسناد ساواک که خوشبختانه سه جلد آن در ارتباط با ایشان منتشر شده است نشان از همین خلق و خوی کارساز و انقلابی و در عینحال مصلحتاندیشانه و هدفمندانه ایشان دارد.
* ظاهراً به دنبال این قضیه، مطبوعات ایران نیز حملات گستردهای علیه ایشان تنظیم نمودند؟
یکی از همین مجلاتی که به ایشان حمله کرده بود، به من نیز اشاره نموده بود. نوشته بود که خواهرزاده ایشان در آلمان نیز از همان آبشخوری آب میخورد که دایی او. نوشته بودند که ایشان در مناسبتی به جای عنوان «خلیج فارس» از عنوان «خلیج» استفاده نموده و بنابراین به منافع ملی ایران بیاعتناست! آقای صدر هم در رد این اتهام و تصحیح تحریف مطالبشان جواب داده بودند که این فضولیها و غلطها به شما نیامده است! گفته بودند که شماها وابستهتر از آن هستید که بتوانید وانمود کنید که ملی هستید! در هر حال مطبوعات وابسته به ساواک هم با ایشان درافتاده بودند.
* به اعتقاد حضرتعالی اگر امام موسی صدر در طول این سالها حضور میداشتند،
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 219
برخوردشان با کشورهای پیشتاز در روند صلح خاورمیانه چگونه میبود؟ مثلاً آیا همانند جمهوری اسلامی ایران با مصر قطع رابطه میکردند؟ و یا اینکه تاکتیک دیگری را در پیش میگرفتند؟
من اعتقاد دارم که اگر ایشان میبود، اصلاً قضیه به اینجاها نمیکشید. یعنی با آن نگرش و نفوذی که ایشان داشت، بسیاری از اتفاقاتی که به وقوع میپیوستند اصلاً رخ نمیدادند. مثلاً اگر ایشان میبود، هیچگاه فلسطینیها را اینطور از لبنان اخراج نمیکردند! اگر ایشان میبود، هیچگاه ماجرای صبرا و شتیلا پیش نمیآمد! اگر ایشان میبود، هیچگاه مذاکرات ذلتبار صلح تا این حد پیش نمیرفتند. همین ماجرای کمپ دیوید بعد از ناپدید شدن آقای صدر پیش آمد... .
* یعنی اگر امام موسی صدر در صحنه باقی میماندند، آیا میتوانستند جلوی روند صلح خاورمیانه و به عنوان مثال قرارداد کمپ دیوید را بگیرند؟
قطعاً. نظیر این حوادث و البته نه در مقیاس کمپ دیوید، بارها اتفاق افتادند و ایشان جلوی اغلب این توطئهها و انحرافات را گرفتند. سفرهایی که آقای صدر به کشورهای عربی داشتند بسیار موثر بودند. ایشان بر سران کشورهای عربی و رهبران سیاسی و مذهبی آنها نفوذ بسیاری داشتند. اگر آقای صدر میبودند، یقیناً نه فلسطینیها به آن حالت ضعف کشیده میشدند، و نه سادات به چنین راهی میافتاد. شما همین جمال عبدالناصر را در نظر بگیرید، او در زمان خودش وزنه عظیمی در جهان عرب بود که همه را زیر چتر خود جمع کرده بود. من در زمان ملاقات آقای صدر با جمال عبدالناصر همراه ایشان در مصر بودم. آقای صدر حتی او را هم تحتتاثیر قرار داده بود!
بد نیست در اینجا خاطره ملاقات با جمال عبدالناصر را نقل کنم. تا بیشتر با میزان تاثیرگذاری آقای صدر بر رهبران عرب آشنا شوید.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 220