شرح «اللهم انی اسئلک من عزّتک باعزّها...»

اللهم انّی اسئلک من عزّتک باعزّها و کلّ عزّتک عزیزه.

 اللهم انّی اسئلک بعزّتک کلّها...

‏بارالها، از تو درخواست می‌کنم به عزیزترین عزتت حال آن که همه عزت تو عزیز ‏‎ ‎‏است. پروردگارا، به همه عزتت از تو درخواست می‌کنم.‏

‏ ‏

‏ ‏

‏عزیز یعنی غالب، قوی، و فردی که معادلی ندارد. و خداوند متعال عزیز به معنای اول ‏‎ ‎‏است، زیرا او بر همه چیز غالب و قاهر است و سلسله وجود مسخر امر اوست: «‏ما من ‎ ‎دابّة الّا هو آخذ بناصیتها‎[1]‎‏؛ ‏‏زمام اختیار هر جنبده‌ای به دست مشیت اوست‏‏». همه ‏‎ ‎‏موجودات بدون کمترین سرپیچی‌ای مقهور قهاریت او و بدون هیچ طغیانی خوار و ذلیل ‏‎ ‎‏قدرت اویند. سلطنت مطلق و مالکیت تامّ و غلبه بر عالم خلق و امر از آن خداست و ‏‎ ‎‏حرکت هر جانداری در تسخیر اوست و فعل هر فاعلی به امر و تدبیر او انجام می‌گیرد.‏

‏اما خداوند متعال به معنای دوم نیز عزیز است، زیرا واجب الوجود از حیث قوّت، به ‏‎ ‎‏طور نامتناهی، فوق نامنتاهی است و در دایره وجود، به جز او، هیچ قوی‌ای وجود ندارد و ‏‎ ‎‏قوت هر موجود قدرتمندی در ظل قوت او و از درجات قدرت اوست. موجودات از این ‏‎ ‎‏جهت که فانی در او و وابسته به اویند و از جنبه «‏‏یلی الرّبی‏‏» قوی هستند، ولی از جهات ‏‎ ‎‏منسوب به خودشان و از جنبه «‏‏یلی الخلقی‏‏» ضعیف‌اند: «‏یا ایّها النّاس انتم الفقراء الی الله ‎ ‎والله هو الغنیّ الحمید‎[2]‎‏؛ ‏‏ای مردم، شما همه به خدا محتاجید و تنها اوست که بی‌نیاز و غنی ‏‎ ‎‏و ستوده صفات است‏‏». و نیز«‏ان هی الّا اسماء سمّیتموها انتم واباءکم ما انزل الله بها من ‎ ‎

کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 93
سلطان‏»‏‎[3]‎‏.‏

‏آنچه گفته شد در صورتی است که قوت در مقابل ضعف مد نظر باشد، اما اگر قوت به ‏‎ ‎‏معنای میدأ آثار بودن در نظر گرفته شود، باید گفت که خداوند متعال مبدأ آثار نامتناهی ‏‎ ‎‏است و در دار وجود غیر از او و صفات و آثار او چیز دیگری وجود ندارد و در عالم ‏‎ ‎‏وجود، جز خداوند اثرگذار دیگری نیست و هر مؤثر یا مبدأ اثری از جمله مظاهر قوّت و ‏‎ ‎‏فعل اوست و هیچ دگرگونی و قوتی جز به حول و قوه خداوند پیدا نمی‌شود: ‏‏ولاحول و لا ‏‎ ‎‏قوة الّا بالله العلیّ العظیم‏‏.‏

‏ناگفته نماند که خداوند متعال در مظاهر خلقی خود مؤثر است، بلکه او بصیر و سمیع ‏‎ ‎‏است به عین سمع و بصر ما؛ چنانچه راسخین در علم و معرفت می‌دانند. شیخ ما عارف ‏‎ ‎‏کامل جناب شاه آبادی، که خداوند سایه‌اش را بر سر مریدان مستدام بدارد، می‌گوید: ‏

‏سمیع و بصیر از امهات اسماء نیستند و به علم خدا در مقامات باز می‌گردند و از ‏‎ ‎‏او جدا نمی‌شوند مگر زمانی که مخلوقات و مظاهر پدید می‌آیند. در این هنگام، ‏‎ ‎‏تحقق سمع و بصر در حق خداوند متعال، همان سمع و بصر مظاهر خواهد بود‏‎[4]‎‏.‏

‏پس، تمامی دایره وجود و مبادی تأثیر در عالم غیب و شهود مظاهر قوت و قدرت حق ‏‎ ‎‏تعالی هستند و او ظاهر و باطن و اول و آخر است. شیخ کبیر محی‌الدین عربی در ‏‏فصوص‏‏ ‏‎ ‎‏گفته است: ‏

‏بدان که علوم الهی ذوقی‌ای که برای اهل‌الله حاصل می‌شود، مناسب با اختلاف ‏‎ ‎‏قوایی که علوم ناشی از آنند مختلف می‌باشند، با این که همه از یک جا سرچشمه ‏‎ ‎‏می‌گیرند؛ چنانچه خداوند متعال می‌فرماید: من گوش او هستم که بدان می‌شنود و ‏‎ ‎‏چشم او هستم که بدان می‌بیند و دست او هستم که حمله می‌کند و پای او هستم ‏‎ ‎

کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 94
‏که بدان راه می‌رود.‏‎[5]‎‏ پس، خداوند متذکر شده که هویت او عین اعضا و جوارحی ‏‎ ‎‏است که خود عین عبد هستند. لذا هویت واحد است و جوارح مختلف‏‏.‏‎[6]‎

‏و حقیقت امر بین الامرین ـ که سلف صالح از اولیاء حکمت و منابع تحقیق نظیر مولای ‏‎ ‎‏فیلسوف ما صدرالحکما و المتالهین، رضوان الله علیه، گفته‌اند و دیگر محققان هم از او ‏‎ ‎‏تبعیت کرده‌اند ـ همین است‏‎[7]‎‏.‏

‏اما خداوند متعال عزیز به معنای سوم نیز هست، زیرا صرف محض دوئیت نمی‌پذیرد و ‏‎ ‎‏تکرار نمی‌شود و هر چه را که دومین او فرض کنی، در واقع، خود اوست؛ چنانچه در محل ‏‎ ‎‏خود ثابت شده‏‎[8]‎‏ و این مختصر جای ذکر آن نیست.‏

‏شیخ کبیر در ‏‏انشاء الدوائر‏‏ ـ بنا بر آنچه به او نسبت داده شده‏‎[9]‎‏ ـ عزیز را از اسماء ذات ‏‎ ‎‏دانسته است، اما تحقیق مطلب این است که اگر عزیز به معنای سوم باشد، از اسماء ذات ‏‎ ‎‏است و اگر به معنی دوم باشد، از اسماء صفات است و اگر به معنی اول باشد، از اسماء ‏‎ ‎‏افعال.‏

‏شیخ عارف ما، دام ظلّه، می‌گوید: «‏‏هر اسمی که بر وزن فعول و فعیل باشد از اسماء ‏‎ ‎‏ذات است؛ چون دلالت بر آن دارد که ذات معدن آن اسم است»‏‏. اصطلاح آن جناب نیز ‏‎ ‎‏درباره این اسماء «‏‏الصیغ المعدنیه‏‏»‏‎[10]‎‏ است. به این ترتیب، بسیاری از اسماء که از نظر شیخ ‏‎ ‎‏کبیر اسم صفت و فعل‌اند، در نظر جناب شاه‌آبادی، دام ظله، از اسماء ذات محسوب ‏‎ ‎‏می‌شوند.‏


کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 95
دنباله سخن درباره مفهوم عزت

‏شاید منظور از عزت در این بخش از دعا (‏‏اللهم انی أسئلک من عزتک باعزها...‏‎(‎‏ صفاتی ‏‎ ‎‏باشد که قوت و غلبه‌ای در آن‌ها وجود دارد؛ مانند قّهار و مالک و واحد و احد و معید و ‏‎ ‎‏... . آن گاه، باعزت‌ترین این صفات صفتی است که ظهور غلبه و قهر در آن تمام‌تر باشد، ‏‎ ‎‏مانند واحد قهار در این فرموده حق: «‏لمن الملک الیوم لله الواحد القهّار‏»‏‎[11]‎‏. یا مالک بنا بر ‏‎ ‎‏این فرموده خداوند: «‏مالک یوم الدین‏»‏‎[12]‎‏.‏

‏ روز رجوع تام روز سلطنت مطلق و فرا رسیدن دولت اسم واحد قهار است که با ‏‎ ‎‏بازگشت سلسله وجود به سوی او و فانی گشتن و معدوم شدن این سلسله در قهر او تحقق ‏‎ ‎‏می‌یابد. پس از آن، سلسله وجود در نشئه دیگری انشاء شده و پدید می‌آیند؛ چنان که ‏‎ ‎‏مثنوی هم به آن اشاره کرده است:‏

 پس عدم گردم عدم چون ارغنون  گویدم کــانّا الیــه راجعـــون

کتابشرح دعای سحر (ترجمه فارسی)صفحه 96

  • . هود / 56.
  • . فاطر / 15.
  • . نجم / 23.
  • . الانسان و الفطره؛ ص 54 و 55.
  • . اصول کافی؛ ج 2، ص 352.
  • . فصوص الحکم؛ ص 107، فص «حکمة احدیه فی کلمة هودیة».
  • . الاسفار الاربعه؛ ج 6، ص 331، سفر سوم.
  • . رک: الاسفار الاربعه؛ ج 3، ص 338، سفر اول.
  • . انشاء الدوائر؛ ص 28.
  • . الانسان والفطرة؛ ص 10.
  • . غافر / 16.
  • . الفاتحه / 4.