بسمالله
برادرم سلام گرم مرا بپذیر. از میان رعد و برق و انفجارات و دریایی از خون و طوفانی از اتهامات ناروا و تبلیغات زهرآگین دروغین این نامه را مینویسم تا کم و بیش از اوضاع آشفته لبنان با خبر شوی...
بیش از 15 ماه است که لبنان در آتشی سوزان میسوزد. بیش از 30000 کشته و صدهزار مجروح و میلیاردها دلار خسارت و تخریب کلی بیروت و قسمتی مهم از لبنان و نتیجه این جنگهای داخلی هنوز مبهم است و به احتمال قوی به تقسیم لبنان و سیطره اسرائیل بر جنوب لبنان خواهد انجامید.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 333
این جنگ خانمانسوز دارای دلایل داخلی و همچنین دلائل خارجی است. دلایل داخلی مهمتر از همه ظلم و ستم هیئت حاکمه مارونی و عدم عدالت اجتماعی و اختلاف طبقاتی شدید، محرومیت اکثریت قریب به اتفاق مردم، امتیازات خاص سیاسی اقتصادی نظامی برای طایفه مارونی، سیستم برتریطلبی طایفی، عدم برابری مردم در مقابل قانون، عدم امکانات و مجال مساوی برای اکثریت مردم در همه امور حتی سربازی!
سیستم فئودالی حاکم بر قسمت اعظم لبنان، 450 هزار مارونی مسلط بر همهچیز و حدود یک میلیون شیعه فقیر و محروم...
این دلایل داخلی باعث نارضایتی اکثریت مردم و تظاهرات همگانی محرومین بود که از چند سال پیش برای کسب حقوق اولیه خود مبارزه میکردند ولی این مبارزات در کادر اصول پارلمانی و توازن قوای داخلی لبنان بود و به هیچوجه به خودی خود باعث انفجار نمیشد ولی دلایل خارجی از این زمینه مساعد و نارضایتی تودهها استفاده کرد و برای مصالح خاصی لبنان را به این روز تیره کشانید... مسائل خاورمیانه، پیچیده و مشکل و فراوان است، مسئله اعراب و اسرائیل، حل مشکلات فلسطین، مسئله نفت، قبول اسرائیل و فشار برای مصالحه با اسرائیل، عدم تمکین مقاومت فلسطین در مقابل خواستههای آمریکا و اسرائیل... همه مسائلی است خارجی که لبنان در گرداب هولناک این مسائل فروافتاده و هر روز بیشتر و بیشتر غرق میشود.
امریکا به رهبری دکتر کیسینجر یهودی نسب بعد از چند سال زحمت توانست اتفاقیه سینا را به امضاء سادات برساند و بین مصر و اسرائیل مصالحه برقرار سازد. اما سوریه موافقت نکرد و حاضر نشد به آن قیمت رخیص، اتفاقیه جولان را امضاء کند، بنابراین تادیب سوریه از نظر آمریکا ضروری بود. مقاومت فلسطین و یا لااقل تادیب و تضعیف رهبران آن نیز از نظر آمریکا و اسرائیل واجب بود... لذا توطئهای بزرگ توسط آمریکا و اسرائیل نقشهریزی شد که دکتر کیسینجر رسماً به آن اعتراف دارد... تا در لبنان ایجاد انفجار کرده مقاومت را وارد صحنه معرکه کند و احتمالاً از بین ببرد.... در ماههای اول انفجار، مقاومت فلسطین ماهرانه خود را کنار کشید، و حتی وقتی کتائب
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 334
به منطقه فلسطینی تل زعتر حمله کردند، احزاب چپ با تحریک مقاومت از منطقه شیاح که شیعهنشین و غیرمسلح و خارج معرکه بود به منطقه مسیحی عینالرمانه حمله کردند و لذا جنگ داخلی لبنانی فلسطینی از منطقه تل زعتر، به جنگ لبنانی، لبنانی در منطقه شیاح منتقل شد و شیعیان با قبول همه خسارات جانی و مالی جنگ برای محافظت از مقاومت فلسطین، جنگ را تحمل کردند و دم نزدند و شیاح به کلی ویران شد و به صحنه مبارزه جنگندگان مبدل گردید. در این دوران مقاومت سعی میکرد که در لبنان آرامش برقرار کند و از انفجار جلوگیری نماید، زیرا انفجار خواه و ناخواه پای مقاومت را به صحنه میکشید و آن را به سلاخخانه میبرد... و خطر تصفیه سپتامبر اردن را در اذهان زنده میکرد... ولی احزاب چپ و سازمانهای فدایی «رفض» همیشه برخلاف میل مقاومت به جنگ دامن میزدند و با انواع حیله و فریب هر روز آتشی میافروختند و مسیحیان کتائبی نیز که بر حسب توطئه آمریکایی و اسرائیلی خواهان انفجار و جنگ و بالاخره تقسیم بودند. در تمام این مدت نقش امام موسی صدر ایجاد آرامش و قبول آتشبس و دفاع از مقاومت و جلوگیری از انفجار بود و اغلب اوقات به تقاضای مقاومت برای جلوگیری از بحران وارد صحنه میشد تا خطر انفجار را تخفیف دهد و یا مسئله را حل کند.
بر اثر اشتباهات فراوانی که صورت گرفت جنگ به صورت جنگ مذهبی و دینی درآمد و مسلمان و مسیحی را ـ هر مسیحی را فقط بر اثر شناسنامه میکشت و مسیحی نیز هر مسلمانی را فقط به خاطر این که مسلمان است ذبح میکرد ـ و این سبب شد که همه مسیحیان برای دفاع از حیات و موجودیت خود اطراف کتائب جمع آیند و بالاخره فلسفههای تند و افراطی مسیحی ضدمسلمان به وجود آید ـ در میان مسلمانان نیز احزاب چپ که فطرتاً مخالف دین و مذهب هستند و مذهب را ارتجاع میدانند کاسه گرمتر از آش شده به نام مذهب تبلیغات کرده و مردم را به نام مذهب و به خصوص به اسم شیعه تحریک میکردند و به جنگ وامیداشتند و این فقط برای سوءاستفاده از احساسات مذهبی مردم مسیحی و مسلمان بود که آتشافروزان از آن استفاده میکردند ـ و حتی بر اثر توصیه توطئهگران خارجی این نوع جنگهای روانی و مذهبی طراحی و
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 335
تشویق میشد.
حدود 6 ماه پیش ـ قدرت کتائب فزونی گرفت و بعضی مناطق مسلماننشین نظیر «حیغوارنه» و «حیسبنای» را تصفیه کرد ـ با چند هزار جنگنده این مناطق را محاصره نمود و پس از پیروزی جنگجویان منطقه را گشته و خانههای مهم را خراب کرده و بقیه موجودین را از منطقه کوچ داده و در آن مناطق اثری از مسلمان باقی نگذاشت.
و در این وقت منطقه مسلماننشین تل زعترکه تقریبا نیمی شیعه و نیمی فلسطینی بودند مدت دو ماه در محاصره بود و حتی نان و دوا به آنها نمیرسید و فقر و گرسنگی کارد را به استخوان رسانده بود. منطقه شیعهنشین بزرگ برج حمود و نبعه نیز در این مدت همچنان تحت محاصره شدید بود و به آنان غذا و دوا و اسلحه نمیرسید. مجروحین بسیار ساده میمردند و در نبعه و برج حمود حتی جراح و مریضخانه وجود نداشت و هر روز دهها نفر مجروح بر اثر خونریزی میمردند. حتی اکنون نیز تنها وسیله جراحی مریضخانه موقت کوچکی است که امام موسی با کمک بعضی دکترهای فرانسوی ایجاد کرده است و تا به حال چندین هزار عمل جراحی انجام گرفته و حیات آنها را تامین کرده است.
مقاومت فلسطین برای دفاع از تل زعتر خواستار قطع محاصره تل زعتر شد و 24 ساعت نیز اولتیماتوم داد که اگر کتائب حلقه محاصره را برای حمل نان و آرد باز نکند وارد جنگ خواهد شد. البته کتائب این اولتیماتوم را نپذیرفت و لذا مقاومت وارد جنگ شد و جنگندگان مقاومت روز اول وارد «حورش ثابت» شدند که نزدیک تل زعتر است. چهار روز جنگ ادامه یافت و اسلحه سبک و سنگین به کار افتاد و خسارات زیادی به طرفین وارد آمد ولی مقاومت نتوانست حلقه محاصره تل زعتر را بشکند و لذا جنگ بدون نتیجه پایان یافت.
در مسلخ و کرنتینا ـ تا آن موقع مقاومت فلسطین هیبتی فراوان داشت و طرفین فکر میکردند اگر مقاومت وارد معرکه شود در عرض یک روز قادر است که کتائب را به زانو در آورد ـ ولی عدم پیروزی مقاومت در تل زعتر سبب شد که معنویات کتائب به حد زیادی بالا رود و روحیه مسلمانان ضعیف گردد. بعد از این واقعه، هجوم شدید
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 336
کتائب به دو منطقه مسلمان مسلخ و کرنتینا شروع شد. مقاومت و احزاب چپ اعلام کردند که محال است این دو منطقه سقوط کند ولی متاسفانه بعد از دو روز جنگ سخت سقوط کرد و قتلعام مسلمانها شروع شد و مسیحیان با خشونت و وحشیگری بیش از حد هرکه را یافتند کشتند و خانهها را آتش زدند و با تراکتور خانههای مخروبه را با خاک یکسان کردند و بر اجساد کشتگان رقصیدند و شامپانی نوشیدند و این پیروزی بزرگ را جشن گرفتند. روحیه مسلمانان به حدی ضعیف شده بود که حدی بر آن نبود. امیدشان به مقاومت هم قطع شده بود. نخستوزیر مسلمانان رشید کرامی نیز استعفا داد و گفت قادر به هیچ عملی نیست و نمیخواهد با دست بسته مسوولیت این کشتارها و شکستها را تحمل کند. آخرین امید مسلمانها یعنی وجود رشید کرامی در هیئت حاکمه نیز از بین رفت.
* * *
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 337