فصل سوم : گفتگـو

مرحله دوم

‏با در هم پیچیده شدن تومار مرحله اول و درهم‌ شکسته شدن توطئه‌ها و طمع‌ها و ‏‎ ‎‏نقشه‌های دور و دراز، کاملاً روشن شد که سوریه ضمانت پیروزی اراده ملی لبنان و ‏‎ ‎‏حافظ وجود مقاومت فلسطین است و در صورت ادامه این ارتباط و همکاری، هیچ ‏‎ ‎‏نقشه استعماری قابل اجرا نخواهد بود. لذا بر صحیفه اهداف مرحله دوم جنگ لبنان، ‏‎ ‎‏برهم زدن این وابستگی و اتحاد، نوشته شد. و به همین دلیل در هر دو طرف نزاع، ‏‎ ‎‏مساعی پیگیری در اجرای این هدف مشاهده می‌شود.‏

‏در حالی که تندروهای چپ و راست هر دو سعی می‌کردند تلاشهایی را که برای ‏‎ ‎‏تشکیل کابینه صورت می‌گرفت، خنثی کنند و هر دو با شدت «وثیقه دستوری» را به باد ‏‎ ‎‏انتقاد گرفتند، در برابر سوریه روش متفاوتی را در پیش گرفتند. ‏

‏چپهای افراطی اعلام می‌کردند که سوریه درصدد است قیمومیت خود را نسبت به ‏‎ ‎‏مقاومت فلسطین تثبیت کند و لذا به این وسیله چریک‌های ساده‌بین فلسطینی را که ‏‎ ‎‏لبنان را آخرین پایگاه مبارزه خود می‌دانستند، علیه سوریه تحریک می‌کردند. ‏

‏متاسفانه کمونیستها تا سطح رهبری مقاومت فلسطین و بخصوص در بخش روابط ‏‎ ‎‏عمومی ‌و تبلیغات آن رخنه کرده بودند و با وضع عجیبی این افکار را در بین فلسطینیها ‏‎ ‎‏و همه جهان عرب پخش می‌کردند. در مقابل تندروهای راست با اطاعت و هماهنگی، ‏‎ ‎‏سعی کردند سوریه را علیه چپ‌گرایان و مقاومت فلسطین بشورانند. ‏

‏کابینه‌ای که طبق بند پذیرفته شده و تغییر یافته قانون اساسی و برای اجرای ‏‎ ‎‏اصلاحات لازم بود، تشکیل نشد. ارتش لبنان به هم می‌ریخت و دستجات نظامی ‏‎ ‎‏‌گوناگون و متفرق مذهبی به وجود می‌آمد. و هر قسمت علیه قسمتهای دیگر آماده ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 284
‏جنگ می‌شد. روابط ارتش و رئیس‌جمهور تیره شد. زیرا او روش بی‌طرف فرماندهی را ‏‎ ‎‏در برابر حوادث نمی‌پذیرفت، یک انقلاب نظامی‌ به صورت نمایشنامه‌ای انجام پذیرفت ‏‎ ‎‏و استعفای رئیس‌جمهور را خواهان شد. رئیس‌جمهور دار و دسته خود را از شمال به ‏‎ ‎‏بیروت منتقل کرد و در اطراف قصر جمهور به جرائم هولناکی دست زد. ‏

‏سازمانهای دیگر دولتی یکی پس از دیگری فروریخت، تحریکات بالا گرفت، ‏‎ ‎‏تیراندازی‌های بی‌هدف شروع شد. دهات جبل لبنان حالت تشنج به خود گرفت و ‏‎ ‎‏سپس جنگ در قسمت مسیحی‌نشین جبل و در منطقه هتلهای بیروت، با شدت بیشتری شعله‌ور گردید. با تلاشهای شبانه‌روزی آقای صدر سوریه سعی کرد از این جنگ که صورت مذهبی محض داشت و به عنوان «مسیحی‌کشی با کمک سوریه» تلقی می‌شد جلوگیری کند. سوریه می‌دانست که اگر این جنگ ادامه یابد و بخصوص اگر کمکهای خود را به جبهه احزاب چپ مقاومت فلسطین ادامه دهد، ممکن است سبب دخالت غرب و حمایت نظامی‏‎ ‎‏‌آنان از اسرائیل گردد. و چون انذار و نصیحت سوریه مورد قبول جنگجویان فلسطینی و احزاب چپ قرار نگرفت، روابط میان آنان تیره شد و در نتیجه ‏‎ ‎‏جبهه ملی لبنانی هم وحدت خود را از دست داد، زیرا جمعی از آنها که نماینده ‏‎ ‎‏مسلمانان غیرحزبی بودند این فصل از جنگ را محکوم می‌کردند. ‏

‏احزاب چپ از این اختلافات سوء‌استفاده کرده شعارهای خاص خودشان را مطرح ‏‎ ‎‏کردند و خواستار جامعه «لاییک» شدند و گفتند در جمیع قوانین حتی قانون احوال ‏‎ ‎‏شخصی باید، دین را از زندگی مردم دور کرد و به این ترتیب می‌خواستند رقبای خود ‏‎ ‎‏را از جبهه خارج کنند و خود ابتکار جنگ را در دست داشته، و در مناطقی که در ‏‎ ‎‏اختیارشان بود، ادارات جدیدی تاسیس کنند که به جای ادرات دولتی عمل کند و به ‏‎ ‎‏این ترتیب به تقسیم اداری لبنان کمک کنند.‏

‏جالبتر آنکه در این دو هدف (لاییک کردن اجتماع و تاسیس ادارات محلی) ‏‎ ‎‏افراطیون چپ و راست هماهنگ بودند. ‏

‏در فاز دوم جنگ که آن را مرحله دوم نامیدیم، اخلاق عمومی ‌به کلی سقوط کرد؛ ‏‎ ‎‏کشتن بیگناهان، تجاوز به همه سازمانهای انسانی، خراب کردن بیمارستانها، آتش زدن و ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 285
‏مانع شدن از خاموشی آن، دروغ و تهمت و نشر اخبار مجعول و تحریک‌آمیز، ربودن ‏‎ ‎‏بی‌گناهان و کشتن گرفتاران و عذاب دادن آنها، صفحه‌ای تاریک را در تاریخ بحران ‏‎ ‎‏لبنان نوشته است. در انظار جهانیان هم، مقاومت فلسطینی اعتبار خود را رفته رفته ‏‎ ‎‏ضعیف می‌کرد، جوابی برای جنگ جبل و حمله به دهات مسیحی‌نشین نداشتند. ‏‎ ‎‏لبنانیهای جهان و دوستانشان هم برای اولین بار علیه فلسطینی‌ها فعالیت می‌کردند، و ‏‎ ‎‏مصالح لبنان را خلاف مصلحت نهضت فلسطین معرفی کردند. روابط سوریه با مقاومت ‏‎ ‎‏فلسطینی روز به روز تیره‌تر می‌شد و تبلیغات خصمانه و تحرکات گوناگون کار را به ‏‎ ‎‏زد و خورد محدود کشاند. در صیدا و پاره‌ای مناطق دیگر حادثه‌های تاسف‌انگیزی ‏‎ ‎‏پیش آمد که به کشتار بدون انتظار دهها نظامی ‌و افسر سوری منتهی شد. این تحرکات ‏‎ ‎‏تنها به ارتش سوریه اکتفا نمی‌کرد، بلکه سازمانهای طرفدار سوریه را نیز به شدت مورد ‏‎ ‎‏تجاوز قرار داده و خلع سلاح کردند. و حتی سازمانهای سیاسی و شخصیتهای بیطرف ‏‎ ‎‏را نیز به باد انتقاد گرفته و گاهی مورد طعن وتجاوز قرار می‌دادند. با این ترتیب ‏‎ ‎‏هدفهای دشمن در آستانه تحقق کامل بود.‏

‏و به راستی اگر تلاشهای مخلصانه و بی امان و فداکارانه آقای صدر نبود که با ‏‎ ‎‏وجود خطرهای فراوان چندین بار راه دمشق و بیروت را می‌پیمود، و اگر مقاومت ‏‎ ‎‏حافظ اسد که به هیچ‌وجه تسلیم وسوسه مشاوران خود نشد، نبود و اگر صلاح‌اندیشی ‏‎ ‎‏گروهی از رهبران معتدل مقاومت فلسطینی و بخصوص شخص یاسر عرفات نبود، ‏‎ ‎‏مصیبت بزرگتر یعنی تصادم بین سوریه و مقاومت فلسطین به وقوع می‌پیوست و در ‏‎ ‎‏نتیجه تصفیه دهها هزار فلسطینی تحقق می‌یافت. ‏

‏در مرحله دوم جنگ نه تنها این خطر عظیم به چشم می‌خورد بلکه خطرهای عظیم ‏‎ ‎‏دیگر نیز در افق پدیدار می‌شد. این خطرها همان آرزوهای دیرین دشمنان لبنان و ‏‎ ‎‏فلسطین و دشمنان امت واحد عربی بود. ‏

‏تقسیم لبنان، پایگاهی برای غرب، پایگاهی برای شرق، نواری مرزی در خدمت ‏‎ ‎‏اسرائیل، سقوط اخلاق و ارزشها، سقوط مقاومت فلسطینی، بحران حل‌نشدنی برای ‏‎ ‎‏سوریه و حتی سقوط سوریه و تقسیم آن و اینها خطرات منتظر بود. سوریه که حاضر به ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 286
‏پیش روی در لبنان نبود و تصمیم به نابود کردن مقاومت فلسطین نداشت و از سوی ‏‎ ‎‏دیگر عقب‌نشینی هم برای او قابل‌تحمل نبود، راهی جز حضور در لبنان و غرقه شدن ‏‎ ‎‏در شنهای روان و متحرک آن نداشت. نه ارتش سوریه برای باقی ماندن در لبنان و اداره ‏‎ ‎‏شوون آن. آمادگی داشت و نه مرم لبنان حاضر به این راه حل بودند. بنابراین حوادث ‏‎ ‎‏لبنان برای سوریه هم خطرناک بود.‏

‏کار تبلیغات و سم‌پاشی احزاب چپ به جایی رسید که سوریه را حامی ‌منافع ‏‎ ‎‏اسرائیل و حافظ امنیت آن معرفی می‌کردند. کشتن یک سوریه‌ای خدمتی بزرگتر از ‏‎ ‎‏کشتن یک اسرائیلی بود و خرابکاری در صفوف ارتش سوریه یک قهرمانی بزرگ ‏‎ ‎‏شمرده می‌شد. این اختلافات به همه جای جهان کشانده می‌شد. عربها نیز جنگ سرد و گرم خود را در لبنان شدت می‌دادند. پارتیزانهای مزدور عراق و لیبی، تبلیغات ‏‎ ‎‏روزنامه‌های وابسته جهان عرب را دامن می‌زد. رفته رفته بیم آن می‌رفت که جنگ میان ‏‎ ‎‏اعراب در میدان لبنان شعله‌ور شود و دیگران به تماشا اکتفا کنند. ‏

‏وظیفه‌شناسی و اعمال روش‌های منطقی کاری بس خطرناک بود. زمانی که به ‏‎ ‎‏اختلافات دو برادر دامن زده می‌شود وظیفه هر مسلمان سعی در خاموش کردن آن، ‏‎ ‎‏حفظ یا ایجاد صلح است نه افروختن آتش جنگ. آقای صدر در این شرایط بحرانی و ‏‎ ‎‏خطرناک، از افراد نادری بود که می‌گفت نباید این اختلافات ادامه یابد. این اختلافات ‏‎ ‎‏توطئه اسرائیل و استعمار بین‌المللی است. هیچکس جز اسرائیل از این اختلافات ‏‎ ‎‏استفاده نمی‌کند و به همین دلیل افراد مسلح «امل» که در کنار مقاومت فلسطین بودند و یاور مخلص آنان، با لبیک به این نداهای مخلصانه و نیز با فعالیتهای پیگیری که در راه ‏‎ ‎‏اجرای آن به عمل می‌آوردند و حتی به آغوش خطر نیز می‌رفتند، باعث شدند که کار ‏‎ ‎‏بالاخره به نتیجه رسد، ولی خسارتهای غیرقابل جبرانی به لبنان و نهضت مقاومت و ‏‎ ‎‏سوریه و همه اعراب وارد آمد. به جرات می‌توان گفت که مرحله دوم جنگ لبنان ‏‎ ‎‏اجتناب‌پذیر بود. اما چپ و راست تندرو در این توطئه شوم همدست و اجراکننده یک ‏‎ ‎‏توطئه جهانی شدند و بحران و فاجعه را آفریدند.‏

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 287