با در هم پیچیده شدن تومار مرحله اول و درهم شکسته شدن توطئهها و طمعها و نقشههای دور و دراز، کاملاً روشن شد که سوریه ضمانت پیروزی اراده ملی لبنان و حافظ وجود مقاومت فلسطین است و در صورت ادامه این ارتباط و همکاری، هیچ نقشه استعماری قابل اجرا نخواهد بود. لذا بر صحیفه اهداف مرحله دوم جنگ لبنان، برهم زدن این وابستگی و اتحاد، نوشته شد. و به همین دلیل در هر دو طرف نزاع، مساعی پیگیری در اجرای این هدف مشاهده میشود.
در حالی که تندروهای چپ و راست هر دو سعی میکردند تلاشهایی را که برای تشکیل کابینه صورت میگرفت، خنثی کنند و هر دو با شدت «وثیقه دستوری» را به باد انتقاد گرفتند، در برابر سوریه روش متفاوتی را در پیش گرفتند.
چپهای افراطی اعلام میکردند که سوریه درصدد است قیمومیت خود را نسبت به مقاومت فلسطین تثبیت کند و لذا به این وسیله چریکهای سادهبین فلسطینی را که لبنان را آخرین پایگاه مبارزه خود میدانستند، علیه سوریه تحریک میکردند.
متاسفانه کمونیستها تا سطح رهبری مقاومت فلسطین و بخصوص در بخش روابط عمومی و تبلیغات آن رخنه کرده بودند و با وضع عجیبی این افکار را در بین فلسطینیها و همه جهان عرب پخش میکردند. در مقابل تندروهای راست با اطاعت و هماهنگی، سعی کردند سوریه را علیه چپگرایان و مقاومت فلسطین بشورانند.
کابینهای که طبق بند پذیرفته شده و تغییر یافته قانون اساسی و برای اجرای اصلاحات لازم بود، تشکیل نشد. ارتش لبنان به هم میریخت و دستجات نظامی گوناگون و متفرق مذهبی به وجود میآمد. و هر قسمت علیه قسمتهای دیگر آماده
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 284
جنگ میشد. روابط ارتش و رئیسجمهور تیره شد. زیرا او روش بیطرف فرماندهی را در برابر حوادث نمیپذیرفت، یک انقلاب نظامی به صورت نمایشنامهای انجام پذیرفت و استعفای رئیسجمهور را خواهان شد. رئیسجمهور دار و دسته خود را از شمال به بیروت منتقل کرد و در اطراف قصر جمهور به جرائم هولناکی دست زد.
سازمانهای دیگر دولتی یکی پس از دیگری فروریخت، تحریکات بالا گرفت، تیراندازیهای بیهدف شروع شد. دهات جبل لبنان حالت تشنج به خود گرفت و سپس جنگ در قسمت مسیحینشین جبل و در منطقه هتلهای بیروت، با شدت بیشتری شعلهور گردید. با تلاشهای شبانهروزی آقای صدر سوریه سعی کرد از این جنگ که صورت مذهبی محض داشت و به عنوان «مسیحیکشی با کمک سوریه» تلقی میشد جلوگیری کند. سوریه میدانست که اگر این جنگ ادامه یابد و بخصوص اگر کمکهای خود را به جبهه احزاب چپ مقاومت فلسطین ادامه دهد، ممکن است سبب دخالت غرب و حمایت نظامی آنان از اسرائیل گردد. و چون انذار و نصیحت سوریه مورد قبول جنگجویان فلسطینی و احزاب چپ قرار نگرفت، روابط میان آنان تیره شد و در نتیجه جبهه ملی لبنانی هم وحدت خود را از دست داد، زیرا جمعی از آنها که نماینده مسلمانان غیرحزبی بودند این فصل از جنگ را محکوم میکردند.
احزاب چپ از این اختلافات سوءاستفاده کرده شعارهای خاص خودشان را مطرح کردند و خواستار جامعه «لاییک» شدند و گفتند در جمیع قوانین حتی قانون احوال شخصی باید، دین را از زندگی مردم دور کرد و به این ترتیب میخواستند رقبای خود را از جبهه خارج کنند و خود ابتکار جنگ را در دست داشته، و در مناطقی که در اختیارشان بود، ادارات جدیدی تاسیس کنند که به جای ادرات دولتی عمل کند و به این ترتیب به تقسیم اداری لبنان کمک کنند.
جالبتر آنکه در این دو هدف (لاییک کردن اجتماع و تاسیس ادارات محلی) افراطیون چپ و راست هماهنگ بودند.
در فاز دوم جنگ که آن را مرحله دوم نامیدیم، اخلاق عمومی به کلی سقوط کرد؛ کشتن بیگناهان، تجاوز به همه سازمانهای انسانی، خراب کردن بیمارستانها، آتش زدن و
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 285
مانع شدن از خاموشی آن، دروغ و تهمت و نشر اخبار مجعول و تحریکآمیز، ربودن بیگناهان و کشتن گرفتاران و عذاب دادن آنها، صفحهای تاریک را در تاریخ بحران لبنان نوشته است. در انظار جهانیان هم، مقاومت فلسطینی اعتبار خود را رفته رفته ضعیف میکرد، جوابی برای جنگ جبل و حمله به دهات مسیحینشین نداشتند. لبنانیهای جهان و دوستانشان هم برای اولین بار علیه فلسطینیها فعالیت میکردند، و مصالح لبنان را خلاف مصلحت نهضت فلسطین معرفی کردند. روابط سوریه با مقاومت فلسطینی روز به روز تیرهتر میشد و تبلیغات خصمانه و تحرکات گوناگون کار را به زد و خورد محدود کشاند. در صیدا و پارهای مناطق دیگر حادثههای تاسفانگیزی پیش آمد که به کشتار بدون انتظار دهها نظامی و افسر سوری منتهی شد. این تحرکات تنها به ارتش سوریه اکتفا نمیکرد، بلکه سازمانهای طرفدار سوریه را نیز به شدت مورد تجاوز قرار داده و خلع سلاح کردند. و حتی سازمانهای سیاسی و شخصیتهای بیطرف را نیز به باد انتقاد گرفته و گاهی مورد طعن وتجاوز قرار میدادند. با این ترتیب هدفهای دشمن در آستانه تحقق کامل بود.
و به راستی اگر تلاشهای مخلصانه و بی امان و فداکارانه آقای صدر نبود که با وجود خطرهای فراوان چندین بار راه دمشق و بیروت را میپیمود، و اگر مقاومت حافظ اسد که به هیچوجه تسلیم وسوسه مشاوران خود نشد، نبود و اگر صلاحاندیشی گروهی از رهبران معتدل مقاومت فلسطینی و بخصوص شخص یاسر عرفات نبود، مصیبت بزرگتر یعنی تصادم بین سوریه و مقاومت فلسطین به وقوع میپیوست و در نتیجه تصفیه دهها هزار فلسطینی تحقق مییافت.
در مرحله دوم جنگ نه تنها این خطر عظیم به چشم میخورد بلکه خطرهای عظیم دیگر نیز در افق پدیدار میشد. این خطرها همان آرزوهای دیرین دشمنان لبنان و فلسطین و دشمنان امت واحد عربی بود.
تقسیم لبنان، پایگاهی برای غرب، پایگاهی برای شرق، نواری مرزی در خدمت اسرائیل، سقوط اخلاق و ارزشها، سقوط مقاومت فلسطینی، بحران حلنشدنی برای سوریه و حتی سقوط سوریه و تقسیم آن و اینها خطرات منتظر بود. سوریه که حاضر به
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 286
پیش روی در لبنان نبود و تصمیم به نابود کردن مقاومت فلسطین نداشت و از سوی دیگر عقبنشینی هم برای او قابلتحمل نبود، راهی جز حضور در لبنان و غرقه شدن در شنهای روان و متحرک آن نداشت. نه ارتش سوریه برای باقی ماندن در لبنان و اداره شوون آن. آمادگی داشت و نه مرم لبنان حاضر به این راه حل بودند. بنابراین حوادث لبنان برای سوریه هم خطرناک بود.
کار تبلیغات و سمپاشی احزاب چپ به جایی رسید که سوریه را حامی منافع اسرائیل و حافظ امنیت آن معرفی میکردند. کشتن یک سوریهای خدمتی بزرگتر از کشتن یک اسرائیلی بود و خرابکاری در صفوف ارتش سوریه یک قهرمانی بزرگ شمرده میشد. این اختلافات به همه جای جهان کشانده میشد. عربها نیز جنگ سرد و گرم خود را در لبنان شدت میدادند. پارتیزانهای مزدور عراق و لیبی، تبلیغات روزنامههای وابسته جهان عرب را دامن میزد. رفته رفته بیم آن میرفت که جنگ میان اعراب در میدان لبنان شعلهور شود و دیگران به تماشا اکتفا کنند.
وظیفهشناسی و اعمال روشهای منطقی کاری بس خطرناک بود. زمانی که به اختلافات دو برادر دامن زده میشود وظیفه هر مسلمان سعی در خاموش کردن آن، حفظ یا ایجاد صلح است نه افروختن آتش جنگ. آقای صدر در این شرایط بحرانی و خطرناک، از افراد نادری بود که میگفت نباید این اختلافات ادامه یابد. این اختلافات توطئه اسرائیل و استعمار بینالمللی است. هیچکس جز اسرائیل از این اختلافات استفاده نمیکند و به همین دلیل افراد مسلح «امل» که در کنار مقاومت فلسطین بودند و یاور مخلص آنان، با لبیک به این نداهای مخلصانه و نیز با فعالیتهای پیگیری که در راه اجرای آن به عمل میآوردند و حتی به آغوش خطر نیز میرفتند، باعث شدند که کار بالاخره به نتیجه رسد، ولی خسارتهای غیرقابل جبرانی به لبنان و نهضت مقاومت و سوریه و همه اعراب وارد آمد. به جرات میتوان گفت که مرحله دوم جنگ لبنان اجتنابپذیر بود. اما چپ و راست تندرو در این توطئه شوم همدست و اجراکننده یک توطئه جهانی شدند و بحران و فاجعه را آفریدند.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 287