سید احمد آقا در سال هایی که در ایران بود با وجود آنکه به عنوان پسر امام از طرف ساواک زیر ذره بین بود، اما به حدی هوشیار بود که موفق شد تقریباً در اکثر مراکز استان ها، چند گروه سیاسی را تشکیل بدهد، علیرغم آنکه هیچکدام با یکدیگر به دلیل شرایط سیاسی خاص و نظارت دقیق ساواک ارتباط نداشتند ولی به دلیل ارتباط مستقیم احمد با هر کدام، توانسته بود هماهنگی های لازم را بین آنان به وجود آورد به گونه ای که هم از کارهای موازی پرهیز شود و هم از اتلاف نیروها علیه یکدیگر جلوگیری گردد. نکته ای که بسیار حائز اهمیت است انتقال نظریات و ارشادات امام به تک تک این گروه ها می باشد. همین ارتباط، او را با مجموعه گروه های مبارز پیوند زده بود به طوری که وقتی در نجف به خدمت امام درآمد و سرعت مبارزات و حرکات ملی علیه رژیم اوج گرفت مجموعه این اطلاعات، ارتباطات و آشنایی ها را در خدمت اهداف امام و انقلاب قرارداد و پیام ها و اعلامیه های امام را از کانال های مختلف بیروت، کویت، آلمان، فرانسه و... به ایران می رساند و در اسرع وقت و با استفاده از این گروه ها توزیع و تکثیر می کرد که خود ایشان و خواهرم در خاطراتشان بعضاً نقل کرده اند.
پس از اینکه ایشان به عراق رفت و به امام پیوست، احساس کرد که حضورش برای سر و سامان دادن به روابط خارجی امام خیلی ضرورت دارد. در ابتدا قرار بود مدت کوتاهی نزد امام بماند و گاهی که من تماس می گرفتم به او می گفتم «پروژه حذف عمامه» به کجا کشید؟! ایشان می گفت حالا دو ماه دیگر بگذرد ببینم چه می شود. تا اینکه قضیه در گذشت یا شهادت حاج آقا مصطفی رخ داد که ایشان دیگر در کنار امام ماند.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 359

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 360