فصل چهارم : نامه های دکتر چمران... اسناد و مدارک

درخواست بازگشت ارتش سوریه

‏توطئه آمریکائی ـ اسرائیلی به نتیجه رسیده بود. جنگ با اسرائیل و با کتائب به کلی ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 351
‏فراموش شد. در عوض مسلمانان برادران مسلمان خود را بی‌رحمانه می‌کشتند و آن‌قدر ‏‎ ‎‏تبلیغات زهرآگین شده بود که گویی در دنیا دشمنی جز سوریه و استعمارگری جز ‏‎ ‎‏سوریه و جنایت‌کاری جز سوریه وجود ندارد. اسرائیل و کتائب نیز این صحنه‌های ‏‎ ‎‏غم‌انگیز را با مسرت تمام تماشا می‌کردند و دم نمی‌زدند!‏

‏امام موسی دوباره بیانیه مفصلی صادر کرد و ضمن اعلام حمایت از مقاومت ‏‎ ‎‏فلسطین در مقابل هر نوع تصفیه، از حکومت سوریه خواستار شد که ارتش خود را باز ‏‎ ‎‏پس بخواند و دست از جنگ با مقاومت بردارد. نغمه تعریب (یعنی دخول ارتش‌های ‏‎ ‎‏عربی به لبنان) نیز ساز شده بود یعنی ارتش دولت‌هایی که مقاومت از آنها می‌ترسید و ‏‎ ‎‏آنها نیز جز دشمنی با مقاومت هدف دیگری نداشتند. ابوعمار که در تمام این مدت ‏‎ ‎‏خارج لبنان بود شروع به مسافرت کرده و کشورهای زیادی را بازدید نمود ولی مهم ‏‎ ‎‏این‌که با مصر و سادات (که اتفاقیه سینا را امضا کرده با اسرائیل مصالحه نموده بودند) ‏‎ ‎‏آشتی کرد و فرستنده رادیویی مقاومت مجددا از قاهره شروع به فعالیت نمود! یاسر ‏‎ ‎‏عرفات ضمن مسافرت به عراق با گردانندگان حکومت بعث عراق که دشمنی شدیدی ‏‎ ‎‏با او داشتند آشتی نمود! و بعد به سعودی رفت تا از تضادهای داخلی این کشورها ضد ‏‎ ‎‏سوریه استفاده کنند! همه می‌دانستند که این کشورها علاقه‌ای به مقاومت ندارند و در ‏‎ ‎‏اولین فرصت به مقاومت ضربه خواهند زد. به همین سبب رهبران مقاومت در بیروت ‏‎ ‎‏از امام موسی خواستند که به سوریه سفر کند و حتی‌الامکان بین سوریه و مقاومت را ‏‎ ‎‏آشتی دهد. امام با وجود خطرات فراوان با یک هلی‌کوپتر در حالیکه از همه سو به آن ‏‎ ‎‏تیراندازی می‌شد! به دمشق رفت. پیشنهادهای امام کم و بیش مورد موافقت حافظ اسد ‏‎ ‎‏قرار گرفت، آتش جنگ بین طرفین تخفیف یافت. ارتش سوریه از حوالی بیروت و ‏‎ ‎‏صیدا عقب‌نشینی کرد و دخول ارتش صلح از طرف جامعه دول عربیه مورد موافقت ‏‎ ‎‏قرار گرفت و فرودگاه بیروت از نیروهای سوری تخلیه شده تحویل ارتش صلح گردید. ‏‎ ‎‏حکومت لیبی دخالت مستقیم کرد و نیرو به لبنان فرستاد و نخست‌وزیر آن جلود برای ‏‎ ‎‏قبول آتش‌بس و اشراف بر آن به بیروت آمد. احزاب چپ نیز با آب و تاب فراوان این ‏‎ ‎‏قضیه را یک پیروزی بزرگ برای خود به حساب آورده و به خیال خود سوریه را ‏‎ ‎

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 352
‏شکست دادند! پس از خروج نیروهای سوری از فرودگاه و حوالی بیروت، شعله جنگی ‏‎ ‎‏شدید بین کتائب و مقاومت مشتعل شد. بمباران‌های شدید که تا به‌حال سابقه نداشت، ‏‎ ‎‏شروع شد و هر روز صدها نفر به خاک و خون افتادند. شهر بیروت به صورت شهر ‏‎ ‎‏اشباح درآمد، همه‌جا بسته و همه فراری و در خیابان‌ها به ندرت عابری دیده می‌شد، ‏‎ ‎‏در حالیکه در هر گوشه و کناری هر لحظه بمبی منفجر شده قسمتی را خراب می‌کرد.‏

‏تل زعتر و نبعه و برج حمود که تحت محاصره کتائب بود، به شدت مورد هجوم ‏‎ ‎‏قرار گرفت ولی جنگندگان این مناطق با فداکاری بیش‌ازحد برای دفاع از جان خود ‏‎ ‎‏می‌جنگند زیرا سقوط معادل مرگ حتمی‌است. این جنگ خانمانسوز هنوز به شدت ‏‎ ‎‏ادامه دارد و خطر دخول ارتش‌های عربی و تقسیم لبنان زیادتر می‌شود. هم اکنون ‏‎ ‎‏مسیحیان در مناطق خود تشکیل حکومت داده‌اند، خدمت سربازی اجباریست، مالیات ‏‎ ‎‏می‌گیرند، ارتش و پلیس و محاکم رسمی ‌و وزارتخانه‌های قانونی تشکیل داده‌اند! و مثل ‏‎ ‎‏یک حکومت مستقل همه کارهای خود را اداره می‌کنند! فقط ورود ارتش خارجی بین ‏‎ ‎‏دو منطقه مسلمان و مسیحی لازم است تا آتش‌بس عملی شود و نیز به رسمیت شناختن شرایط جدید توسط دولت‌ها تا به این تقسیم از نظر بین‌المللی صحه گذاشته شود.‏

خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 353