توطئه آمریکائی ـ اسرائیلی به نتیجه رسیده بود. جنگ با اسرائیل و با کتائب به کلی
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 351
فراموش شد. در عوض مسلمانان برادران مسلمان خود را بیرحمانه میکشتند و آنقدر تبلیغات زهرآگین شده بود که گویی در دنیا دشمنی جز سوریه و استعمارگری جز سوریه و جنایتکاری جز سوریه وجود ندارد. اسرائیل و کتائب نیز این صحنههای غمانگیز را با مسرت تمام تماشا میکردند و دم نمیزدند!
امام موسی دوباره بیانیه مفصلی صادر کرد و ضمن اعلام حمایت از مقاومت فلسطین در مقابل هر نوع تصفیه، از حکومت سوریه خواستار شد که ارتش خود را باز پس بخواند و دست از جنگ با مقاومت بردارد. نغمه تعریب (یعنی دخول ارتشهای عربی به لبنان) نیز ساز شده بود یعنی ارتش دولتهایی که مقاومت از آنها میترسید و آنها نیز جز دشمنی با مقاومت هدف دیگری نداشتند. ابوعمار که در تمام این مدت خارج لبنان بود شروع به مسافرت کرده و کشورهای زیادی را بازدید نمود ولی مهم اینکه با مصر و سادات (که اتفاقیه سینا را امضا کرده با اسرائیل مصالحه نموده بودند) آشتی کرد و فرستنده رادیویی مقاومت مجددا از قاهره شروع به فعالیت نمود! یاسر عرفات ضمن مسافرت به عراق با گردانندگان حکومت بعث عراق که دشمنی شدیدی با او داشتند آشتی نمود! و بعد به سعودی رفت تا از تضادهای داخلی این کشورها ضد سوریه استفاده کنند! همه میدانستند که این کشورها علاقهای به مقاومت ندارند و در اولین فرصت به مقاومت ضربه خواهند زد. به همین سبب رهبران مقاومت در بیروت از امام موسی خواستند که به سوریه سفر کند و حتیالامکان بین سوریه و مقاومت را آشتی دهد. امام با وجود خطرات فراوان با یک هلیکوپتر در حالیکه از همه سو به آن تیراندازی میشد! به دمشق رفت. پیشنهادهای امام کم و بیش مورد موافقت حافظ اسد قرار گرفت، آتش جنگ بین طرفین تخفیف یافت. ارتش سوریه از حوالی بیروت و صیدا عقبنشینی کرد و دخول ارتش صلح از طرف جامعه دول عربیه مورد موافقت قرار گرفت و فرودگاه بیروت از نیروهای سوری تخلیه شده تحویل ارتش صلح گردید. حکومت لیبی دخالت مستقیم کرد و نیرو به لبنان فرستاد و نخستوزیر آن جلود برای قبول آتشبس و اشراف بر آن به بیروت آمد. احزاب چپ نیز با آب و تاب فراوان این قضیه را یک پیروزی بزرگ برای خود به حساب آورده و به خیال خود سوریه را
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 352
شکست دادند! پس از خروج نیروهای سوری از فرودگاه و حوالی بیروت، شعله جنگی شدید بین کتائب و مقاومت مشتعل شد. بمبارانهای شدید که تا بهحال سابقه نداشت، شروع شد و هر روز صدها نفر به خاک و خون افتادند. شهر بیروت به صورت شهر اشباح درآمد، همهجا بسته و همه فراری و در خیابانها به ندرت عابری دیده میشد، در حالیکه در هر گوشه و کناری هر لحظه بمبی منفجر شده قسمتی را خراب میکرد.
تل زعتر و نبعه و برج حمود که تحت محاصره کتائب بود، به شدت مورد هجوم قرار گرفت ولی جنگندگان این مناطق با فداکاری بیشازحد برای دفاع از جان خود میجنگند زیرا سقوط معادل مرگ حتمیاست. این جنگ خانمانسوز هنوز به شدت ادامه دارد و خطر دخول ارتشهای عربی و تقسیم لبنان زیادتر میشود. هم اکنون مسیحیان در مناطق خود تشکیل حکومت دادهاند، خدمت سربازی اجباریست، مالیات میگیرند، ارتش و پلیس و محاکم رسمی و وزارتخانههای قانونی تشکیل دادهاند! و مثل یک حکومت مستقل همه کارهای خود را اداره میکنند! فقط ورود ارتش خارجی بین دو منطقه مسلمان و مسیحی لازم است تا آتشبس عملی شود و نیز به رسمیت شناختن شرایط جدید توسط دولتها تا به این تقسیم از نظر بینالمللی صحه گذاشته شود.
خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطباییج. 2صفحه 353