با از بین رفتن ارتش و پلیس و ژاندارم، امنیت لبنان به کلی از بین رفت. کنترل جنگ و قتل و غارت محال شد. هر تفنگ به دستی از فرصت استفاده کرده دست به دزدی و جنایت میزد. کمتر خانهای بود که مسلحین از حوالی آن عبور بکنند و غارت نشود احزاب و حتی سازمانهای فدایی فلسطین و جای تاسف و حتی مقاومت دست به سرقت و غارت زدند. ابتدا مسلمانان اموال مسیحیان را غارت میکردند ولی بعد همهکس چه مسیحی چه مسلمان مشمول غارت و سرقت میشد. اگر کسی از شیاح خانه خود را ترک میگفت تا از بمبارانهای مرگزا در امان باشد فوراً اموالش به غارت میرفت! ناراحتیهای عمومی بالا گرفت! اما کسی قدرت نداشت در مقابل مسلحین اعتراض کند. مسلحین نیز احتیاج به پول و غذا و ذخیره داشتند و راه دیگری جز سرقت نبود! (گو اینکه سازمانها و احزاب بزرگ میلیونمیلیون از دولتهای خارجی میگرفتند) برای امنیت جانی و مالی در لبنان هیچ چاره دیگری جز قدرت یک کشور خارجی به نظر نمیرسید. بین دولتهای خارجی سوریه امتداد طبیعی لبنان بود و به علاوه روابطش با مقاومت و جنگهای قهرمانانهاش با اسرائیل سبب شده بود که سوریه بیش از هر کشور دیگری مورد توجه قرار بگیرد. از اینجا درخواست تداخل سوری و «مبادرت سوریه» مطرح شد و همه بزرگان مسلمان منجمله رهبر مقاومت ابوعمار و رئیس مجلس شیعیان آقای صدر و مفتی سنیها شیخ حسن خالد طرفدار مداخله مجدد سوریه در لبنان شدند. ولی احزاب چپ و رهبر آنها جنبلاط از آشوب موجود در لبنان
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 344
استفاده میکردند و با تداخل سوریه مخالف بودند و تظاهرات زیادی ضد سوریه به راه انداختند و حتی اختلافات جزئی و ناراحتیهای قدیمی بین مقاومت و سوریه را دامن زدند و جناحی از مقاومت را نیز ضد سوریه برانگیختند و در بیروت به سازمان صاعقه، سازمان وابسته به سوریه حمله کردند و یک بار در صبرا (مرکز فدائیان)، دو نفر از افسران عالیرتبه سوری که از طرف حافظ اسد مامور مذاکره با رهبران مقاومت بودند، مورد هجوم جبهه شعبیه (سازمان فدائیان چپی جورج حبش) قرار گرفته کشته شدند و یک بار دیگر در راه فرودگاه حدود 10 نفر از سازمان صائقه به دست جبهه رفض کشته شدند و صاعقه با اسلحه سنگین مراکز این سازمانهای افراطی را بمباران کرد و البته واضح است که در جنگهای خیابانی، مردم بیگناه، زن و بچه به مراتب بیشتر و زودتر از جنگندگان کشته میشوند. این جنگها سبب شد که عدهای از مردم بیگناه زیر گلولههای سنگین و راکتهای سوریه تلف شوند که خواهناخواه انعکاس بدی داشت.
از همه مهمتر خطر انفجار بین مقاومت و سوریه بود. امام موسی صدر معتقد بود که این انفجار بین مقاومت و سوریه مصیبتی بزرگ و خیانتی عظیم است و به هر وسیله ممکن باید جلوی انفجار را گرفت. برای این منظور 7 بار به سوریه سفر کرد و با حافظ اسد و مسوولین سوری ملاقات نمود (در خلال چند ماه) و بالاخره ابوعمار را نزد حافظ اسد برد و بین آنها آشتی داد و از آنها خواست که همه مشکلات خود را بیپرده به هم بازگو کنند و راه حل منطقی بیابند. امام موسی بعد از پیروزی این وساطت، مورد بغض و حقد و هجوم شدید جنبلاط و احزاب افراطی چپ و سازمانهای فدایی رفض (جبهه شعبیه جورج حبش، جبهه التحریر عربیه متعلق به عراق، جبهه الشعبیه قیادةالعامةو جبهه الشعبیه فلسطین) قرار گرفت و روزنامههای چپ و رادیوهای وابسته به آنها از هیچ فحش و اتهام و هجومی دریغ نکردند.
حرکةالمحرومین به رهبری آقای صدر اعلام کرده بود که فقط برای سه چیز اسلحه به دست میگیرد، 1ـ برای بقای لبنان واحد و ضد تقسیم لبنان 2ـ برای دفاع از جنوب ضد اسرائیل 3ـ برای دفاع از موجودیت مقاومت فلسطین ضد هر نوع تصفیهای... و لذا برای سیاستبازیها یا مکاسب و تعداد زیادتری از وزیر و وکیل اسلحه به دست
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 345
نخواهد گرفت و همچنین فتوا داد کشتار بین مسلمانان، بین مقاومت و سوریه حرام است و هر کس که به این قتل و انفجار دامن میزند خیانت میکند. امام موسی معتقد بود که تغییر نظام و مکاسب و غیره وقتی مفید است که لبنانی وجود داشته باشد، اما امروز بقاء لبنان در خطر نیستی و زوال است. تقسیم لبنان و بعد سیطره اسرائیل بر جنوب لبنان مطرح است در این صورت پرداختن به اکتسابات حزبی یا طایفی توجه به رنگ دیوار است وقتی که خانه از پایبست ویران است! اما احزاب چپ، حزب کمونیست و سازمانهای فلسطینی رفض در خلال این جنگ، استفادههای کلانی برده بودند. علاوه بر پول و سرقت و اسلحه مفت از خارج... عده زیادی عضوگیری کرده بودند و در روزگاری که آدم بیسلاح محکوم به مرگ و ذلت است و هر بیچاره فلکزدهای برای حمایت جان خود و کسان خود احتیاج به اسلحه دارد، این احزاب و سازمانهای فدایی با تقدیم اسلحه و پول ماهیانه هزارهزار از جوانان را به خود جلب کردند و قدرتی کسب نمودند و عده زیادی از این بیچارگان را به دم گلوله دادند... بنابراین هرج و مرج موجود به نفع احزاب و سازمانها بود و اینان وحشتی از تقسیم لبنان و یا دخول اسرائیل نداشتند و حتی علناً شعار میدادند اگر اسرائیل بر جنوب مسلط شود آنگاه جنوب و فلسطین را با هم آزاد میکنیم! و یا اگر آمریکا وارد شود ویتنامی دیگر خلق مینماییم!
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 346