نامه (2)

‏‏بسم‌الله‏‎[1]‎

‏‏دوست و برادرم، سلام گرم مرا بپذیر امیدوارم که شما و فاطی و نور دیده در ‏‎ ‎
‏‎

‏‏آقای نفری، آزاد شد و اکنون در سوریه هست و به زودی به لبنان برخواهد گشت ‏‎ ‎‏ولی درباره او دیگر اقدامی ‌نکنید، آقای صدر حالشان خوبست، مبارزه در ماکزیمم اوج ‏‎ ‎‏خود به پیش می‌رود تعلیمات نظامی‌ در جریان است، وقت زیاد من صرف این کارها ‏‎ ‎‏می‌شود دولت خیلی نرم شده، ترسیده و خواستار مصالحه است. شخصیت‌های بزرگی ‏‎ ‎‏را نزد آقای صدر فرستادند که او نزد رئیس‌جمهور فرنجیه برود، اما امام موسی ‏‎ ‎‏نپذیرفت ولی رئیس‌جمهور همچنان باب مصالحه را بازنگهداشته و می‌گوید که تمام ‏‎ ‎‏مطالبات شیعه را قبول دارد و می‌پردازد و حتی برای بعضی از آنها اقدام کرده و تقریباً ‏‎ ‎‏کمی ‌جلب توجه نموده است اما ما می‌ترسیم که خدعه‌ای در کار باشد لذا با تمام ‏‎ ‎‏قدرت به دنبال تنظیم و کار تعلیمات خود هستیم، به هر حال ضرر نخواهیم کرد.‏

‏‏دیروز شنیدم که صادق و صادق‏‎[2]‎‏ در پاریس جمع‌اند لذا دو ساعتی سعی کردم تلفن ‏‎ ‎‏کنم و تلفن کردم ولی خط میسر نشد و متاسفم که نتوانستم با صادقین تماسی بگیرم. ‏‎ ‎‏امیدوارم سفرتان به پاریس و لندن به خوشی و موفقیت گذشته باشد.‏

‏‏جوانی که حاصل این نامه است به نام حمید جوان خوبی است توسط آقای جلال ‏‎ ‎‏فارسی به من معرفی شده و برای جلال کتابی از عربی به فارسی ترجمه کرده در ایران ‏‎ ‎‏نیز کم و بیش با شریعتی و دیگران در تماس بود. البته من شخصاً جز این اطلاعی از او ‏‎ ‎‏ندارم معرف او آقا جلال است ولی تا آنجا که من او را دیده‌ام جوان خوبی است. ‏‎ ‎‏حمید می‌خواهد به آلمان بیاید که کار کند و به شما در کارهایتان کمک کند عربی ‏‎ ‎‏می‌داند و می‌تواند ترجمه کند و می‌توانید از او استفاده کنید. آقا جلال 1000 تومن به ‏‎ ‎‏او داد که بیاید و از من هم 500 دلار قرض گرفته تا به آلمان بیاید وقتی که پول داشت ‏‎ ‎‏500 دلار مرا به شما خواهد پرداخت. بنابراین خواهش دارم تا آنجا که می‌توانید برای ‏‎ ‎‏پیدا کردن کار او را راهنمایی کنید. او پاسپورت پاکستانی دارد، اردو هم می‌داند و شاید ‏‎ ‎

‎

‎

‎

‏‏صلاح باشد که اصلاً او را با بچه‌های ایرانی مخلوط نکنید و کسی نداند که او در ایران ‏‎ ‎‏بوده است تا بتواند بهتر کار کند. (اگر صلاح دیدید) به هر حال برای معرفی از من ‏‎ ‎‏خواهش کرد که کسی را به او معرفی کنم. صلاح دیدم که نزد شما بیاید و هرطور که ‏‎ ‎‏صلاح می‌دانید به او کمک کنید که کار پیدا کند. با درک اینکه با جلال تماس دارد و ‏‎ ‎‏مرید اوست و درباره جلال من با او هیچ صحبتی نکرده‌ام و شناخت من از او ‏‎ ‎‏محدود‏‎ ‎‏است ولی هیچ نقطه ضعفی از او ندیده‌ام. امیدوارم که در کار و زندگی و همه ‏‎ ‎‏چیز موفق و پیروز باشید. از قول من به همه دوستان خیلی خیلی سلام برسانید.‏

‏‏ارادتمند همیشگی شما مصطفی چمران‏

‏‏* * *‏

‏‎

• . تاریخ تقریبی نامه: تابستان سال 1353.
• . منطور من و صادق قطب‌زاده است.