فصل ششم : نقش فراموش شده

نقش سید احمد آقا در دوران پاریس

‏در پاریس به علت عدم آشنایی با محیط بیگانه غرب چند روزی طول کشید تا سید ‏‎ ‎‏احمد نسبت به افراد و جریان ها و حتی اوضاع جغرافیایی و اجتماعی آن جا شناخت و ‏‎ ‎‏احاطه پیدا بکند. در روزهای اول از بعضی پراکندگی ها و تشتت اقوال و اینکه هرکسی ‏‎ ‎‏سعی می کرد به نوعی خودش را به ایشان نزدیک کند و محور و کانون اخبار و ‏‎ ‎‏اطلاعات قرار دهد، آزرده شده بود. یک بار به او گفتم اگر شما این حالات و این نقش ‏‎ ‎‏را بخواهید اینجا ایفا بکنید پدرت را در می آورند! یعنی صبح تا شب باید پیش این و ‏‎ ‎‏آن بنشینی و مغزت را می خورند! نگذار این طور پراکنده همه از خوشرویی و سعه صدر ‏‎ ‎‏و ادب شما استفاده کنند، یک جوری عمل کن که همه با حضور هم حرف هایشان را ‏‎ ‎‏بزنند. به این ترتیب هم علیه همدیگر حرف نمی زنند و هم ذهنت را پراکنده نخواهند ‏‎ ‎‏کرد و قوایت خسته نمی شود.‏

‏اختلافات بعضی از دوستان امام در پاریس هم مسبوق به سابقه بود. مثلاً بین ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 363
‏قطب زاده و بنی صدر در برخی مسائل اختلاف نظر وجود داشت. قطب زاده اداره ‏‎ ‎‏نهضت آزادی در اروپا را بر عهده داشت. او با شاخه نهضت آزادی در آمریکا که دکتر ‏‎ ‎‏یزدی مسوولیت آن را به عهده داشت، اختلاف نظر داشت. در پاره ای از مسائل بین این ‏‎ ‎‏دو مجموعه با دکتر چمران در لبنان اختلاف وجود داشت و بین هر سه جریان با ‏‎ ‎‏تشکیلات مرکزی نهضت در داخل کشور. البته در آن موقع چنین به نظر می رسید که ‏‎ ‎‏تفاوت منش و بینش سیاسی میان شاخه نهضت در آمریکا تحت نظارت دکتر یزدی و ‏‎ ‎‏نهضت داخل کشور در حداقل باشد.‏

‏این اختلافات اگر در سطح و حدّ خودش می ماند مسئله ای نبود، اما وقتی طرفداران ‏‎ ‎‏و سمپات ها و افراد تندرو و احساساتی متمایل و یا وابسته به آنها هم دخالت می کردند ‏‎ ‎‏و یا از روی جهالت دست به کارهایی می زدند، اوضاع دردناک می شد. البته سید احمد ‏‎ ‎‏آقا خیلی زود به شرایط و محیط مسلط شد و همان نقش هماهنگ‌کننده و سازماندهی ‏‎ ‎‏دفتر امام را بر عهده گرفت. از کارهای پرزحمت این دوره تنظیم مصاحبه های امام بود. ‏‎ ‎‏در سر و سامان دادن به مجموعه مصاحبه ها سید احمد آقا نقش اساسی و محوری ‏‎ ‎‏داشت البته دوستان و افراد دیگری هم در امور فنی و چاپ کمک می کردند. در همین ‏‎ ‎‏جهت هم برخی در صدد بودند از امام بهره برداری جناحی بکنند و یا در برنامه ها ‏‎ ‎‏کارشکنی می کردند. مثلاً برای امام ترتیب یک مصاحبه زنده با رادیو تلویزیون فرانسه ‏‎ ‎‏داده شده و این برنامه را آقای قطب زاده تدارک دیده بود. بدیهی است تدارک یک ‏‎ ‎‏مصاحبه زنده در یک برنامه خبری کار آسانی نیست و ایشان از یک دو ساعت قبل از ‏‎ ‎‏آن نقش فعالی داشت و هماهنگی های لازم را انجام می داد، اما کسانی که با ایشان ‏‎ ‎‏اختلاف مشرب و یا اختلاف سلیقه داشتند، مرتباً انتقاد می کردند و نِق و غُر می زدند و ‏‎ ‎‏به حاج احمد آقا فشار می آوردند که مثلاً فرد دیگری را بگذارید، اگر ایشان (قطب زاده) ‏‎ ‎‏باشد چنین و چنان می شود، حرف های امام را درست نمی فهمد، این توهین به امام ‏‎ ‎‏است، زبان ادبی فرانسه را درست بلد نیست و... از طرف دیگر عده ای می گفتند درست ‏‎ ‎‏نیست که یک روحانی در کنار امام نباشد. خوب خیلی از این انتقادها مخلصانه نبود و ‏‎ ‎‏در جهت منافع فردی و گروهی بود. حتی برخی افراد در مسیری که امام می آمدند که ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 364
‏از پله ها بالا بروند و در اتاق بنشینند، در صدد القاء پاره ای سوءنیت ها و کارشکنی ‏‎ ‎‏بودند. در این بین سید احمد آقا بسیار غصه می خورد، بعداز همان مصاحبه خبری زنده ‏‎ ‎‏رو کرد به من و گفت: آخه چکار کنم؟ واقعاً خسته شده ام. من او را کنار کشیدم و ‏‎ ‎‏گفتم بهتر است برویم در این زیرزمین (یک جایی بود که چاپ و انتشار اعلامیه ها در ‏‎ ‎‏آنجا صورت می گرفت) و یک چایی در آنجا می خوریم، این برنامه خودش ادامه پیدا ‏‎ ‎‏می کند ناراحت نباش. گفت: نه، آقا که می آید باید آنجا باشم. او می دانست که ممکن ‏‎ ‎‏است از منزل تا محل مصاحبه، افراد نکته ای به امام بگویند که ذهن ایشان را مشغول ‏‎ ‎‏بکنند و امام آمادگی روحی و روانی برای پاسخگویی نداشته باشند و نیاز به حضور او ‏‎ ‎‏باشد. در حین مصاحبه نیز بعضی از افرادی که در بیرون بودند و از تلویزیون مصاحبه ‏‎ ‎‏را مشاهده می کردند، می گفتند این جمله امام درست ترجمه نشد یا سوال خبرنگار ‏‎ ‎‏انحرافی است و سعی داشتند این تشنج را به درون اتاق مصاحبه بکشانند، اما سید ‏‎ ‎‏احمد آقا در عین خوشرویی، بی اعتنا به این افراد، روی پله جلوی اتاق نشست تا ‏‎ ‎‏مصاحبه به خوبی برگزار شود. بعد از همین مصاحبه بود که به پیشنهاد من دو ـ سه ‏‎ ‎‏روزی به اتفاق سید احمد آقا و آقای موسوی خوئینی ها به آلمان رفتیم. من مخصوصاً ‏‎ ‎‏می خواستم یک مقداری ایشان را از فشار کار دور نگه دارم که استراحتی بکند، البته ‏‎ ‎‏ارتباط تلفنی با نوفل لوشاتو برقرار بود ولی شب تلفن را می کشیدم که زنگ نخورد و ‏‎ ‎‏ایشان بتواند استراحت بکند. خالی از لطف نیست خاطره ای در همین ارتباط نقل کنم. ‏‎ ‎‏هنگامی که از نوفل لوشاتو با تاکسی عازم فرودگاه بودیم به احمد آقا گفتم فلان مقدار ‏‎ ‎‏پول بلیطت می شود، آن را به من بده! احمد آقا در جواب گفت: میزبان باید هزینه های ‏‎ ‎‏مهمان را تقبل کند. آقای خوئینی ها رو کرد به من و گفت: معمولاً عده ای با فرزندان ‏‎ ‎‏آقایان دوست می شوند و ارتباط برقرار می کنند تا در کنار آنان هزینه های ضروری و ‏‎ ‎‏غیر ضروری خود را تامین کنند، ولی در مورد ما کار برعکس شده است در واقع این ما ‏‎ ‎‏هستیم که باید هزینه این آقازاده بزرگوار را از جیب خالی خود بپردازیم!‏

‏علاوه بر نقش محوری سید احمد آقا در جریان مصاحبه های امام، هدایت و اداره ‏‎ ‎‏دو دفتر نوفل لوشاتو و پاریس هم بر عهده ایشان بود. در آن ایام تعداد زیادی از علما و ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 365
‏یاران و شاگردان امام و دیگر شخصیت ها به فرانسه می آمدند و انتظار داشتند فرزند امام ‏‎ ‎‏از آنها استقبال کند و حق هم همین بود، لذا سیداحمد آقا شب و روز برنامه منظمی ‏‎ ‎‏نداشت. وقتی اعلام می شد که کسی از دوستان امام یا بزرگان روحانی و سیاسی از ‏‎ ‎‏ایران می آید، احمد آقا گاهی با من و گاهی با افراد دیگر به فرودگاه می رفت (یا شارل ‏‎ ‎‏دو گل یا فرودگاه اورلی) که حداقل 50 ـ 40 کیلومتر راه بود.‏

‏اطلاع رسانی و جمعبندی حوادث و پیام ها و خبرهای ویژه به امام از وظایف دیگر ‏‎ ‎‏احمد در نوفل لوشاتو بود. گاه نیمه شب اخباری می رسید که باید بلافاصله امام در ‏‎ ‎‏جریان قرار می گرفتند و پاسخ می دادند فاصله زمانی و اختلاف ساعت با تهران یا ‏‎ ‎‏آمریکا و سایر نقاط را هم باید در نظر داشت، با این حال ایشان با شور و نشاط و ‏‎ ‎‏امانتداری کامل تمامی این امور را دنبال می کرد. در واقع سید احمد آقا نقش مرکز ثقل ‏‎ ‎‏و هسته مرکزی روابط عمومی امام را بر عهده داشت که هم اخبار مربوط به انقلاب را ‏‎ ‎‏انتقال می داد وهم با افراد مختلف در تماس بود و از مسافران استقبال و پذیرایی ‏‎ ‎‏می کرد. هنر او این بود که با هوشیاری و درایت و زیرکی خاصی توانست میان ‏‎ ‎‏مجموعه افراد و گروه های مختلفی که در آنجا حضور داشتند، موازنه ای ایجاد کند که ‏‎ ‎‏دسته جات سیاسی نتوانند از امام بهره برداری جناحی کنند و امام را سخنگوی گروه ‏‎ ‎‏خویش و یا خود را سخنگوی امام معرفی و مطرح کنند.‏

‏در پیشبرد اهداف امام، حاج احمد آقا از تمامی امکاناتی که در ایران و در تمامی ‏‎ ‎‏مراکز استان ها می شناخت و یا برقرار کرده بود و کم هم نبودند، استفاده می کرد. البته ‏‎ ‎‏امکانات ارتباطی گسترده و مطمئن در پاریس، قابل مقایسه با عراق نبود، اما سازماندهی آن توسط سید احمد آقا صورت می گرفت. من با شگفتی و حیرت می دیدم که او بین مراکز استانها و تلفنخانه های شهرها ارتباط برقرار کرده بود و بیانات امام که روی نوار ضبط شده بود در کوتاهترین زمان در ایران منتشر می شد. در بین دوستان به این ستاد اطلاع رسانی احمد آقا به شوخی «خمینی پِرِس» می گفتیم. بخشی از نگرانی سید احمد آقا در مورد امنیت جانی امام بود که البته با حضور پیوسته و مخلصانه افرادی چون مرحوم اشراقی و شهید عراقی و دوستان اعزامی دیگر تا حدود زیادی این نگرانی ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 366
‏مرتفع شد.‏

‏در اینجا باید به نقش ویژه و بسیار خالصانه خانم دباغ اشاره کنم که با هیچ زبانی ‏‎ ‎‏نمی توانم فداکاری، دقت و نظم، هوشیاری و درایت ایشان را در اداره منزل امام و ‏‎ ‎‏خانواده ایشان در بیت امام در نوفل لوشاتو باز گویم.‏

‏علاوه بر جنبه هایی که بر شمردم، سید احمد آقا همچون مشاوری امین در کنار امام ‏‎ ‎‏همواره حضور داشت و از هرگونه اظهار نظر و پیشنهادی که به مصلحت امام و انقلاب ‏‎ ‎‏بود فروگذاری نمی کرد و امام هم به نظرات او اهمیت زیادی می دادند. از جمله این ‏‎ ‎‏نمونه ها پیشنهاد مراجعت امام به ایران بود که به نظرم برای اولین بار سید احمد آقا آن ‏‎ ‎‏را مطرح کرد، البته این بدان معنا نیست که این موضوع احتمالاً به ذهن امام نرسیده بود.‏

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 1صفحه 367