فصل چهارم : نامه های دکتر چمران... اسناد و مدارک

اختلاف بین مقاومت و سوریه

‏با از بین رفتن ارتش و پلیس و ژاندارم، امنیت لبنان به کلی از بین رفت. کنترل جنگ و ‏‎ ‎‏قتل و غارت محال شد. هر تفنگ به دستی از فرصت استفاده کرده دست به دزدی و ‏‎ ‎‏جنایت می‌زد. کمتر خانه‌ای بود که مسلحین از حوالی آن عبور بکنند و غارت نشود ‏‎ ‎‏احزاب و حتی سازمان‌های فدایی فلسطین و جای تاسف و حتی مقاومت دست به ‏‎ ‎‏سرقت و غارت زدند. ابتدا مسلمانان اموال مسیحیان را غارت می‌کردند ولی بعد ‏‎ ‎‏همه‌کس چه مسیحی چه مسلمان مشمول غارت و سرقت می‌شد. اگر کسی از شیاح ‏‎ ‎‏خانه خود را ترک می‌گفت تا از بمباران‌های مرگ‌زا در امان باشد فوراً اموالش به غارت ‏‎ ‎‏می‌رفت! ناراحتی‌های عمومی ‌بالا گرفت! اما کسی قدرت نداشت در مقابل مسلحین ‏‎ ‎‏اعتراض کند. مسلحین نیز احتیاج به پول و غذا و ذخیره داشتند و راه دیگری جز ‏‎ ‎‏سرقت نبود! (گو این‌‌که سازمان‌ها و احزاب بزرگ میلیون‌میلیون از دولت‌های خارجی ‏‎ ‎‏می‌گرفتند) برای امنیت جانی و مالی در لبنان هیچ چاره دیگری جز قدرت یک کشور ‏‎ ‎‏خارجی به نظر نمی‌رسید. بین دولت‌های خارجی سوریه امتداد طبیعی لبنان بود و به ‏‎ ‎‏علاوه روابطش با مقاومت و جنگ‌های قهرمانانه‌اش با اسرائیل سبب شده بود که سوریه ‏‎ ‎‏بیش از هر کشور دیگری مورد توجه قرار بگیرد. از این‌جا درخواست تداخل سوری و ‏‎ ‎‏«مبادرت سوریه» مطرح شد و همه بزرگان مسلمان من‌جمله رهبر مقاومت ابوعمار و ‏‎ ‎‏رئیس مجلس شیعیان آقای صدر و مفتی سنی‌ها شیخ حسن خالد طرفدار مداخله مجدد ‏‎ ‎‏سوریه در لبنان شدند. ولی احزاب چپ و رهبر آنها جنبلاط از آشوب موجود در لبنان ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 344
‏استفاده می‌کردند و با تداخل سوریه مخالف بودند و تظاهرات زیادی ضد سوریه به راه ‏‎ ‎‏انداختند و حتی اختلافات جزئی و ناراحتی‌های قدیمی‌ بین مقاومت و سوریه را دامن ‏‎ ‎‏زدند و جناحی از مقاومت را نیز ضد سوریه برانگیختند و در بیروت به سازمان صاعقه، ‏‎ ‎‏سازمان وابسته به سوریه حمله کردند و یک بار در صبرا (مرکز فدائیان)، دو نفر از ‏‎ ‎‏افسران عالی‌رتبه سوری که از طرف حافظ اسد مامور مذاکره با رهبران مقاومت بودند، ‏‎ ‎‏مورد هجوم جبهه شعبیه (سازمان فدائیان چپی جورج حبش) قرار گرفته کشته شدند و ‏‎ ‎‏یک بار دیگر در راه فرودگاه حدود 10 نفر از سازمان صائقه به دست جبهه رفض کشته ‏‎ ‎‏شدند و صاعقه با اسلحه سنگین مراکز این سازمان‌های افراطی را بمباران کرد و البته ‏‎ ‎‏واضح است که در جنگ‌های خیابانی، مردم بی‌گناه، زن و بچه به مراتب بیشتر و زودتر ‏‎ ‎‏از جنگندگان کشته می‌شوند. این جنگ‌ها سبب شد که عده‌ای از مردم بی‌گناه زیر ‏‎ ‎‏گلوله‌های سنگین و راکت‌های سوریه تلف شوند که خواه‌ناخواه انعکاس بدی داشت.‏

‏از همه مهم‌تر خطر انفجار بین مقاومت و سوریه بود. امام موسی صدر معتقد بود که ‏‎ ‎‏این انفجار بین مقاومت و سوریه مصیبتی بزرگ و خیانتی عظیم است و به هر وسیله ‏‎ ‎‏ممکن باید جلوی انفجار را گرفت. برای این منظور 7 بار به سوریه سفر کرد و با حافظ ‏‎ ‎‏اسد و مسوولین سوری ملاقات نمود (در خلال چند ماه) و بالاخره ابوعمار را نزد ‏‎ ‎‏حافظ اسد برد و بین آنها آشتی داد و از آنها خواست که همه مشکلات خود را بی‌پرده ‏‎ ‎‏به هم بازگو کنند و راه حل منطقی بیابند. امام موسی بعد از پیروزی این وساطت، مورد ‏‎ ‎‏بغض و حقد و هجوم شدید جنبلاط و احزاب افراطی چپ و سازمان‌های فدایی رفض ‏‎ ‎‏(جبهه شعبیه جورج حبش، جبهه التحریر عربیه متعلق به عراق، جبهه الشعبیه ‏‏قیادة‌العامة‏‏و جبهه الشعبیه فلسطین) قرار گرفت و روزنامه‌های چپ و رادیوهای وابسته به آنها از هیچ فحش و اتهام و هجومی ‌دریغ نکردند.‏

‏حرکةالمحرومین‏‏ به رهبری آقای صدر اعلام کرده بود که فقط برای سه چیز اسلحه ‏‎ ‎‏به دست می‌گیرد، 1ـ برای بقای لبنان واحد و ضد تقسیم لبنان 2ـ برای دفاع از جنوب ‏‎ ‎‏ضد اسرائیل 3ـ برای دفاع از موجودیت مقاومت فلسطین ضد هر نوع تصفیه‌ای... و لذا ‏‎ ‎‏برای سیاست‌بازی‌ها یا مکاسب و تعداد زیادتری از وزیر و وکیل اسلحه به دست ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 345
‏نخواهد گرفت و همچنین فتوا داد کشتار بین مسلمانان، بین مقاومت و سوریه حرام ‏‎ ‎‏است و هر کس که به این قتل و انفجار دامن می‌زند خیانت می‌کند. امام موسی معتقد ‏‎ ‎‏بود که تغییر نظام و مکاسب و غیره وقتی مفید است که لبنانی وجود داشته باشد، اما ‏‎ ‎‏امروز بقاء لبنان در خطر نیستی و زوال است. تقسیم لبنان و بعد سیطره اسرائیل بر ‏‎ ‎‏جنوب لبنان مطرح است در این صورت پرداختن به اکتسابات حزبی یا طایفی توجه به ‏‎ ‎‏رنگ دیوار است وقتی که خانه از پای‌بست ویران است! اما احزاب چپ، حزب ‏‎ ‎‏کمونیست و سازمان‌های فلسطینی رفض در خلال این جنگ، استفاده‌های کلانی برده ‏‎ ‎‏بودند. علاوه بر پول و سرقت و اسلحه مفت از خارج... عده زیادی عضوگیری کرده ‏‎ ‎‏بودند و در روزگاری که آدم بی‌سلاح محکوم به مرگ و ذلت است و هر بیچاره ‏‎ ‎‏فلک‌زده‌ای برای حمایت جان خود و کسان خود احتیاج به اسلحه دارد، این احزاب و ‏‎ ‎‏سازمان‌های فدایی با تقدیم اسلحه و پول ماهیانه هزارهزار از جوانان را به خود جلب ‏‎ ‎‏کردند و قدرتی کسب نمودند و عده زیادی از این بیچارگان را به دم گلوله دادند... ‏‎ ‎‏بنابراین هرج و مرج موجود به نفع احزاب و سازمان‌ها بود و اینان وحشتی از تقسیم ‏‎ ‎‏لبنان و یا دخول اسرائیل نداشتند و حتی علناً شعار می‌دادند اگر اسرائیل بر جنوب ‏‎ ‎‏مسلط شود آن‌گاه جنوب و فلسطین را با هم آزاد می‌کنیم! و یا اگر آمریکا وارد شود ‏‎ ‎‏ویتنامی ‌دیگر خلق می‌نماییم!‏

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 346