طبیعی بود که پیروان مکتب امتیازدهیهای سیاسی که در پی تفوق نژادی و طایفی بودند، پس از تحولات عظیمی که در جامعه لبنان صورت گرفته بود و امتیازهایشان را تهدید میکرد، پس از در نظر گرفتن اوضاع و شرایط داخلی و خارجی به این نتیجه رسیدند که یا باید همه لبنانیان غیرمارونی مسلمان و مسیحی به امتیازهای آنان سربسپرند و یا به تقسیم لبنان تن در دهند.
سرسپردن به امتیازهای مارونیها مستلزم ایجاد قدرت حافظ آن و نیز مستلزم محدود کردن موانعش بود. بایستی ارتش و نیروهای مسلح و ساختار دولت را نوسازی کرد، به طوری که منافع آنان را حفظ کند و نیز بایستی مقاومت فلسطین را خلع سلاح کرده و از صحنه مبارزات لبنان خارج نمود و همچنین باید اتحاد و وابستگی لبنان به کشورهای عرب را کم کرده و بالاخره باید درباره اسرائیل بیطرف شد و آن کشور را به رسمیت شناخت. و سرانجام باید به گفته ریمون اده، سربازان و پلیس بینالمللی، میان لبنان و اسرائیل مستقر گردند. در نتیجه همه اینها مسلمانان باید تفوق ابدی مارونیها را پذیرفته و برای همیشه تسلیم تبعیضات مذهبی و قومی و نژادی گردند.
اما تقسیم لبنان خطرات زیادی داشت، یک اسرائیل دوم به وجود میآورد و لبنان را پاره پاره میکرد، منطق همزیستی بین مذاهب در یک کشور سقوط مینمود و منطق نژاد و مذهبپرستی پیروز میشد و توطئه سالهای بعد از جنگ جهانی اول دایر به
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 278
ساختن چند کشور مذهبی در خاورمیانه به ثمر میرسید و این مرض سریع به جهان عرب سرایت میکرد و سرانجام برای همیشه سقوط مقاومت فلسطین را به بارمیآورد.
تحت رهبری امام صدر، مسلمانان و همه وطنپرستان لبنانی به این امر خطرناک «نه» گفتند؛ و اعلام داشتند ما نه به تقسیم لبنان تن درمیدهیم و نه برای تضعیف یا تصفیه مقاومت فلسطین آمادهایم، ما در راه حفظ لبنان و وحدت آن و بقای مقاومت فلسطین میجنگیم، هرچند امکانات مالی و نظامی و دفاعی ما ناچیز باشد.
و این فداکاری را بخصوص شیعیان تقبل کردند. در حالی که جوانان مسلح شیعه به دو هزار نفر نمیرسیدند و وضع مناطق شیعهنشین بیروت به هیچوجه آمادگی جنگ را نداشت و از همه مهمتر آن که خطر اسرائیل هم دائماً جنوب را تهدید میکرد، با این حال تسلیم نشده و وارد کارزار دفاع مقدس شدند.
باید یادآور شد که نخستین شرارههای جنگ، بین منطقه تل زعتر اردوگاه فلسطینی، با دکونه در یک ده مارونی درگرفت و به معرکه، رنگ اختلاف لبنانی فلسطینی میداد. رهبری مقاومت فلسطین در ابتدا سعی کرد، معرکه را به مناطق لبنانی منتقل کند تا علناً در جنگهای داخلی نقشی از فلسطینیها (چون بحران اردن) نباشد. و برای این کار، منطقه شیاح و عینالرمانه در جنوب بیروت و نبعه و سن الفیل را در شمال آن، اختیار کرد.
شیاح و نبعه دو قریه شیعهنشین و پرجمعیت است که رفته رفته جزیی از شهر بیروت شده است. و ساکنین آنها غالباً کارگران شریفی هستند که به دنبال کار از جنوب یا شمال و شرق لبنان به پایتخت مهاجرت کردهاند.
رهبری شیعه و مردم با کمال اخلاص و فداکاری این معرکه را پذیرفتند زیرا سکوت آنان خطری عظیم برای فلسطینیها به بار میآورد. این فداکاری و شرف شیعیان در تاریخ کمنظیر است «ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضاة الله والله روف بالعباد» و شیعیان به پیروی مولای متقیان راه فداکاری را اختیار کردند.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 279