* در سفری که آقای ابطحی داشتند، ظاهراً لیبی پذیرفته که امام صدر ربوده شده است آیا به نظر شما این خبر درست است؟ آیا این یک قدم به جلو محسوب میشود؟ و اینکه سرانجام تلاشی که در چند سال اخیر آغاز شده است، به نظر شما به کجا ختم میشود؟
قسمت اول پرسشتان درست است. در نقل مطالب کمی اختلاف وجود دارد که نمیتوانم در اینجا مطرح کنم. نمیدانم آقای قذافی تلویحاً میپذیرد یا اینکه ناخودآگاه این مطلب را گفته است. ولی قدر مسلم این که اکنون مانند گذشته از خود سلب مسوولیت نمیکند، این تغییر لحن حاکی از جریان تازهای است. عدهای با نگاه خوشبینانه معتقدند او میکوشد مقدماتی را فراهم آورد تا آقای صدر را به جهان اسلام برگرداند. پسر قذافی سیفالاسلام گفته است ما غرامت میدهیم به شرط آنکه دست از ادعای علیه ما بردارند و اعلام کردند ده هزار دلار به خانواده امام موسی صدر میدهیم. بلافاصله هم سر زبانها انداختند و خانواده شیخ محمد یعقوب و عباس بدرالدین فکر کردند خانواده صدر چیزی گرفتهاند به شرط آنکه موضوع را در محاکم بینالمللی تعقیب نکنند... حتی سیفالاسلام به آقای ابطحی گفته بود بیایید در ماشین بنشینیم
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 236
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 237
بگردیم تا جنازه مورد ادعای شما را پیدا کنیم.
قصد قذافی این است که قبل از اینکه حکومت به پسرش واگذار شود تمام لجنکاریهایی که در دوران حکومتش ایجاد شده را پاک کند. برای اینکه این قضیه به سرانجامی برسد، باید به این کارها شتاب بخشید و فشار افکار عمومی پشت سر آن قرار بگیرد. تاکنون فعالیتها به جایی نرسیده و یا حداقل گرهی از کار نگشوده است. ملاقات با افراد و شخصیتهایی که ذینفوذ بودند و به نوعی میتوانستند کسب اطلاع کنند، هم به سرانجامی نرسید. حتی من سالها قبل هنگامی که از معاون وقت وزارت خارجه آمریکا، آقای وارون کریستوفر پرسیدم که آیا میتوانید اطلاعاتی در اختیار ما قرار دهید و آیا سازمانهای اطلاعاتی شما در مورد ایشان خبری دارند یا نه؟ دفعتاً گفت که فکر نمیکنم اطلاعاتی که ما داریم بیش از اطلاعات شما باشد. اما تحقیق میکنم و به شما اطلاع میدهم. فردای آن روز به من گفت: ما خبری که مستند باشد نداریم اما میتوانیم موزاییکچینی بکنیم و آن اینکه ایشان در فرودگاه دیده شدند، یک اتومبیل لیموزین سیاه رنگ، ایشان و همراهانش را سوار کرده. هواپیمایی عازم پرواز بود، اما این اتومبیل به طرف هواپیما نرفته است، بلکه ظاهراً به طرف هلیکوپتری که آنجا مستقر بوده رفته است. هلیکوپتری غروب آن روز در دریا سقوط کرده، دو روز بعد دوازده نفر بدون محاکمه اعدام شدند. این اجزای موزاییک یا پازل را اگر در کنار هم قرار بدهیم، میشود چنین استنباط کرد این دوازده نفر کسانی هستند که در طراحی اجرای این عملیات حضور داشتند، از کسی که هلیکوپتر را دستکاری کرد و حتی راننده لیموزین که آنها را تا پای هلیکوپتر آورده و چون میتوانستند اطلاعاتی در این مورد بروز بدهند، اعدام شدند. هلیکوپتری که منفجر شده، همان هلیکوپتری است که ایشان در آن قرار داشتند. اینها حداکثر اطلاعاتی بوده که سالهای 81ـ80 سازمانهای اطلاعاتی داشتند. من از منبع موثقی شنیدم که وقتی شاه از این موضوع مطلع شد، کسی را نزد شاه عربستان و اردن فرستاد تا از آنها اطلاعاتی کسب کند. اواخر به شاه گفته بودند که باید دست از کارشکنی و مخالفت با آقای صدر بردارد و به سفارت خود در لبنان بگوید که دست از تخریب و توطئه علیه آقای صدر بردارد شاید به کمک ایشان
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 238
بتوان از خارج با روحانیون داخل وارد تعامل شد. شاه در این فکر بود تا بلکه بتواند به نوعی با ایشان ارتباط برقرار کند، اما مواضع آقای صدر کاملاً مشخص بود. ایشان از جمله کسانی بودند که آرزوی پیروزی انقلاب را داشتند. قبلاً گفتهام که دراواخر بهار 57 آقای بهشتی به آلمان آمده بودند و آقای صدر نیز در آلمان در بوخوم منزل ما بودند. بعد از ظهر در جنگل قدم میزدیم، آقای صدر از اوضاع ایران پرسیدند، آقای بهشتی گفتند خیلی خوب است. مردم روشنفکران، مذهبیها، علما و... همه در خیابانها هستند و این نویددهنده خوبی است و ادامه داد که من آمدم بروم نجف و در آنجا با آقا (امام) دیداری داشته باشم. باید ببینم ایشان چه طرحی در ذهن دارند. آقای صدر گفتند: من هم معتقدم که این یک بزنگاه تاریخی است که بعد از سالها برای ایران فراهم آمده است. آن هم شرایطی را به وجود آورده تا یک عالم مذهبی پرچمدار مبارزه باشد. مبارزه علیه استیلای خارجیها و علیه استبداد خارجی، توام با هم، پشت سرشان نیز پیشگامان و روشنفکران مذهبی هستند که این دو با هم مساجد را به خیابانها آوردهاند. این حرکت روشنبینانه انقلابی که پرچمدار آن یک مرجع تقلید است و مجموعه روشنفکران و تحصیلکردگان و تکنوکراتها و دانشجویان قدیم و جدید از آن حمایت میکنند، مردم و پشتوانه مردمی را پشت سر خود دارند و این بزنگاه کمتر در تاریخ کشوری اتفاق میافتد. این نگرش امام صدر نسبت به ایران و انقلاب ایران بود.
کسانی که در تلاش برای حل مسئله اختلاف امام موسی صدر بودهاند، آیا به این نکته نیز توجه داشتهاند که در صورتی که لیبی تصمیم به رها کردن یا به نوعی حل مسئله ایشان داشته باشد، چگونه میتواند با افکار عمومی خشمگین روبرو شود، در واقع هر نوع اعلام وضعیت امام صدر از سوی لیبی به مفهوم پذیرش همه مسائل و تبعات ربودن وی خواهد بود.
من اولین باری که بعد از قضیه مفقود شدن آقای صدر با حافظ اسد ملاقات کردم، ایشان بسیار متاثر و ناراحت بود.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 239
* این دیدار مربوط به بعد از انقلاب بود؟
نه، قبل از انقلاب، زمانی که امام به پاریس رفته بودند من به دمشق رفتم. آقای حافظ اسد در آن دیدار اظهار داشت: من هنگامی که شنیدم آقای صدر عازم لیبی هستند، خیلی تعجب کردم. اما وقتی مطلع شدم که بومدین به این ملاقات اصرار دارد، شک و تعجبم بیشتر شد و عبدالحلیم (خدام) را فرستادم به بیروت تا نظرم را به ایشان بگوید، اما متاسفانه دو ساعت قبل ایشان پرواز کرده بودند. چند ماه بعد در کنفرانسی که در دمشق تشکیل شده بود، قذافی هم حضور یافته بود. شیعیان لبنان هم خود را بسیج کرده بودند که به سوریه بروند و از قذافی بخواهند که تکلیف را روشن کند. آقای حافظ اسد طی ملاقات رسمیکه با قذافی داشت به او گوشزد کرد و گفت: اگر در این کاری که انجام دادی، درماندهای و نمیدانی چه طور باید آن را حل کرد، هستند کسانی که بتوانند به نوعی مسئله را حل کنند، من همهگونه کمک میکنم. حتی میگویم در اینجا (سوریه) چنین اتفاقی افتاد! به هر حال صمیمانه این موضوع را به من بگو تا راه حلی پیدا کنم، اما قذافی گفت که نه ایشان از لیبی رفتهاند. بعدها افراد مختلف (میتوانم بگویم برای اولین بار حتی امام)، وعده پول دادند و گفتند: چه میخواهد؟ پول میخواهد، نفت میخواهد؟! او هر چه میخواهد بگوید تا فراهم کنیم. اگر او دنبال راه حلی میگردد، ممکن است به ما نگوید، مسلماً به ما جواب مثبت نخواهد داد. اگر دنبال راهحلی میگردد، از طریق کسان دیگری که به آنها اطمینان دارد، میتوان اقدام کرد و چارهای اندیشید، ولی حرف آقای قذافی همان بود که از اول گفته بود: ایشان از لیبی رفتهاند!
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 240