فصل چهارم : نامه های دکتر چمران... اسناد و مدارک

نامه (5)

‏بسم‌الله‏‎[1]‎

‏صادق مهربانم نمی‌توانم چیزی بنویسم ـ زیرا اگر بخواهم قلب خود را باز کنم باید ‏‎ ‎‏با اشک و خون بنویسم و این کار الآن مقدورم نیست.‏

‏چقدر دلم گرفته، چقدر پژمرده‌ام زیر کوهی از دروغ و غم فشرده می‌شوم و مسوولیت ‏‎ ‎‏بزرگی که بر دوشم گذاشته شده است سنگینی می‌‌کند، افتان خیزان برای ادای وظیفه ‏‎ ‎‏قدم برمی‌دارم و آرام و آرام به سوی سرنوشتی مجهول به پیش می‌روم دلم برای تو ‏‎ ‎‏خیلی تنگ شده است، تا راز و نیاز قلبی خود را با تو باز کنم از ظلم‌ها و ستم‌ها از ‏‎ ‎‏خیانت‌ها و جنایت‌ها سخن بگویم و شهادت بهترین و صمیمی‌ترین دوستان خود را ‏‎ ‎‏بازگو کنم و فقر و درماندگی و گرسنگی محرومین را بگویم، و رسالت سخت آینده را ‏‎ ‎‏گوشزد کنم...‏

‏حال ما به طور نسبی خوب است، فشارهای کشنده و خردکننده فروکش کرده است ‏‎ ‎‏چپ در حال سقوط است، زیر فشار سوریه در حال خرد شدن است.‏

‏من در رفتنم و فرصت نشستن و نوشتن ندارم در حالیکه تو در قلب منی سلام ‏‎ ‎‏آتشین مرا به خانواده و دوستان نزدیک برسان.‏

‏برادرت ـ مصطفی‏

‏* * *‏

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 327

  • . تاریخ تقریبی نامه: سال 1355.