فصل سوم : گفتگـو

برنامه امام صدر در لبنان به مثابه یک جهان کوچک

‏وقتی آقای صدر وارد لبنان شدند، تصمیم گرفتند اصلاحات را ابتدا از شیعیان آغاز ‏‎ ‎‏کنند، و پس از آن لبنان را به مثابه یک جهان کوچک درآورند. این دو هدف را در نظر ‏‎ ‎‏داشته باشید. لبنان در ذهن آقای صدر یک کشور نبود، بلکه یک جهان بود! وقتی انسان ‏‎ ‎‏به لبنان نگاه می‌کند، با جهانی پر از رنگ و تفاوت رو به رو می‌شود. فرقه‌های مختلف، ‏‎ ‎‏تفکرات گوناگون، تکثر اندیشه‌ها، گوناگونی ادیان، و به طور خلاصه خصوصیات ‏‎ ‎‏ناهمگون لبنان، شرایطی ویژه و منحصر به فرد را به وجود آورده بود. اگر لبنان با چنین ‏‎ ‎‏شرایطی به وضعیتی مطلوب می‌رسید، سرمشقی نمونه برای دیگر کشورها می‌شد. آنگاه با اشاره به لبنان، می‌توانستیم نشان دهیم که اخلاق و مروت اسلامی، در یک مقیاس کلان، قصد ساختن چگونه جهانی را دارد. شیعیان آن با تفکری شیعی، احساسات و اعتقاداتی علوی به میدان آمدند. آنها با پایبندی به اصول و اندیشه‌های یکی از شاگردان مکتب علوی و یکی از پیروان صدیق مکتب رسول اکرم(ص)، مبارزه خود را آغاز ‏‎ ‎‏کردند. دورنمای نگرش آقای صدر به آینده لبنان این‌گونه بود.‏

‏گام اول مبارزه، رهایی شیعیان از فقر بود. طبیعی بود کسانی که تا آن زمان ‏‎ ‎‏نگهدارنده وضع حاکم بودند، با این حرکت مخالفت کنند. از همین رو فئودالها و ‏‎ ‎‏وابستگان به جریان و نظم حاکم بر لبنان، صف اول مخالفین ایشان را تشکیل می‌دادند. ‏‎ ‎‏همانگونه که عرض کردم، یک بعد حرکت ایشان بعد عقیدتی است که بر ایدئولوژی ‏‎ ‎‏اسلامی‌ مبتنی بود. یکی از برنامه‌های ایشان تاسیس حوزه‌های علمیه و مدرسه آموزش ‏‎ ‎‏دینی بود. در این راه، با آن ذائقه فکری و با آن نوع تفکر و روشن‌بینی خاصی که ایشان ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 245
‏داشتند، طبیعی بود که عناصر منحط سنتی سد آغازین حرکت ایشان شوند. عده‌ای ‏‎ ‎‏مقدس‌نما که جز ارتجاع چیزی ندارند و متاسفانه آن را به نام دین عرضه می‌کنند، در ‏‎ ‎‏مقابل ایشان قرار گرفتند. بنابراین، تحریکات تنها از جانب فئودالها، سردمداران و ‏‎ ‎‏سرمایه‌داران لبنانی نبود. روحانیون مقدس‌مآبی که دل امام راحل را در قم و نجف خون ‏‎ ‎‏کرده بودند، در لبنان نیز با لباس و فرهنگ خاص آنجا، در مقابل حرکت آقای صدر ‏‎ ‎‏صف‌آرایی کردند. اینها همه موقعیت خود را در خطر می‌دیدند و البته گروههای ‏‎ ‎‏دیگری نیز به جمع آنان پیوستند.‏

‏از جمله شاه ایران هم وارد میدان مبارزه گردید. بنابراین حرکت آقای صدر، خیلی ‏‎ ‎‏زود به شکل یک حرکت سیاسی نمود پیدا کرد. ایشان به اروپا می‌آمدند و در آنجا با ‏‎ ‎‏جوانان ایرانی و انجمنهای اسلامی ‌مرتبط بودند. مشخص بود که آنها هم برای ‏‎ ‎‏اعلیحضرت تره خرد نمی‌کردند‏‏. آقای صدر زیر بال و پر ایرانیهای فراری و پناهنده به آنجا را ‏‎ ‎‏می‌گرفتند و کمک می‌کردند. طبیعتاً این مسایل برای سفارت و رژیم ایران ناخوشایند بود.....‏

‏همانطور که عرض کردم، در بعد عقیدتی، آموزش جوانها، تربیت کادرهای فکری، ‏‎ ‎‏تشکیل حوزه‌های علمیه و گسترش فکر و فرهنگ اصیل اسلامی ‌در سراسر لبنان، جهان ‏‎ ‎‏عرب و حتی آفریقا، در دستور کار ایشان قرار داشت. در این راستا موسسات مختلفی ‏‎ ‎‏را تاسیس کردند. مهمترین آنها، مدرسه‌ای بود که در جبل عامل، یعنی قلب جنوب ‏‎ ‎‏لبنان تاسیس گردید. این مدرسه مرکز بزرگی بود که در آن، علاوه بر آموزشهای فنی و ‏‎ ‎‏حرفه‌ای، آموزشهای اصیل عقیدتی هم رایج بود. این مدرسه، در حقیقت کارگاه ‏‎ ‎‏انسان‌سازی آقای صدر بود. بزرگترین فرماندهان مقاومت لبنان، و از جمله آنان آقایان ‏‎ ‎‏سید عباس موسوی و سید حسن نصرالله، از این مدرسه برخاستند. وقتی که این مدرسه ساخته و آماده شد، دایی‌جان نامه‌ای به ما در اروپا نوشتند، که تا این جای کار بر عهده من بود، اما از این جا به بعد دیگر با شماست. کسی را بفرستید که بتواند متناسب با علم و تکنولوژی روز، اینجا را اداره کند. ما هم در بین دوستانی که بررسی کردیم، تنها ‏‎ ‎‏کسی که این توانایی را در او دیدیم، که پتانسیل مورد نیاز آقای صدر را داشت، شهید ‏‎ ‎‏چمران بود. از این رو دست به دامان مراکز علمی‌ آمریکا شدیم و دکتر مصطفی چمران ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 246
‏را احضار کردیم. ایشان ابتدا موقتاً همراه خانمشان به لبنان آمدند، تا اوضاع آنجا را ‏‎ ‎‏بررسی کنند. اما همین که آمدند، با وجود اینکه به بچه‌هایشان، خصوصاً به فرزند ‏‎ ‎‏کوچکشان جمال بسیار علاقه داشتند، دیگر به آمریکا باز نگشتند. یعنی به رغم آن ‏‎ ‎‏علاقه و حساسیت بسیار زیاد، وقتی خانمشان درخواست کرد تا بازگردند، زیرا بچه‌ها ‏‎ ‎‏در این وضع نمی‌توانند زندگی کنند، پاسخ شهید چمران آن بود که این 400 کودک ‏‎ ‎‏همه بچه‌های من هستند! آنها را چه کنم؟‏

‏با یک چنین وضعیتی خانواده را رها کردند و در لبنان ماندگار شدند. طبیعتاً ایشان ‏‎ ‎‏هم از آتش کینه‌ها بی نصیب نبودند. دشمنی‌هایی که با آقای صدر می‌شد، متوجه او هم بود. برخی از این دشمنی‌ها از این جهت بود که ایشان یک مبارز ایرانی بودند، و برای ‏‎ ‎‏رهایی ایران تلاش می‌کردند. شهید چمران نیز چون آقای صدر، از چند طرف مورد ‏‎ ‎‏هجوم و در نهایت مظلومیت بودند. با این حال ذره‌ای به خود یاس راه ندادند. هر روز ‏‎ ‎‏قوی تر می‌شدند. ایشان معتقد بودند که این راه حق است، و اگر پیمودن راه حق آسان ‏‎ ‎‏بود، که همه این راه را می‌پیمودند.‏

‏به هرحال همانطور که عرض کردم، حرکت اساسی آقای صدر، ارتقاء جامعه شیعه ‏‎ ‎‏لبنان و نجات محرومان آن در همه ابعاد بود. ‏‏حرکة‌المحرومین‏‏ در برگیرنده تمام ‏‎ ‎‏محرومان، اعم از شیعه، ‌سنی و مسیحی بود. همین‌جا باز جمله زیبایی از آقای صدر به ‏‎ ‎‏یاد دارم که بیان می‌کنم. ایشان بعد از سازماندهی ‏‏حرکة‌المحرومین‏‏ خطاب به محرومان ‏‎ ‎‏اظهار داشتند: ‏

‏«شما که در سرزمین خود محروم هستید، با کسانی که از سرزمین خود محروم هستند (یعنی فلسطینیها)، همگی یک سرنوشت دارید. شما باید همراه یکدیگر علیه ظلم و ستم مبارزه کنید. انقلاب فلسطین انقلاب و آرمان ماست، و همه باید برای رهایی فلسطین تلاش کنیم، هرگونه تعامل با اسرائیل، به هر نوع و هر شکل که باشد، حرام است».‏

‏بعد نظامی حرکت آقای صدر از همین رهگذر به طور جدی شکل گرفت. همه ‏‎ ‎‏می‌دانید که آقای صدر بنیانگذار و موسس مقاومت لبنان است. ایشان در اصطلاح ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 247
‏نظامی، ‌فرمانده بود و شهید چمران رئیس ستاد ایشان. مقاومت لبنان اگرچه از سالهای ‏‎ ‎‏آغازین دهه هفتاد میلادی به طور مخفیانه شکل گرفت، اما در سال 1975 رسماً توسط ‏‎ ‎‏آقای صدر اعلان موجودیت نمود. در زمان حضور آقای صدر، عملیات نظامی ‌مهمی‌ ‏‎ ‎‏علیه تجاوزات اسرائیل به جنوب لبنان شکل گرفت، که آزادسازی شهرهای مرزی طیبه ‏‎ ‎‏و بنت جبیل در سال 1977، مقاومت در برابر حمله بزرگ سال 1978 اسرائیل به ‏‎ ‎‏جنوب، از جمله آنهاست. در سال 1982 نیز وقتی اسرائیل به لبنان حمله کرد و تا ‏‎ ‎‏دروازه‌های بیروت آمد، علی‌رغم آنکه آقای صدر ربوده و دکتر چمران شهید شده بود، ‏‎ ‎‏عملیات مقاومت علیه اشغال اسرائیل توسط شاگردان آنها آغاز گردید. فعالیت نظامی ‏‎ ‎‏‌شیعیان لبنان در زمان حضور آقای صدر به گونه‌ای وسعت یافت، که خیلی از ایرانیهایی ‏‎ ‎‏که علیه شاه مبارزه می‌کردند، به صورت گروههای مخفی از طریق اروپا به لبنان ‏‎ ‎‏می‌آمدند، در آنجا تعلیمات نظامی ‌می‌دیدند، و سپس به ایران باز می‌گشتند. برخی از ‏‎ ‎‏اینها آقایانی هستند که بعدها در سال 57 مجموعه‌ای از گروههای کوچک چریکی را ‏‎ ‎‏تشکیل دادند، که پس از انقلاب به «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» معروف گردید. ‏‎ ‎‏در واقع هدف از تشکیل این مجموعه، ذخیره داشتن پشتوانه‌ای از قوه قهریه بود، تا در ‏‎ ‎‏هنگام ضرورت به کار گرفته شود. البته همانطور که خود آقای صدر نیز پیش‌بینی ‏‎ ‎‏کردند، ‏‏نهایتاً سرعت پیروزی انقلاب به جایی رسید که ‌قوای مورد نیاز خودش را از ارتش ‏‎ ‎‏گرفت. یعنی به تعبیر خود ایشان، «با تسخیر ارتش» قدرت نظامی ‌انقلاب تامین گردید.‏

‏خوب است همین‌جا تاکید کنم که آقای صدر همواره روی جوانها اهتمام خاصی ‏‎ ‎‏داشتند. ایشان به جوانان و دوستانی ‌که در اروپا بودند، بی‌نهایت اهمیت می‌دادند. هم از ‏‎ ‎‏این جهت که فکر آنها ارتقاء یابد، هم از این جهت که مسایل خود را طرح کنند، و هم ‏‎ ‎‏از این جهت که با مسایل روز آشنا شوند. خصوصاً در فضای دهه‌های 1960 و‌1970 ‏‎ ‎‏که دوران آرمان‌گرایی در سراسر جهان بود. جنبشهای آزادی‌بخش یکی پس از دیگری ‏‎ ‎‏به عرصه می‌آمدند، تا با استفاده از شور و هیجان جوانان آنها را به سوی خود جذب ‏‎ ‎‏کنند. پرچم مبارزه مارکسیستی و لنینیستی را هم به خود می‌چسباندند. در یک کلام، ‏‎ ‎‏شرایطی بوجود آورده بودند که جوانان و دانشجویان، در مقیاسی جهانی، پرشور و ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 248
‏پرحرکت،‌ اما با اندیشه مارکسیستی و لنینیستی ظاهر شوند. آنها اعتقاد داشتند که جهان را تنها از رهگذر اندیشه مارکس و لنین است که می‌توان رهایی بخشید.‏

‏طبیعتاً برای خنثی کردن این فضای مسموم تبلیغاتی در میان جوانها، خصوصاً جوانان ‏‎ ‎‏ایرانی، آنهم با امکانات اندکی که وجود داشت، وزنه‌های بزرگی می‌بایست وارد میدان ‏‎ ‎‏شوند. چرا که احزاب کمونیستی بسیار فعال بودند، همه‌جا پول خرج میکردند، و به ‏‎ ‎‏شدت ‌تبلغیات داشتند. جزوات آموزشی آنان مرتب و به وفور، در اختیار دانشجویان ‏‎ ‎‏قرار می‌گرفت. ‌این درحالی بود که چند دانشجوی مسلمان شاخ شکسته، که با اعتقاد ‏‎ ‎‏بودند، برای مبارزه با رژیم امکاناتی در اختیار نداشتند. طبیعتاً این شرایط، اوضاع را ‏‎ ‎‏برای یک فرد مس‏‏و‏‏ولیت‌شناس، ایدئولوگ، آشنا و معتقد به آینده جوانان، بسیار دشوار ‏‎ ‎‏می‌کرد. اینگونه بود که آقای صدر مسوولیت بسیار سنگینی را بر دوش خود حس ‏‎ ‎‏کردند. به همین جهت مکرراً به اروپا می‌آمدند، و با دانشجویان و انجمنهای اسلامی ‏‎ ‎‏‌جلسات مختلفی داشتند. حتی گاه که به عنوان سفرهای رسمی ‌و کوتاه نیز می‌آمدند، ‏‎ ‎‏فرصت مغتنم دانسته می‌شد تا از وجود ایشان استفاده شود....‏

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 249